صنعت نشر تابعی از بازار ایران است اما نابسامانی موجود در بازار نشر تماما مربوط به ساختار اقتصادی ایران نیست. مشکل صنعت نشر در ایران به حرفهای نبودن صاحبان نشر بر میگردد. برای همین نویسندگی در ایران شغل محسوب نمیشود و نویسنده نمیتواند با نوشتن امرار معاش کند. درصورتیکه اگر سازوکار چاپ و نشر بهصورت حرفهای انجام شود نویسندگی نیز میتواند یک شغل خوب و پردرآمد باشد. تولید و توزیع کتاب در ایران حرفهای نیست و اصولا مدیران نشر در ایران افراد حرفهای نیستند.
اگر از تعداد معدودی از ناشران که رویکرد حرفهای به تولید و توزیع کتاب دارند بگذریم بیشتر ناشران بدون تجربه و تخصص در این حرفه فعالیت میکنند. به همین دلیل پایین آمدن تیراژ کتاب تا مرز 300 نسخه بیش از آنکه مربوط به کتابنخوانی مردم ایران و سازوکارهای نابسامان اقتصاد ایران باشد ناشی از رویکرد اشتباه ناشران ایرانی است.
مدیریت صنعتی ورشکسته
تولید و توزیع کتاب یک صنعت است و این صنعت در بازار داخلی و خارجی میتواند دادوستد داشته باشد اما واقعیت تلخ این روزهای نشر ایران نشان میدهد که کتاب در بازار ایران خریدار ندارد و به همین دلیل باید صنعت نشر را در وضعیت کنونی صنعتی ورشکسته تلقی کرد. درصورتیکه صنعت نشر میتواند با رویکرد حرفهای نهتنها به درآمد صاحبان این کسبوکار بیفزاید بلکه در رشد اقتصاد ملی نیز سهیم باشد.
تولید و توزیع کتاب مانند بسیاری از کالاهای مصرفی تابع قانون و نظام بازار است. اما بهراستی چنددرصد از ناشران با رعایت اصول و قوانین بازار، کتاب تولید میکنند؟ عموما روند تولید کتاب در ایران بدین شکل است که نویسندهای حرفهای کتابی را در خلوت خود نوشته یا تالیف کرده است و آن را برای چاپ و انتشار به ناشر ارائه میکند. ناشر پس از بررسی محتوای متن کتاب با توجه به اینکه نویسنده صاحب فکر و قلم است درصورتیکه نسبت نزدیکی میان محتوا با موضوع فعالیت نشر خود بیابد با نویسنده قرارداد میبندد و آن کتاب را پس از اخذ مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر میکند.
بنابراین کافی است نویسنده صاحب فکر و قلم چند کتاب منتشر کرده باشد، در این صورت میتواند از میان انبوه چندهزار ناشر بهراحتی با یک ناشر قرارداد نشر ببندد تا ناشر برای چاپ و توزیع کتاب او سرمایهگذاری کند. شیوه تولید و توزیع کتاب در ایران به همین سادگی است. بنابراین من اغلب به دوستان جوان میگویم هیچگاه نگران چاپ و انتشار کتاب خود نباشند برای اینکه بازار نشر کاملا سنتی و براساس رابطههای قدیمی دادوستد میشود.
ازاینرو نویسنده هوشمند در ایران هیچگاه نباید نگران تولید و انتشار کتاب باشد. حتی در زمان رکود اقتصادی و فعال نبودن بازار ایران و ورشکستگی صنعت نشر ایران هنوز امکان چاپ و انتشار کتاب با تیراژ پایین امکانپذیر است. بنابراین باید بدانیم که فرآیند تولید و توزیع کتاب در صنعت نشر ایران سنتی است و دارای سازوکارهای اقتصادی نیست.
