تعطیلات تابستان که از راه برسد، یک عادت 9ماهه در خانوادههای ایرانی بههم میریزد. حدسش خیلی سخت نیست. همان اشاره به بازه زمانی 9ماهه احتمالا همه را به یاد سال تحصیلی میاندازد. با شروع تابستان خانوادهها باید به فکر پر کردن اوقاتی باشند که قبلا در مدارس پر میشد. به همین دلیل راهکارهایی باید اتخاذ کنند که راحتی را هم برای بچهها و هم برای خودشان به همراه داشته باشد. یکی از این راهکارها حضور در مراکز عمومی و استفاده از وسایل و امکاناتی است که به نوعی برای سرگرمی افراد تعبیه شدهاند.
دوچرخه و دوچرخهسواری در این میان همیشه طرفدارانی دارد و پرواضح است که همین امر میتواند شادی ویژهای را برای کاسبان این بازار به همراه داشته باشد. اما بهراستی چنین اتفاقی رخ میدهد؟ احتمالا شما هم مثل من خیلی خوشبین نیستید که جواب این سوال مثبت باشد. یکی از دلایل عدم رویدادن چنین اتفاق فرخندهای کمبودن مکانهای مناسب برای استفاده از این وسیله است. پارکها یکی از گزینهها هستند و البته نه هر پارکی. مثلا چیتگر که البته خارج از شهر است و برای یک روز در این پارک به سر بردن باید برنامهریزی داشت و کلی وقت خالی کرد. خب! این از راهی که قرار است دوچرخهسواری را نهادینه کند که معلوم است راه به جایی نمیبرد. بنابراین سهماهه تعطیلات تابستانی مدارس که میتواند رونقی به بازار دوچرخه بدهد و خانوادهها با خرید این وسیله دوستداشتنی و غیرآلاینده به نوعی تکانی به این بازار بدهند، چون جایی برای استفاده از آن ندارند، از خریدش منصرف میشوند و از این رو اتفاق خوشایندی در بازار به چشم نمیخورد.
ایرانیها دوچرخه دوست ندارند؟
عدم فرهنگسازی برای استفاده از دوچرخه در جامعه ایرانی از دیگر دلایل نبود رغبت عمومی به استفاده از این وسیله است. البته در نگاه نخست باید توجه داشت که فرهنگ ایجاد نمیشود مگر با تدارک زیرساختها. زیرساختهایی که ایجادش در ایران مانند هزار و یک مسئله دیگر تنها در حد شعار است. سازمان محیطزیست گلوی خود را از بن و بیخ کنده است که محیطزیست و شهر سالم میخواهیم اما واقعا معلوم نیست که تاکنون چقدر برای ترویج فرهنگ دوچرخهسواری در سطح شهرها بروشور چاپ کرده است. شهرداری تهران بهعنوان متولی مسائل شهری پایتخت چندین کانکس برای تعبیه دوچرخه در سطح شهر ایجاد کرده و دوچرخههای خوش رنگی هم در آنها قرار داده اما واقعا آماری دارند که چه تعداد از شهروندان پایتختنشین از این امکان استفاده میکنند؟ اصلا چه کسی جرات دارد در میان موج ماشین و موتور در خیابانها و پیادهروهای این شهر بههم ریخته دوچرخهسواری کند. چه خانوادهای میتواند اجازه بدهد بچهای را که در این گرانیهای بیشمار و هزینههای سرسامآور زندگی به سن و سالی رسانده، به دست خیابانهای پر از خطرات گوناگون تهران بسپارد تا جان به جان آفرین تسلیم کند. همه این عوامل دستبه دست هم داده تا کماکان آنچه بیشتر از هر چیزی پررنگ است، شعار باشد و نه عمل.
تنوع؛ تا دلتان بخواهد
یکی از سوالهایی که شاید برای بعضی از افراد پیش بیاید این است که آیا عدم رونق بازار دوچرخه تنها به دلیل عدم مناسبسازی شهر است که موجب شده مردم انگیزهای برای خرید دوچرخه نداشته باشند یا اینکه قیمتها هم میتواند مانعی برای خرید باشد؟ جواب این سوال هم مثبت است و هم منفی. قیمتها در بعضی از موارد شاید بالا باشد اما تنوع قیمت بسیاری زیادی در بازار دوچرخه دیده میشود. همین امر هم میتواند دلیلی برای ترغیب خریداران باشد. اما به نظر میرسد که نبود مکانی برای استفاده از این وسیله مهمترین دلیل عدمرغبت مردم به خرید این کالا باشد. زیرا تنوع کالایی و قیمتی در بازار زیاد است و از دوچرخههای چینی گرفته تا تایوانی در بازار حضور دارند. چینیها طبق معمول ارزانهای بازار هستند و تایلندیها و تایوانیها قیمتهای بالاتر را به خود اختصاص دادهاند.
