آژانسهای مسافرتی بیشتر مایلاند که راهنمایان مرد را برای تورهایشان برگزینند. چون به عقیده آنها زنان نمیتوانند به هرجا و با هر وسیله نقلیهای سفر کنند. این در حالی است که در دهه گذشته بین 60 تا 75درصد از کل فعالان عرصه گردشگری جهان را زنان تشکیل دادهاند. با مشاهده همین روند صعودی بود که سازمان جهانی گردشگری، روز جهانی گردشگری سال 2007 را چنین نامگذاری کرد: «گردشگری درها را به روی زنان میگشاید.»
افزایش زنان شاغل در سازوکار «صنعت» گردشگری به معنای رونق «گردشگری زنان» نیست. تازگیها یک نویسنده آمریکایی کتابی نوشته و در آن کتاب مکانهای محبوب زنان را برای گردشگری شمرده است. اگرچه مقصدهای اختصاصی زنان برای گردشگری در جهان بسیار کم است اما این نویسنده توانسته صد مورد از این دست را در کتاب خود معرفی کند.
در ایران هم، اسفندماه سال 85 خورشیدی بود که وعده داده شد جزیره آرزو در دریاچه ارومیه، جزیره اختصاصی بانوان میشود. قرار بود این جزیره که 800 هکتار است و در بین 102 جزیره دریاچه ارومیه پنجمین جزیره بزرگ به حساب میآید، جزیره آزاد زنان باشد و همه کارهای آن از اسکان، حملونقل، رستوران و تفریحات به زنان سپرده شود و ورود مردان هم به آن ممنوع شود. طرح «آرزو» خواه پیش از خشک شدن دریاچه ارومیه و از بین رفتن مفهوم جزیره برای آن اجرا شود، خواه چیزی که برای ما «آرزو» است برای نسل بعد به خاطره تبدیل شود، همه سهمی نیست که زنان میتوانند از پدیده گردشگری داشته باشند. لازم نیست برای کشف ظرفیتهای گردشگری زنان راه دوری برویم یا منتظر باز شدن درهای «آرزو» به روی زنان ایرانی و گردشگران زن ایران بمانیم.
غفلت ما از ظرفیتهای گردشگری زنان مانند غفلت کسی است که در تالاری آیینهکاری شده گام برمیدارد، هزاران تصویر از او در فضای اتاق تکثیر میشود اما او هیچگاه متوجه تمام تصویر «خود» در آیینهها نمیشود و تنها مبهوت آیینهکاری میماند. دانشآموزان یا دانشجویان یک اردوی جمعی دخترانه را تصور کنیم که به قم سفر کردهاند تا دختری از بزرگان تاریخ را زیارت کنند تا همین جا بیبوق و کرنا گام مهمی از یک برنامه برای دمیدن معنایی تازه به کالبد گردشگری و دقیق شدن در آیینههای اطراف برداشته شده است.
نزدیک در خروجی صحن اما، پشت در یکی از حجرهها، گنجینه دیگری از «گردشگری هویتبخش زنان» در چند قدمی دختران است، مزار خانوادگی خاندان اعتصامی و سنگ قبری که روی آن نوشته:
اینکه خاک سیهاش بالین است
اختر چرخ ادب «پروین» است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
اینجا دومین آیینهای است که دختران زائر در آن مینگرند. گویی آشنایی را در سفر یافته باشند. آنها در خودشان، در خودِ دیگرشان نظر میکنند. اگر زنان و دختران به هویت زنانهشان توجه داده شوند، همین حالِ آشنایی در مسجد گوهر شاد مشهد با آن اعجاز در معماری و تزیینات و با آن حال خوش هم میتواند ادراک شود؛ مسجدی که به همت بانوی نیکوکار گوهرشاد آغا همسر تیمور گورکانی بنا شده است. مزار و موقوفات ثبتیفاطمه همسر امیرچخماق شامل تکیه، میدان، حمام، کاروانسراها، خانقاه، قنادخانه، چاه، آب سرد در یزد، تاج محل در هند، مسجد بیبیخانم در سمرقند و حتی بارگاه سیدرکنالدین با آن بنای فاخر و کتیبهها و تزیینات دوره آلمظفر در نزدیکی مسجد جامع یزد و این پرسش درباره این ارزش ناملموس فرهنگی که چرا روزهای چهارشنبه این مزار زیارتگاه «اختصاصی» دختران و زنان است، همه از همان دستهاند.
کافی است به آیینه نگاه کنیم و به جای والهشدن در آیینهکاری، خود را در عمق تصویر هزاران آیینه بیابیم. «گردشگری هویتبخش زنان» در بناهای تاریخی خلاصه نمیشود. در هر گوشه از سرزمین ایران، یعنی هرجایی که زنی یا دختری زیسته یا میزید، میتوان روحی لطیف و زیبا را یافت که «خود» زنان گردشگر را به مهمانی «خودشان» فرامیخواند. میزبان شاید با نامی بر کتیبه یک بنای تاریخی در دل مهمان شهرآشوبی کند، شاید مانند یک آیینه در دستبافته یا دستساختهای ظاهر شود که روی کاغذ آویخته به آن نوشته شده: این اثر هنری به دستان هنرمند یک زن ایرانی پدید آمده است.