بانک «فدرال» آمریکا، در سیاستهای پولی و بانکی بهکاررفتهاش، هرگز دچار تردید نشده است. «ژان یلن» تصمیمی را که درباره آینده اقتصادی آمریکا باید اتخاذ شود، مهم و در عین حال پیچیده دانسته، تاجاییکه به نظر میرسد بانک مرکزی ایالات متحده آمریکا قادر به تصمیمگیری در این باره نیست. (استقلال بانک مرکزی را میتوان به دو جنبه استقلال اقتصادی و استقلال سیاسی تقسیم کرد؛ استقلال اقتصادی به مجاز بودن بانک مرکزی در به کار بردن ابزارهای پولی مختلف برای دستیابی به ثبات نرخ تورم اشاره دارد و استقلال سیاسی به این معناست که بانک مرکزی قادر باشد بدون تأثیرپذیری از مقامات سیاسی مختلف، اقدام به اتخاذ سیاستهای موردنظر خود کند. مثلاً بر پایه نظام بانک مرکزی ایالات متحده آمریکا، این کشور به 12 ناحیه تقسیم شده و در هر ناحیه شعبهای از بانک مرکزی وجود دارد که مالکیت آن در اختیار بانکهای عضو هر ناحیه است.)
رییس بانک فدرال گفته، نرخ بهره بانکی باید افزایش یابد. این تعرفه با مخالفت بسیاری از مقامات آمریکایی روبهرو شد، چراکه بازارشان در حال بسته شدن است. سیر قیمت دلار بهصورت صعودی و یورو بهصورت نزولی است. بازارهای مالی و سرمایهای، با افزایش ناگهانی سود بانکی مواجه شدند. نتیجهای که امروز به دست آمده، این است که اکثر بازیگران اقتصادی حوزه مالی، متقاعد شدند که با وضعیت کنونی کنار بیایند، اما آنها نمیدانند که تا چه مدت قرار است وضعیت به این شکل باقی بماند.
دلیل اول از بین رفتن شاخصهای پولی و بانکی آمریکا، شکسته شدن شاخصهاست. بانک فدرال به دنبال آن است که امکان اشتغال کامل و ثبات قیمتها را فراهم سازد، اما دقیقا نمیداند که اکنون در چه وضعیتی از سطح اقتصادی قرار گرفته است. استخدام نیروی جدید بهشدت افزایش یافته، اما مشکل از آنجایی شروع میشود که اغلب مشاغل موقتیاند و متضمن پرداخت حقوق بسیار کمی هستند، چراکه سیستم اقتصادی به دلیل وجود تورم، بسیار ضعیف است. اما هیچ نشانی از بروز نارضایتی بر اشتغال و حقوق وجود ندارد.
از طرفی، سیر نزولی قیمتها، با رقابت کشورهای جنوبی، بسیار سریع صورت گرفته است. کاهش قیمت نفت و وجود فناوریهای جدید، ازجمله عواملی است که در سطح قیمتها تأثیر بسزایی دارد. دلیل دوم، خطر بیموقع وارد بازی شدن اروپاست. اگر بانک مرکزی آمریکا، بهرهاش را افزایش دهد، توقفی در سیاستهای پولیاش حاصل میشود و ازطرفی دنبال آن است که سیاستهای غلط پولی را در سراسر جهان، مجددا کشف و شناسایی کند. بانک مرکزی اروپا نیز شروع به فعالیت کرده و برای چاپ اسکناس، به یک برنامه کاملاً داوطلبانه متعهد شده است. قطع ارتباط میان این دو جریان (بانک مرکزی اروپا و بانک مرکزی ایالات متحده آمریکا)، بر تقویت ارزش دلار و تسریع بخشیدن به کاهش ارزش یورو، تأثیر خواهد گذاشت. بانک مرکزی اروپا از وقوع جنگ ارزی بسیار وحشت دارد.
دلیل سوم، تهدیدات سیاسی ایالات متحده آمریکاست. بانک مرکزی آمریکا توسط انجمنهای مربوطه، در دو سه سال اخیر، نظارت نشده است. این انجمن برای به دست گرفتن مجدد کنترل بر سیاستهای پولی و بانکی، تحت نظارت چندین اصلاحیه اصلی جمهوریخواهان قرار گرفته است. از طرفی، «ژانه یلن» بهعنوان یک رییس، قصد ندارد شرایط اصلاح وضعیت کنونی را بهوجود آورد. در نهایت، چهارمین دلیل از دست رفتن شاخصهای پولی و بانکی آمریکا، این است که هیچکس نمیتواند با قطعیت بگوید که اگر سیاستهای پولی آمریکا بعد از بحران مالی آن قرار بگیرد، مفید واقع خواهد شد یا خیر.
پس از بحران جهانی سال ۲۰۰۸، بدون شک بانک فدرال این امکان را فراهم آورده که اقتصاد آمریکا از اختناق و انهدام قطعی نجات یابد. از آن پس، تمام بانکهای مرکزی نرخ بهرههایشان را به صفر درصد رساندند و از طریق خریداری اوراق قرضه، اعتبار خود را بالا بردند. در حال حاضر در سراسر دنیا از قبیل آمریکا، انگلیس، ژاپن و اروپا به چاپ اسکناس بهطور وسیع پرداخته نمیشود. با این حال، نتیجه بهدست آمده از وضعیت اقتصاد در این مدت، ناامیدکننده بوده است. با وجود مشکلاتی چون نرخ منفی و کاهش کمی پولی، هیچ اتفاق خوشایندی در سیستم اقتصادی حاصل نیامده است.
با وجود این بانک فدرال حساب مالیاش را 5/4 برابر کرد، یعنی از ۱۰۰۰ میلیارد دلار به ۴۵۰۰ میلیارد دلار افزایش داد و به اندازه ۳۵۰۰ میلیارد دلار به چاپ اسکناس پرداخت که بیش از ۱۰۰۰ میلیارد آن صرف بازارهای مالی و سرمایهای شد. در این مدت، نرخ دارایی نیز سه برابر شد که این نتیجه نشاندهنده ثروت ایالت متحده آمریکاست، این در حال است که سرمایه آن هر ساله، تنها ۱/۴ درصد افزایش یافته است.