در یادداشت قبل از برخی صفات کارآفرینان گفتیم که این دسته از افراد برجسته و نخبه جامعه، چگونه پرچمداران و بنیانگذاران توسعه پایدار کشورها هستند و اکنون این جمله را می افزاییم که جوامع و ملت ها از پرتو انرژی وجودی این دست از شهروندان هوشیار، آگاه و شایسته، زنده اند و زندگی می کنند.
اینک به چند پارامتر موثر دیگر در فرآیند ظهور و نفوذ این افراد توانا که با نام کارآفرینان شناخته می شوند اشاره می کنیم. دقت کنید! وقتی که از عنصر کارآفرین و کارآفرینی سخن می گوییم، نه به مخترعان نظر داریم، نه به مکتشفان و نه مبدعان و نه پژوهشگران آگاه و صبوری که سال های سال در آموزشگاه ها، پژوهشکده ها و دانشکده های دانشگاه های بزرگ و موسسات پژوهشی وابسته به سازمان های بزرگ دولتی و خصوصی به کار عظیم و ارزشمند تحقیقات و پژوهش و کار کارشناسی مشغولند و بنیاد و اساس اقدامات بزرگ اجرایی یک جامعه و کشور را در همه زمینه ها، تغذیه فکری و تئوریک می کنند.
یک کارآفرین، می تواند همه اینها یا مصداق بخشی از اینها باشد و هم می تواند نباشد، چنانکه برخی پژوهشگران و محققان و دانشمندان و مخترعان جامعه نیز می توانند به سهم خود از زمره کارآفرینان باشند و هم ممکن است جزء این دسته نباشند. بر اساس فرمایش فلاسفه اهل منطق در اینجا نسبت عموم و خصوص من وجه جریان دارد. به هر حال جوامع به داشتن چنین افراد پایداری بر خود می بالند و افتخار می کنند اما ناگفته نماند، تمامی این افراد ارزشمند، در فرآیند کارآفرینی در جامعه سهیمند و نقش موثری برعهده می گیرند.
شخص مورد نظر ما (کارآفرین) در واقع آن دسته از افرادی هستند که با استفاده از استعدادهای خود و صفات ویژه ای که برای انجام نوعی از کار خاص به کار می آید، بنیاد فعالیت، کسب وکار و موسسه و سازمانی را می گذارند که در آینده می تواند نقش سازنده و غیرقابل انکاری در رشد توسعه توانمندی های جوامع ایفا کند. این اشخاص متصف به چند ویژگی دیگر نیز هستند:
اول، خودآگاهی و شناخت عمیق و واقعی از خود: کارآفرینان خود را و اهداف و شخصیت و توانایی های خاص خود را به درستی می شناسند و به انگیزه های خود که در عمق شخصیت شان پنهان است واقفند و بدین ترتیب بر اساس خواسته ها، علایق و توانایی های واقعی خود، کسب وکار خود را انتخاب می کنند و همانی اند که هستند. شخصیت آنان دقیقا مصداق همان چیزی است که سقراط حکیم گفته است: «آن گونه باشید که به نظر می رسید؟ و همانی است که مولانا فرموده است: «یا آن گونه باش که هستی و یا آنگونه که هستی باش!» و این سخنی است که به هفت زبان زنده دنیا، در سر در آرامگاه مولوی در قونیه نوشته اند. واقعیت این است که کارآفرینان برخلاف بسیاری از افراد از جمله برخی مدیران، دچار اختلال شخصیت نمی شوند.
دوم، خلاقیت: این صفت، جزئی جدانشدنی از کارآفرینان به حساب می آید و شاید اگر این ظرفیت وجودی در ایشان نبود، به صفت کارآفرین، متصف نمی شدند. خلاقیت همانی است که فرنگی ها به آن می گویند Greativity و عبارت است از توانایی خلق ایده های جدید که ممکن است این ایده ها، به محصولات یا خدمات جدید منجر شود.
سوم، استعداد برقراری ارتباط گسترده با دیگران و اطرافیان: قابلیت و توانایی درونی و شایستگی ذاتی آنان، موجب توانایی ارتباطی کارآفرینان با دیگران و البته از نوع فعال می شود. چرا که یکی از مهم ترین موانع ایجاد ارتباط با سایرین، ضعف های درونی و خصلتی افراد است و کارآفرینان از این نقیصه شخصیتی به دورند. آنان از ارتباط گسترده با اطرافیان و دوستان و آشنایان و حتی رقیبان، در پیشبرد اهداف عالی خود بهره می برند.
چهارم، قدرت تصمیم گیری: اساسا کارآفرینان برای اخذ تصمیم های بزرگ و مهم آفریده شده اند. شک و تردید، دودلی و ناتوانی در اتخاذ روش درست و تصمیم به موقع و مناسب برای انجام کارها به ویژه در طرح های بزرگ، در قاموس و فرهنگ شخصیت و زندگی آنان جایی ندارد و اگر معنی تصمیم گیری عبارت باشد از یافتن و انتخاب راه حل مساله معین، کارآفرینان در این فرآیند، استعداد شگرفی از خود نشان می دهند.
این صنعت همان چیزی است که در حال حاضر مدیران میانی و ارشد کشور، شدیدا به آن نیازمندند.
این نوع از مدیران باید به یاد داشته باشند که هیچ تصمیمی در هیچ نقطه ای از جهان و در هیچ مقطعی از زمان گرفته نمی شود که به رضایت همه افراد و اقشار جامعه بینجامد و این دقیقا یکی از همان هزینه هایی است که دولتمردان کشورها در انتخاب برخی از راه های غامض به ویژه در ابعاد اقتصادی – جایی که منافع کوتاه مدت عده ای خاص به خطر می افتد یا تهدید می شود – باید متحمل شوند.
روزنامه نگار