شاید جدیترین پدیده جدید، خلاقانه و موج ساز این روزهای فضای مجازی، داستان دنباله دار چیستا یثربی با عنوان پستچی باشد. داستان دنبالهداری که پس از مشخص شدن واقعی بودنش و اینکه قصه عاشقانه حقیقی خودِ چیستاست، طرفداران بیشماری پیدا کرد.اساساً مردم شنیدن قصههای واقعی را به شدت دوست دارند. مثل حسِ وسوسهکنندهای که وقتی در تاکسی نشستهای و دونفر مشغول تعریف ماجرا و برشی از زندگیشان هستند، با آنکه آنها را نمیشناسی دوست داری تا ته قصهشان را بشنوی و دعا میکنی پیش از پیاده شدن تو یا آنها، حداقل گره یا قسمت اوج داستانشان را بشنوی. جذابیتش در این است که چهره قهرمان یا قربانی واقعیِ قصه را –حتی برای لحظاتی- دیدهای و حالا داستانهای واقعی پشت آن چهره، برایت به شدت جذاب میشود.
همین حس کنجکاوی، دیدن چهره و اطمینان از واقعی بودن داستان کافیست تا قصه را با اشتیاق تا انتها دنبال کنید. این، مدلِ پیشتر جواب دادهای است که همه اقبال برنامهای چون ماه عسل نیز سالهاست از آن میآید. این ساختار سادهای است که چیستا یثربی، با هوشیاری و زیرکی از آن بهره برده است. قصه گفتن، جسارت در بیان عاشقانهای شخصی، بیان حرفهای خصوصی در فضای پنهان کاری حاکم بر مردم، ایجاد گرهها و شروع و پایان مناسب در هر اپیزود، نویسندهای ماهر، خاطره بازی، داستانی به شدت عاشقانه که گاهی به تخیل میزند، چهره و قهرمان-قربانی که صورتش را دیدهایم و داستانی که میدانیم به گفته راویاش واقعی است.
به اینها اضافه کنید که قصه از طریق دو اپلیکیشن محبوب و پر طرفدار، اینستاگرام و تلگرام، هرشب در گوشی طرفدارانِ کنجکاوِ این قصه قرار میگیرد. این است که در اندک زمانی اعضای هر دو شبکه از صد هزار نفر بیشتر میشود. کاری که کمپانیهای عظیم در ایران با برندهای مثلا جدیشان، با صرف هزینههای گزاف، برایشان رؤیا است. چیستا، با هوشمندی، اکثر قسمتهای قصه را با ضمیمه یکی از عکسهایش در اینستاگرام منتشر میکند و عمدا عنوان میکند که داستانهای منتشر شده در کانالِ تلگرامش، از اینستاگرامش میآید و حتی در اواخر قصه، عنوان میکند که قسمت پایانی، صرفا در اینستاگرام و برای فالوورها منتشر خواهد شد و صفحهاش در قسمت آخر، از حالت پابلیک خارج خواهد شد.
اینها، همه نشانههای هوشمندی اوست که میداند تأثیر دیدن چهرهاش، چه کمکی به ایجاد انگیزه برای دنبال کردن قصه و تأکید بر واقعی بودنش دارد.او همان کاری را میکند که در تاکسی لحظهای قهرمان و راوی را میبینید و همین شناخت بصری کافیست تا به قصهاش دل بدهید. او اینستاگرامش را منبع کرده که خواننده، زل زند به چهره معمولی قهرمانِ جذاب قصهای که میخواند و در ذهنش با او حرف بزند و با او همزاد پنداری کند. چیستا یثربی که پیشتر او را با کارگردانی یا نویسندگی تئاتر میشناختند به یک باره به چهره اول ادبیات و قصه گویی این روزهای ایران بدل شده و در حوزه داستانِ اینستاگرامی وتلگرامی، صاحب برندی فردی شده است.
در ساخت و ایجاد این برند، نکاتی جدی و مهم دخیل بودهاند. اینکه در ادامه تجربه نسبتا موفق داستانهای مونا زارع با عنوان چگونه با پدرت آشنا شدم، نشان داد این شیوه لانچ محصولی ادبی میتواند موفق باشد.اینکه داستانی سریالی هر شب از طریق پر مخاطبترین اپلیکیشنهای این روزها با تم عاشقانه جذاب و پر افت و خیز ارسال شده، اولین بوده و نقشی جدی در ساخت و ایجاد این برند داشته است. محصولی خوب و عرضهای عالی و در دسترس با قیمتی مناسب! همچنین هویت برند، با تصویر ایجاد شده منطبق بوده و این اطمینان به برند، به ارزش برند کمک شایانی کرده است. چیستا همچنین با هوشیاری، داستانهای حاشیهای جذابی را برای مخاطب رو میکرد و بخشی از داستانش را به کمک این حواشی روایت میکرد.
همچنین این بار بر خلاف معمول، دختری به شدت معمولی عاشق شده بود و از عشقش میگفت. او همچنین با انتشار برخی از کامنتهایی که دریافت کرده بود، یا تصویر واقعی ریحانه که با گوشی خودش از روی عکسی نگاتیو گرفته بود، همه جزییات را طوری کنار هم نشانده بود و به مخاطب آگاهی میداد که همهشان در برندسازی او و قصهاش به خوبی کار کند. از مذاکراتش با حاجی و تشنه نگه داشتن مخاطب برای دیدن او و عدم رضایتش برای انتشار تصویرش تا پایان قصه و نگه داشتن فضاهایی برای کنجکاوی و کشف در قصه. به همه اینها، حضور و مصاحبههای مدامش با رسانههای مختلف و دامن زدن به تبلیغات قصهاش را نیز بیفزاید. همچنین در یک اقدام هوشمندانه، نامه جذابِ زنانه ریحانه را که سرشار از متلک، حسادت، فخر فروشی، تحقیر، اعتراف و... است در راستای همان اهداف برندسازیاش استفاده میکند.
انتخاب داستانی عامیانه، با ادبیاتی عامه پسند و بیان جزییات حسهای عاشقانه با فضاسازیهای جذاب سینمایی و دارای میزانس، همه و همه باعث شده که حالا، چیستا یثربی، یک برند قدرتمند در داستان عاشقانه اینستاگرامی و تلگرامی باشد. همین که حالا مخالفان و موافقان جدی دارد خود گواهی است محکم بر برند بودنش که ماهیتا برند خنثی نیست و موافق و مخالف دارد و بسیاری از این ویژگیها برای او مزیت و تفاوت بود.
حالا چیستا یثربی با این برندسازی هوشمندانه، برند اورنس(آگاهی از برند) ایجاد شده و کمپین جذاب تبلیغاتی و در حقیقت سمپلینگش، کوچکترین نگرانی از فروش کتاب مفصل 170 صفحهایاش نخواهد داشت و قطعا رکوردهای فروش خوبی را بهجا خواهد گذاشت که این یکی از کارکردهای برندسازی است. مدیریت جایگاه این برند که احتمالا رقبای زیادی را به این میدان خواهد کشاند و ادامه برنامهاش برای حفط مخاطبانش در اینستاگرام و تلگرامش نشان میدهد که این همه هوشیاری، تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد...
فعلا که برندِ این ماجرا، دستِ این بازاریابِ هوشمند است...
مشاور برند و تبلیغات