پیاده سازی مدل اقتصادی ژاپن، اول توسط آمریکا و حالا هم چین، مشکلات زیادی هم برای اقتصاد این کشور ها هم برای اقتصاد جهانی به وجود آورد.
استفان روچ، اقتصاددان ارشد و عضو مؤسسه امور جهانی جکسون دانشگاه ییل و نویسنده کتاب «Unbalannced» درباره وابستگی چین و آمریکاست. او شش سال درباره ژاپن، ساختار و مدل اقتصادی و رکود و رشد ژاپن مطالعه کرده است. او در مقاله ای به مقایسه ساختار اقتصادی چین و ژاپن پرداخته است.
او در مقاله خود نوشته است: «هرچند که چین از مدل اقتصادی ژاپن پیروی کرد اما برخلاف ژاپن، در بازه زمانی کوتاهی به رشد اقتصادی قابل توجهی دست یافت. مسیر اقتصادی که ژاپن طی کرد، مدل کارآمدی نبود. تکیه بر صادرات و تولیدات داخلی اشتباهی بود که ژاپن مرتکب شد. همان طور که اکنون، چین با فریبکاری و کاهش ارزش پول خود، صادرات محصولات تولیدی خود را رقابتی کرد، ژاپن هم مشابه این را در سال های 1980 تجربه کرد. انتخاب یک سیاست پولی باز، اشتباهی بود که ژاپن در این برهه زمانی پیش گرفت.آنچه چین را از ژاپن متمایز می کند، استراتژی توازن ساختار این کشور است. اما مشکل در روش پیاده سازی این راهبرد است. اگر چین نتواند به خوبی از پیاده سازی و اجرای این طرح برآید، ممکن است به سرنوشت ژاپن دچار شود.»
استفان روچ، در یک طرح پژوهشی به همراه جمعی از محققان، روی یک طرح تحقیقاتی کار کردند. آنها به دنبال شناسایی کشور هایی بودند که می توانند مدل اقتصادی ژاپن را برای خود پیاده کنند. در سال 2012، آنها متوجه شدند نخستین کشوری که توانسته است از مدل اقتصاد ژاپن پیروی کند، آمریکاست.
آمریکا پس از بحران بزرگ مالی سال 2008 خود، به دنبال راه حل بود. پس از آمریکا، احتمال می دادند مدل بعدی را در اروپای بحران زده پیدا کنند اما سال گذشته، کشور دوم از نظر این تیم تحقیقاتی، کشور چین انتخاب شد. نتیجه مباحثات طولانی این گروه با کارشناسان خبره اقتصادی، بازرگانان و سرمایه گذاران چینی نشان داد چین در واقع همان مدل اقتصادی را پیاده کرده است.
برخی کارشناسان اقتصادی در سراسر دنیا می گویند اقتصاد چین در حال سقوط است. موضوع بحران چین، بدهی هاست. امروز، بدهی غیرمالی چین از 150درصد تولید ناخالص داخلی این کشور تا 255درصد رسیده است. همچنین حدود 60درصد از این بدهی ها مربوط به شرکت های بزرگ تحت حمایت دولت است.
استفان روچ، چین را از نظر ارزیابی خطرات مرتبط با رشد در حالی که بدهی سنگینی دارد، مقایسه می کند. در واقع این اصلاحات است که میان چین و ژاپن تفاوت ایجاد می کند.
به نظر نمی رسد رهبران چین مانند ژاپن پس از ترکیدن حباب یا حتی قبل از آن منفعلانه عمل کنند. کارشناسان میان مدل اقتصاد چین و ژاپن تمایز قائل می شوند. میزان نرخ پس انداز چین در سال 2007، تقریبا 49درصد تولیدناخالص داخلی بود. این مقدار 2برابر پس انداز ژاپن در زمان بحران است.
بنابراین احتمالا چین از بحران بدهی شکست نخواهد خورد. سیاست اقتصادی ژاپن در مواجهه با بحران، علاوه بر محور قرار دادن صادرات، افزایش نرخ برابری ارز بود که منجر به ایجاد یک حباب بزرگ در بخش مسکن و سهام در بازار بورس شد. از نظر کارشناسان، در چنین سیاست اقتصادی که اقتصاد کشور وابسته به صادرات باشد، در مواقع بحران مالی که تجارت بین المللی کم رنگ می شود، مجبور است روال را تغییر دهد.
این اتفاق پیش از چین، برای ژاپن رخ داد. ژاپن برای جبران کاهش تجارت بین المللی خود، مجبور شد اعتبار مالی خود را در سرمایه گذاری در صنایع سنگین و طرح های زیرساختی افزایش دهد. به عنوان مثال چین، در بخش کشاورزی سرمایه گذاری کرد.
همچنین توانست در بخش صنعت اشتغال زایی گسترده ای داشته باشد. چین قصد دارد در صنایع فولاد و زغال سنگ، سیمان، شیشه و کشتی سازی سرمایه گذاری خود را افزایش دهد. بنابراین سرمایه گذاری های بزرگ و میزان پس انداز بالا راه حل های چین برای فرار از بحران است.