در بـــازار دوچــــرخه از دوچرخههای 120هزارتومانی بچگانه گرفته تا مسابقهای و کوهستانیهای 12میلیون تومانی دیده میشود. استفاده مردم به نمونههای شهری مربوط است که قیمت کمتری هم دارند. جنس دوچرخه هم در تعیین قیمت نهایی موثر است. کربن جنس معمول این روزهای بازار دوچرخه است که جایگزین آلومینیوم شده است. با اتخاذ این راهکار دوچرخهها سبکتر شده و رانش آسانتری را به دوچرخهسوار هدیه میکنند. اسپیالیزد، سانتاکروز، مریدا، ترک، کراس، اسکات و جاینت از گرانهای بازار محسوب میشوند.
چرا دوچرخه؟
امروزه در بسیاری از نقاط جهان شهرهایی هستند که به بهشت دوچرخهسواری شهرت دارند. شهرهایی که با ایجاد راهکارهایی طی چند دهه به این مهم دست یافتهاند. تا جایی که توانستهاند نام خود را بهعنوان شهرهایی امن از نظر محیطزیستی مطرح کنند و در نتیجه آب و هوایی سالم را به شهروندان خود هدیه دهند؛ شهرهایی چون آمستردام هلند، هامبورگ آلمان و کپنهاگ دانمارک. اما از آنجا که در ایران به هیچ عنوان با معضلی به نام آلودگی هوا دست به گریبان نیستیم! اصولا دلیلی هم وجود ندارد که به وسیلهای مانند دوچرخه توجه شود. به همین دلیل هم هست که بازار دوچرخه در ایران رونق ندارد.
جمعیت 80میلیون نفری ایران تنها یکمیلیون دوچرخه در طول سال استفاده میکنند و البته این مسئله در بهترین حالت بازار است. بازاری که این روزها به جانکندن افتاده است. از حدود یکدهه پیش تاکنون بازار کالاهای مختلف در اقتصاد ایران در سراشیب رکود میغلتند و دوچرخه هم ترمز بریده در این مسیر میتازد. دیگر نه کارخانهای برای ساخت دوچرخه وجود دارد و نه حتی یک رینگ این وسیله در ایران ساخته میشود. هر چه هست وارداتی است. بازار دربست به واردات سپرده شده و درب مرزهای ایران ولنگ و باز به روی کانتینرهای وارداتی گشوده شده است. اما مسئلهای که هست نبود مشتری در بازار است.
هر کی هر کی شده است
یکی از مسائلی که بازار موتور و دوچرخه با آن دست به گریبان است، مربوط به کیفیت کالاهای موجود در این بازارهاست. به قول فعالان این صنف، هم دست زیاد شده و هم اینکه افرادی متفرقه که سابقه چندانی در بازار ندارند با وارد کردن کالاهایی با کیفیت پایین به نوعی نام بازار را ناخوش میکنند. در همین رابطه و در نمایشگاه موتورسیکلت و دوچرخه که اواخر سال 93 برگزار شد، طی صحبتی که با یکی از تولیدکنندههای چینی داشتم، مراتب تنفر خریداران ایرانی را از محصولات چینی به او منتقل کردم. به او گفتم چرا محصولاتی اینچنینی به بازار ایران صادر میکنند. این تولیدکننده اما در جواب گفت که ما محصولات خود را در سه کلاس A، B و C تولید میکنیم. اکثر واردکنندههای ایرانی خریدار کلاس Aنیستند. بعضیهایشان به ما میگویند که با ارزانترین مواد برایمان کالا تولید کنید.
