اصولی که بر کسبوکار اجتماعی حاکم است شامل چند اصل کلی میشود؛ هدف کسبوکار غلبه بر فقر یا یک مشکل اجتماعی است؛ از جمله آموزش، سلامت، دسترسی به تکنولوژی و محیط زیست. هدف اصلی افزایش سود نیست. رسیدن به ثبات اقتصادی از آرمانهای این نوع کسبوکار است. سرمایهگذاران تنها سهم خود را از بازگشت سرمایه پس میگیرند و چیزی به سهم آنها تحت عنوان سود اضافه نمیشود. وقتی سرمایه اولیه برگشت، شرکت سود مازاد را صرف توسعه خود میکند. کسبوکار اجتماعی نسبت به محیط زندگی حساس است و مسئولیت حفظ محیط زیست را برای خود قائل میشود. کارکنان با کار بهتر میتوانند به دستمزد بالاتر برسند و دست آخر اینکه کار با علاقه انجام میشود. همه این اصول، سوالات بسیاری ایجاد کردهاند. اصلا چرا باید بدون سود کار کرد؟
سایت محمد یونس که مبتکر ایده کسبوکار اجتماعی است درباره این ایده توضیحات زیادی دارد. از جمله اینکه کسبوکار اجتماعی کسبوکاری رویداد محور است. سرمایهگذاران و بنیانگذاران این کسبوکارها میتوانند سرمایهشان را بازپس بگیرند اما نمیتوانند سهمی بیشتر از آنچه به اشتراک گذاشته بودند دریافت کنند. هدف سرمایهگذاری رسیدن به یک یا چند هدف اجتماعی به وسیله کار شرکت است. سرمایهگذاران انتظار نفع شخصی را از این کسبوکارها ندارند. شرکت باید تمام هزینهها را پوشش دهد و سودآور باشد، همزمان به هدف اجتماعی خود که میتواند شامل سلامت فقرا، تامین مسکن فقرا، کمکهای مالی، تامین تغذیه کودکان، تامین آب آشامیدنی سالم و مواردی از این دست باشد برسد.
این سایت در ادامه مینویسد: در کسبوکارهای اجتماعی هم امکان سودآوری وجود دارد اما سود باید در داخل شرکت بماند. این نوع کسبوکارها دسته تازهای از شیوههای کار هستند که قصد ندارند به کسبوکار برای سود اقتصادی پایان دهند بلکه عرصه دیگری را هم پیش پای ما میگذارند. این کسبوکارها قصد ندارند انحصار ایجاد کنند و شرکتهای دیگر را از سر راه خود بردارند بلکه بر رقابت میافزایند و احساس مسئولیت اجتماعی را هم در جامعه کسبوکار رشد میدهند.
ممکن است با فکر کردن به موضوع کسبوکار اجتماعی به نظر برسد که بسیاری از اهداف آن در کسبوکارهای عادی هم به دست میآید و علاوه بر آن در کسبوکارهای عادی سود هم در میان است. پس برای چرا باید سراغ کسبوکار اجتماعی رفت؟ و چرا باید کسی بدون سود کار کند؟
اما وقتی از جنبه دیگری به آن نگاه شود، مشخص میشود کسبوکار اجتماعی از کسی انتظار رها کردن کار برای سود اقتصادی را ندارد. این کسبوکار نمیخواهد افراد برای آغاز کردنش همه چیز را رها کنند و دست از پول در آوردن بردارند، بلکه به آنها مژده میدهد که اگر نگران یک مسئله اجتماعی هستند میتوانند بخشی از حل مسئله باشند و گوشهای از کار را بگیرند. افراد میتوانند همزمان هر دو کار را بکنند؛ کسبوکار برای سود و کسبوکار اجتماعی.
محمد یونس در توضیح بیشتر مینویسد: این کسبوکارها فرصتهای خوبی را برای آموزش فراهم میکنند. ممکن است در آنها به وظیفهای مشغول شوید که هرگز انجام ندادهاید یا بهگونهای فکر کنید و مسائل را ببینید که هرگز ندیدهاید. در میان تجربههایتان شروع به جستوجو میکنید تا راهحلهایی بیابید و بعد از توان خودتان شگفتزده میشوید. دنیای تازهای را کشف میکنید که برایتان ناشناخته بود. بعد از این تجربه، به کسبوکار سودآور خود نگاهی خواهید انداخت و فکر خواهید کرد که چیزهایی را دریافتهاید که قبلا نمیدانستید. بعد به انسانی چند بعدی تبدیل میشوید که همزمان میتواند به اقتصاد و مسائل اجتماعی فکر کند نه اینکه مثل یک روبات کار کند.
گاهی مردم از من میپرسند چرا کسبوکاری شروع نمیکنی که هم سود در بر داشته باشد هم نفع اجتماعی؟ این موضوع بسیار مورد بحث بوده است. این کار هم قابل انجام است و من مخالفتی با آن ندارم اما تلاش میکنم به نقطه نهایی و کامل برسد؛ جایی که هیچ سودی برای خودت درست نمیکنی. وقتی برای سود کار میکنی، برای سود هم تصمیم میگیری و فکر اقتصادی اقداماتت را تحت تاثیر قرار میدهد. کسبوکار اجتماعی یک دید باز برای مدیریت به افراد میدهد تا نیازی به ایجاد تعادل بین نفع اجتماعی و اقتصادی نداشته باشند بلکه تنها به نفع اجتماعی بیندیشند. آنها دید تازهای پیدا میکنند تا جهان را طور دیگری ببینند و جور دیگری فکر کنند.
بعضی میپرسند چرا نمیگذاری سرمایهگذاران در کسبوکار اجتماعی سود اندکی ببرند؟ مثلا یکدرصد. جواب من این است که شما در ساختمانی هستید که سیگار کشیدن در آن ممنوع است. آیا میپرسید چرا فقط یک پک نمیشود زد؟ جواب ساده است. این کار رویکرد اصلی را منحرف میکند. در ماه رمضان مسلمانان تا غروب آفتاب چیزی نمیخورند و نمینوشند. چرا در طول روز کمی آب نخورند؟ این قدرت تعهد ذهن را از بین میبرد و برای به دست آوردن «اندک»، «بسیار» را از دست میدهید.