در ایران تنها تعداد معدودی از ناشران به صنعت نشر بهعنوان یک فعالیت حرفهای مدرن نگاه میکنند به همین خاطر رویکرد آنها با تولید و توزیع با جامعه سنتی نشر ایران تفاوتهایی دارد که همین تفاوتها منجر به موفقیت بیشترآنها در این صنعت میشود.
فقدان نیازسنجی اقتصادی
مشکلی که در تولید و توزیع کتاب در ایران وجود دارد به نوع مدیریت نشر بر میگردد. مدیران نشر توانایی نیازسنجی اقتصادی در زمینه کتاب را ندارند، بنابراین ملاک عمده در انتشار یا عدم انتشار صرفا به محتوا بر میگردد. اگر نویسندهای کتاب ارزشمندی بنویسد قطعا در یک بازه زمانی کوتاه چاپ و منتشر میشود.درصورتیکه این یک اشتباه استراتژیک است برای اینکه هر کتابی در زمانی خریدار دارد و نمیتوان به صرف خوب بودن به چاپ و انتشار آن اقدام کرد.
ناشر ایرانی برای تالیف کتاب دارای برنامه بازار نیست. ازاینرو باوجود اینکه صنعت نشر و تولید کتاب با نوشتن و تحقیق و مطالعه ارتباط دارد برای چاپ و انتشار کتاب در ایران مطالعات و تحقیقات بازار انجام نمیشود. حال آنکه سازوکار حرفهای تولید کتاب باید بر پایه مطالعات و تحقیقات باشد به همین خاطر کتابهایی که در ایران منتشر میشوند بیش از آن براساس نیاز بازار و تقاضای خوانندگان باشد ناشی از علاقهمندی ناشران به چاپ و نشر آن کتابهاست.
داستان غمانگیز تولید و توزیع کتاب از جایی شروع میشود که به دلیل رفتار غیرحرفهای ناشر بهعنوان سرمایهگذار تولید و توزیع کتاب، نوشتن نیز از مدار کسبوکار حرفهای خارج میشود. باوجود اینکه بسیاری از افراد نویسندگی را شغل نمیدانند، تصور میکنم اگر سازوکارهای نشر، حرفهای و براساس نیازسنجی بازار صورت گیرد نهتنها صنعت نشر از ورشکستگی نجات مییابد بلکه نویسندگان نیز میتوانند با رویکرد حرفهای نوشتن را شغل قلمداد کنند و از این طریق به شکل آبرومندانهای امرار معاش کنند.
مشکل کسبوکار در ایران به مدیریت کسبوکار و نبود سازوکارهای علمی و حرفهای مربوط میشود. کتابی که تالیف و منتشر میشود علاوه بر اینکه حاصل تفکر و دسترنج ماهها یا سالها تلاش نویسنده است، با سرمایه ناشر تولید و نشر میشود بنابراین برای اینکه سرمایه تولید در بخش توزیع با نرخ سود منطقی برگردد نیاز به سیستم منظم تولید و توزیع است.
فقدان سیستم تولید
در صنعت نشر ایران سیستم و روش تولید وجود ندارد و ناشر براساس سازوکارهای بازار، کتاب را تالیف نمیکند. ناشر به جای اینکه در بازار کالای فرهنگی نقش فعالی داشته باشد با عملکرد غیرحرفهای نقش منفعلی از خود به جا میگذارد بنابراین زمانی که بازار خریدار خوبی داشته باشد او کتاب را با توجه به برآورد شفاهی با تیراژ بالا منتشر میکند و زمانی که بازار در رکود باشد کتابها با تیراژ پایین منتشر میشوند. انگار بود یا نبود ناشر چندان مهم تلقی نمیشود درصورتیکه ناشر علاوه بر سرمایهگذاری در روند تولید و توزیع حضور دارد اما حضور او حضوری منفعلانه است.