درحالیکه کشورهای اروپایی و آمریکا بیشتر خریداران محصولات کلاس A هستند. در ادامه به این تولیدکننده اعلام کردم که در هر صورت شما کمکم بازار ایران را از دست میدهید چون هیچ توجهی به مصرفکننده ندارید و کالاهای شما در بازار ایران خوشنام نیستند. این تولیدکننده ضمن تایید حرفهای گفته شده اعلام کرد که از این به بعد سعی داریم کیفیت محصولات خود را از یک حد معینی پایینتر نیاوریم حتی اگر سفارشدهنده این درخواست را داشته باشد. به هر حال چه این حرف تولیدکننده چینی جامه عمل به خود ببیند و چه نبیند، مشتری ایرانی تا حدود زیادی خوب را از بد تشخیص میدهد و طی سالهای اخیر بهشدت از کالای بیکیفیت چینی خسته شده و به نظر میرسد که این بهترین فرصت برای کشورهای دیگری است که چشم به بازار ایران دارند و شاید حال که توافق هستهای حاصل شده، چشم بازار به کالای باکیفیت مثلا از نوع ژاپنیاش هم روشن شود.
***
شهر امن دوچرخهسواری
کپنهاگ، در جهان به نهادینه بودن فرهنگ دوچرخهسواری در میان شهروندانش مشهور است. در واقع پایتخت دانمارک شهر دوچرخه جهان است. سال گذشته هم این شهر در رایگیری عنوان بهترین شهر را به لحاظ استفاده از دوچرخه به دست آورد. همین فرهنگ موجب شده تا کپنهاگ بهعنوان قابلزیستترین شهر جهان انتخاب شود.
گسترش فرهنگ دوچرخهسواری در میان دانمارکیها موجب شده تا آنها به دوستداران دوچرخه مشهور شوند و کشورهای دیگر هم راغب شوند که الگوی فرهنگسازی دانمارک را برای استفاده از این وسیله دوستدار محیطزیست کپیبرداری کنند. در واقع آنچه کپنهاگ را به بهشت دوچرخهسواری تبدیل کرده، وجود بیش از 390کیلومتر خطوط مختص دوچرخهسواری در این شهر است.
***
شهرهایی که بیشترین مصرف دوچرخه را دارند
بیشترین آمار مصرف دوچرخه در ایران مربوط به شهر یزد است. بنا به یک سنت قدیمی و نیز به این دلیل که کارخانههای ریسندگی در محیط کارخانه خود از این وسیله استفاده میکنند. البته در این ماجرا مسطح بودن شهر را (روی شیب نبودن) دست کم نگیرید. مشهد شهر بعدی است که مصرف بالایی از دوچرخه دارد. اصفهان، شیراز و کاشان دیگر شهرهای پرمصرف دوچرخههستند. بیشتر مصرف دوچرخه هم کاری است اما در کشورهای اروپایی دوچرخه در اولویت حرکت در خیابان است و قواعد راهنمایی و رانندگی و لاین ویژه خود را دارد. همچنین ایستگاههای مخصوصی به دوچرخهسواران اختصاص دادهاند. یعنی استفاده از دوچرخه در این کشورها از سطح شعار خارج شده و به مرحله عمل رسیده است. به همین دلیل دوچرخه بهعنوان وسیله نقلیه استفاده میشود نه یک کالای زینتی.
تنوعی که ایرانیان ایجاد کردهاند
شاید باورش برایتان سخت باشد که تنوع کالایی موجود در بازار دوچرخه را خود ایرانیان رقم زدهاند؛ همین ایرانیان که به چینیها سفارش کالا میدهند. یکی از واردکنندگان در این زمینه توضیح میدهد: واردکنندههای ایرانی هر بار آپشن جدیدی از چینیها میخواهند و آنها رویش کار و کار جدیدی روانه بازار میکنند و تنوع کارشان بالا میرود و گرنه خودشان اینقدر استعداد ندارند و اصلا قابل مقایسه با تایوان، ژاپن و کره نیستند. حتی ایرادهای دوچرخههایشان را با نظرات ایرانیها گرفتهاند. در واقع تاجران ما خطوط تولید چین را راه انداختهاند. سابق بر این محال بود در چین جنسی را بخرید که دو رنگش موجود باشد اما درخواستهای ایرانیها موجب شد که تنوع گسترده رنگ را در کالاهایشان ایجاد کنند. با این کار نه تنها بازار ایران را که بازار کشورهای اروپایی را هم فتح کردهاند. قبلا همان جنسی را که داشتند میفروختند، نه مطابق با سلیقه خریدار اما الان هر کاری که خریدار بخواهد برایش انجام میدهند. چون ایرانیان از نظر سلیقه به اروپاییها نزدیک هستند و چینیها خوشسلیقگی ایرانیان را ندارند، جنسشان به سلیقه اروپاییها نزدیک شد و بازار کالاهایشان رونق گرفت.
