همان طور که پیش تر اشاره شد نظریه زمینه ای یک روش پژوهش عمومی برای تولید تئوری است. مراحل نظریه داده بنیاد شامل این پنج مرحله است:
1- تدوین پرسش های پژوهش
2- گردآوری داده ها همراه با تحلیل تا جایی که به مرحله اشباع می رسیم.
3- کدگذاری داده ها در سه مرحله (یافتن مفاهیم در داده ها)
4- یادداشت برداری
5- نگارش و تدوین تئوری. در این جلسه به بررسی مرحله سوم که بحث کدگذاری و انواع آن است خواهیم پرداخت.
انواع کدگذاری
در نظریه زمینه ای، تجزیه و تحلیل از سه نوع کدگذاری تشکیل شده است:
• کدگذاری باز
• کدگذاری محوری
•کدگذاری انتخابی
• کدگذاری باز
فرآیندی است که در آن داده ها به صورت واحدهای معنادار مجزا درمی آیند و در شروع مطالعه می توان از آن استفاده کرد. هدف اصلی کدگذاری باز، مفهوم سازی و برچسب زدن به داده هاست. در مرحله تجزیه و تحلیل داده و در جست وجوی کدها بودن، کدگذاری باز امکان پذیر می شود. در جریان کدگذاری باز، نظریه پردازان زمینه ای به خرد کردن، تجزیه و تحلیل، مقایسه، برچسب زدن و مقوله سازی داده ها می پردازند.
کدگذاری منجر به جهت یابی قبل از انتخاب شدن می شود و داده ها را به صورت بخش های تحلیلی که صورتی مفهومی به خود می گیرد، تبدیل می کند. مفاهیم، پایه های اساسی ساختن نظریه است. کدگذاری باز در روش نظریه زمینه ای روندی است که در آن مفاهیم شناسایی می شوند و برحسب خصوصیات و ابعادشان گسترش می یابند.
روش های تحلیلی اساسی که به آن وسیله این کار انجام می شود، عبارت است از: سوال کردن درباره داده ها، مقایسه موارد، حوادث و دیگر حالت های پدیده ها برای کسب مشابهت ها و تفاوت ها. حوادث و موارد مشابه طبقه بندی می شوند و برچسبی می گیرند تا مقولات را بسازند.
البته گسترش مقولات با توجه به خصوصیات و ابعاد آنها ساخته و پرداخته می شود. شناسایی خصوصیات و ابعاد و گسترش منظم آنها از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا آنها پایه روابط بین مقوله ها و خرده مقوله ها و حتی اساس رابطه بین مقولات عمده را تشکیل می دهند.
بنابراین درک ماهیت خصوصیات و ابعاد و رابطه آنها، پیش نیاز رسیدن به درک همه رویه های تحلیلی برای ایجاد نظریه زمینه ای است کدگذاری باز، بخشی از تحلیلی است که با شناسایی، نام گذاری، مقوله سازی و توصیف پدیده هایی که در متن یافت می شود، همراه است. لزوما هر خط، جمله، پاراگراف و... خوانده می شود، به منظور اینکه پاسخی به این سوال تکراری باشد که این در رابطه با چه چیزی است؟ اینجا به چیزی ارجاع می دهد؟
در کد گذاری محوری، تکیه بر مشخص کردن یک پدیده با در نظر گرفتن شرایطی که به ایجاد آن می انجامد قرار دارد و آن شرایط عبارت است از زمینه ای که مقوله در آن واقع شده است،استراتژی های کنش/ کنش متقابل که به آن وسیله، مقوله اداره و کنترل می شود و به انجام می رسد و پیامدهای آن راهبردها.
این گونه مشخص کردن ویژگی های مقوله، به آن دقت و ظرافت می بخشد، از این رو خرده مقوله نامیده می شود. الگوی پارادایمی که برای آن طراحی شده از این قرار است:
(A) شرایط علّی > (B) پدیده >
(C) محتوا > (D) شرایط مداخله گر >
(E) راهبردهای کنش / کنش متقابل >
(F) پیامدها
به طور کلی کدگذاری محوری، روند ارتباط دادن خرده مقولات به یک مقوله است. جریان پیچیده ای از تفکر استقرایی و قیاسی است که متضمن مراحل مختلف است. کدگذاری محوری مانند کدگذاری باز، از راه مقایسه ها و طرح پرسش ها صورت می گیرد. در کدگذاری محوری استفاده از این شیوه ها بیشتر متمرکز است و به طرف کشف روابط و ربط دادن مقولات به یکدیگر در راستای یک پارادایم سوگیری شده می رود.
کد گذاری انتخابی
فرآیند انتخاب یک مقوله، برای مقوله مرکزی و مرتبط ساختن تمام مقولات دیگر به آن مقوله مرکزی است. ایده اصلی آن، گسترش خط اصلی داستان است که همه چیز حول آن شکل می گیرد. این باور وجود دارد که این مفهوم مرکزی همیشه وجود دارد. به طور خاص، کدگذاری انتخابی به روند انتخاب مقوله اصلی و مرکزی به طور منظم و ارتباط دادن با سایر مقوله ها، اعتبار بخشیدن به روابط و پرکردن جاه های خالی با مقولاتی که نیاز به اصلاح و گسترش بیشتر دارند، می پردازد.
کدگذاری تا مرحله ای ادامه دارد که از آن پس اطلاعات شما در آن دسته اصلی اضافه نمی شود، سپس کدگذاری متوقف می شود. این مرحله اشباع نام دارد. سپس ماتریس شرطی که وسیله تحلیل قوی برای به دست آوردن و تسخیر شرایط و پیامدهایی است که بر پدیده ای خاص اثر می گذارد، با تعقیب شرایط و مسیرهای ضمنی مهم از طریق سطوح متفاوت ماتریس می توان مشخص کرد که کدام سطوح مناسب هستند و پدیده را به وسیله تاثیرشان به کنش/ کنش متقابل به آنها مربوط ساخت.
کارشناس تحقیقات بازار و دانشجوی دکترای بازاریابی