تولید و توزیع کتاب در ایران زمانی میتواند بهعنوان یک کالای فرهنگی در بازار خریدار داشته باشد که عملا مانند همه کالاهای بازار تابع نظام دادوستد باشد. آیا تولیدکننده مواد لبنی با شناسایی نیازهای بازار وقتی دریابد که فرضا محصول ماست موسیر مشتری ندارد دوباره آن را تولید و وارد بازار میکند؟ آیا وقتی تولیدکننده گوشیهای موبایل در دنیا با توجه به شناسایی بازار دریابد که فلان مدل گوشی نیاز بازار را رفع نمیکند آیا به تولید همان گوشی میپردازد؟
آیا تولید وابسته بازار نیست و آیا نباید قبل از تولید بازار هدف با نیازسنجی دقیق شناسایی شود؟ چنددرصد از ناشران ایران وقتی میخواهند کتابی تولید کنند درباره بازار آن کتاب و برگشت سرمایه به شکل حرفهای عمل میکنند و با نیازسنجی درست و تحقیق و مطالعه مکتوب با آمار و ارقام به این نتیجه میرسند که کتاب تولید بشود یا کتاب تولید نشود؟
چنددرصد از ناشران ما برای تولید کتاب در ایران به نام کتاب، نام نویسنده، نام طراح جلد، نام ویراستار، نام نمونهخوان و نام صفحهآرا توجه میکنند؟ چنددرصد از ناشران نوع و جنس کاغذ کتاب را براساس بازار هدف انتخاب میکنند؟ چنددرصد از ناشران به انتخاب قلم و فونت کتاب برای فروش اهمیت میدهند؟ چنددرصد از ناشران به نقش و اهمیت طراحی جلد در فروش باور دارند؟ چنددرصد از ناشران قبل از تولید به بازارهای توزیع غیرسنتی فکر میکنند؟ چنددرصد از ناشران با مقوله استراتژی قیمتگذاری کتاب در ایران آشنا هستند؟
چنددرصد از ناشران به پشت جلد کتاب توجه میکنند؟ چنددرصد از ناشران به تعداد صفحات و تناسب آن با محتوا توجه دارند؟ چنددرصد از ناشران برای بازار خارجی کتاب، برنامه حرفهای از قبل تدوین شده دارند؟ چنددرصد از ناشران برای بازاریابی کتاب از شیوههای مدرن استفاده میکنند؟ چنددرصد از ناشران به بازارسازی کتاب توجه نشان میدهند؟ چنددرصد از ناشران تیراژ کتاب را براساس نیازسنجی علمی برای هر کتاب تعیین میکنند؟
و دهها و صدها سوال دیگر که نشان میدهد که ناشران ایران با تولید و نشر کتاب به شکل سنتی برخورد میکنند و باید خدای را شاکر باشیم که هنوز صنعت نشر با چنین رویکردی با تیراژ 300 تا 500 نسخه منتشر میشود. هر صنعتی با چنین رویکرد سنتی باید تاکنون از گردونه بازار حذف میشد. رویکرد سنتی ناشران در تولید و توزیع کتاب سبب میشود که نویسندگی در ایران شغل محسوب نشود.
برای کشوری با جمعیت 80میلیون نفر، تیراژ کتاب 300 نسخه است. بنابراین اگر ناشر برای تولید و توزیع هر کتاب به سوالهای بالا با استفاده از تیم کارشناسی جواب درستی بدهد میتواند برنامه درستی برای تولید و فروش داشته باشد. شکی نیست که تیراژ 300 نسخهای برای جامعه 80 میلیونی تاسفآور است اما این امکان وجود دارد تا ناشران با مدیریت درست سازوکار نشر و تهیه و تدوین برنامه بازاریابی و شناسایی بازارهای هدف و مشتریان هدف در بازار کتاب و نیازسنجی و امکانسنجی اقتصادی تیراژ کتاب در ایران را تا 30هزار نسخه بالا ببرند. مشکل نشر کتاب در ایران صرفا خوانندگان نیستند، مشکل نبود مدیریت حرفهای کسبوکار در تولید و نشر کتاب است.