از انگلیسی تا تایوانی؛ دوچرخههای بازار ایران
بیش از 10برند مشهور در بازار ایران فعالیت میکنند. جاینت، ویوا، کراس، اسکات، مریدا و... از این جملهاند. انواع کوهستانی، شهری و مسابقهای هم در بین این دوچرخهها یافت میشود. بسته به نوع کاربری و جنسی که دارند هم قیمتهای متفاوت و متنوعی را بر خود میبینند. اما ورود دوچرخه به بازار ایران مربوط به اواخر دوران ناصرالدین شاه قاجار است.
در آن دوران البته دوچرخه با تحریم مواجه شد و آن را وسیلهای شیطانی دانستند که نباید از آن استفاده کرد. اما با رواج روزافزون این وسیله در میان مردم کسی به تحریمهایی اینچنینی وقعی ننهاد. نخستین دوچرخههایی که در آن زمان به ایران وارد شد، از این قرار بود: هرکولس هاش، سهتفنگه، هامبر و دوچرخههایی چون شیرنشان و شیر ورپا یعنی شیر ایستاده یا شیر نشسته که با برند فیلیپس از انگلیس وارد میشد. دوچرخه کارخوف هم از آلمان میآمد. دوچرخه مسابقهای لگنانو هم از ایتالیا وارد میشد و به نوعی نیاز فدراسیون دوچرخهسواری و ورزشکاران این رشته را هم تامین میکرد. در واقع سالهای اولیه دوچرخه در ایران با مدلهای انگلیسی سپری شد. بعد از آن آلمان وارد عمل شد و البته بعد از این کشورهای اروپایی، ژاپن حضور تمام قد خود را اعلام کرد و به نوعی بازار را در اختیار گرفت. اما صفحه تاریک بازار دوچرخه زمانی رو شد که چینیها وارد بازار شدند.
چینیهایی که با محصولات بیکیفیتشان بازار را قرق میکنند و از آنجا که کالاهای خود را با کیفیت متنوعی راهی بازار میکنند، همین امر موجب میشود تا افرادی باشند که در جهت سوءاستفاده گام بردارند و با سفارش کالاهای ارزانقیمت به نوعی بازار را با چالش مواجه کنند. همچنین تایوانیها مهمانان دیگر بازار دوچرخه ایران هستند. تایوانی که عمر تاسیسش به زور به 60سال میرسد اما توانسته به قطب تولید دوچرخه در جهان تبدیل شود. تایلند دیگر کشور تولیدکننده دوچرخه است که نمونههای تولیدیاش در ایران هم نمایندگیهایی دارند.
***
اتحادیه باید قدرت اجرایی داشته باشد
وقتی با فعالان بازار دوچرخه در مورد کیفیت کالا صحبت میکنیم بسیاری از آنها معتقدند که باید به اوضاع واردات سر وسامانی داده شود و این کار را منوط به قدرتگیری اتحادیه مربوط به کسبوکار خود میدانند. یکی از این کسبه به «فرصت امروز» میگوید: هر صنفی اتحادیهای دارد. در گذشته در چهار خیابان فعالیت دوچرخه و موتور انجام میشد. فعالان حاضر در این خیابانها با هم در ارتباط بودند. جنس را به نوعی وارد میکردند که نه بازار با کمبود جنس مواجه شود و نه با ازدیاد جنس و خوابیدن کالا در انبار. در واقع تعادل بازار را حفظ میکردند. اختلاف قیمتی هم با هم نداشتند چون با هم در ارتباط بودند. هم هوای یکدیگر را داشتند و هم هوای مصرفکننده و خریدار را. افرادی هم که جنس وارد میکردند شناسنامه مشخصی داشتند و عضو صنف بودند و خارج از صنف کسی جنس وارد نمیکرد. به همین دلیل میشد اوضاع بازار را رصد و برای آن برنامهریزی کرد و آینده آن را سنجید.
در واقع در آن زمان شخص واردکننده باید زمینه فعالیت و سابقه فعالیت خود را تشریح میکرد و عضویت صنفی خود را برای مسئولان مربوط ثابت میکرد تا میتوانست جنسی را وارد کند. مسئله دیگری که وجود داشت این بود که هر کسی که برندی را وارد میکرد، باید قطعات مرتبط با آن را هم وارد میکرد تا بازار با مشکلی مواجه نشود. از طرفی خود شخص واردکننده اشراف بیشتری به کیفیت قطعات مورد نیاز کالایی داشت که وارد میکرد. بنابراین بازار از وجود اجناس بیکیفیت در امان میماند.
اوضاع بازار
وقتی پای صحبت اهالی بازار مینشینی مانند هر کاسب دیگری در حال و هوای این روزهای اقتصاد ایران، کاسبی خود را متوقف و رشد آن را منوط به توافق هستهای میدانند. هیچ معلوم نیست که چنین انتظارهایی چه پیامدهایی برای بازار ایران دارد. اینکه همه منتظر بمبهایی هستند که این توافق قرار است در اقتصاد ایران بترکاند، رویکرد معقولی نیست، زیرا هزار و یک احتمال را هم باید در نظر گرفت. فعلا که همگان نخ دکان خود را به ریسمان توافق گره زدهاند و قرار است همگی با هم و در لحظهای تاریخی و بهیادماندنی درست بعد از روز توافق دچار جهشی ناگهانی در کسبوکار خود شوند و همه چیز در عرض چندین ماه گل و بلبل شود. به هر حال ما هم به نیمه پر لیوان نگاه میکنیم. سنت امیدواری جزئی از فرهنگ ایرانی است و خب کارساز هم هست بهظاهر.
یکی از فعالان بازار دوچرخه در مورد دوره رونق این کسبوکار در طول سال به «فرصت امروز» میگوید: فصل دوچرخه نیمه اول سال است. بازار دوچرخه بازار کوچکی است. به این معنی که تقریبا از 15فروردین شروع میشود و در نهایت تا آخر شهریور ادامه دارد و در همین دوران کوتاه هم نوسان زیادی دارد. زیرا با اینکه به نظر شش ماه است اما به واقع تنها سه ماه است و بهویژه منحصر به شب عید است. امسال هم که بازاری وجود ندارد. به همین پاساژ نگاه کنید. بیش از 50واحد فروشگاهی در همین پاساژ فعالیت میکنند. اما بازار سنگین است. همه نشستهاند. تحرکی در بازار دیده نمیشود. این فعال بازار در ادامه اضافه میکند: مسئله انرژی هستهای روی بازار ما هم اثر گذاشته است. بازار دوچرخه و موتورسیکلت هم منتظر نتیجه این مذاکرات بوده است.
این فعال پیشکسوت که خودش از نخستین تولیدکنندههای دوچرخه در ایران بوده و به دلیل واردات بیرویه، مجبور شده در سال 70 کارخانه خود را تعطیل کند، در مورد عمدهترین بازارهای مصرف دوچرخه در ایران اینچنین توضیح میدهد: بازار مصرف دوچرخه در شهرستانهاست و در تهران بازار مصرف خاصی ندارد. به خاطر شلوغی ترافیک دوچرخه جایگاهی در تهران ندارد. در شهرستان فضای زیادی وجود دارد و حتی گاه به جای ماشین استفاده میشود.
این فعال بازار همچنین در مورد قیمت انواع دوچرخه میگوید: جهش قیمتی را طی چند سال اخیر قبول دارم. مثلا دوچرخه 120هزار تومانی در سال 94، در سال 84، 27هزار تومان بود. تا دلار به این شکل درآمد، قیمتها بیش از چهار برابر شد،درحالی که حقوق مردم هم هر سال تنها 10 تا 15درصد افزایش دارد. شاید باورش سخت باشد اما یک نفر آلمانی از من یکی از بهترین دوچرخههای دخترانه چینی را خرید و به آلمان برد چون در ایران برایش ارزانتر تمام میشود. در سایت قیمت این دوچرخه 300دلار است. اما ما آن را 85هزار تومان میفروشیم. وقتی تعجب فرد آلمانی را دیدم، گفتم که چین برای حمایت از تولیدکنندهاش و برای اینکه بازاری را به دست بگیرد، جنس را ارزانتر صادر میکند. در اروپا همین جنس 300دلار قیمت دارد. یعنی این دوچرخه برای ایرانی گران است و برای آلمانی ارزان، زیرا حقوقی که دریافت میکند، بسیار بیشتر از این هزینه است.