این روزها، سیل پناهجویان سوری که با گذشتن از مرزهای مختلف، راهی کشورهای اروپایی شدهاند، در مطبوعات جهان بازتاب گستردهای داشته است. مهاجرانی که بهطور میانگین، روزانه، 4000 نفر هستند و تاکنون به میلیونها نفر رسیدهاند، اما چنین مهاجرتهایی که در واقع به اجبار و تحت شرایط سخت صورت میگیرد، پدیده جدیدی نیست. مهاجرتهای بین کشورها و علل و پیامدهای این نوع مهاجرت، بارها، از زوایای مختلف، مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است. بررسیهای تاریخی نشان میدهد گرچه اغلب مهاجرتها، در سالهای اخیر، از کشورهای کمتر توسعهیافته آسیایی و آفریقایی، به سوی کشورهای توسعهیافته انجام شده است، با این وجود، در طول تاریخ، کشورهای اروپایی و آمریکایی هم انواع مهاجرت اجباری را تجربه کردهاند.
نکته مهم در بررسی بحرانهای مهاجرتی، توجه به تفاوت بین دو اصطلاح «مهاجر» و «پناهجو» است، که به لحاظ مفهومی تفاوت بسیاری دارند. طبق تعریف وبسایت سازمان ملل، در کنوانسیون سال 1951؛ مهاجر، اغلب به اختیار خود و در بسیاری از موارد با اهداف اقتصادی، تحصیلی و میل به پیشرفت مهاجرت میکند. اما پناهجو، در حال فرار از مسائلی مثل جنگ، بلایای طبیعی، مشکلات سیاسی و. . . است. گاهی به جای واژه پناهجو از لغت مهاجر اجباری نیز استفاده میشود.
چند نمونه از مهاجرتهای اجباری معاصر
گرچه جنگهای جهانی، آوارگان بیشماری برجای گذاشتند، اما یکی از بزرگترین مهاجرتهای اجباری تاریخ جنگ جهانی، مربوط به دسامبر 1944 است. در این تاریخ، طرحی که با نام «پاکسازی قومی» مشهور شد، به اجرا در آمد؛ طرحی که منجر به اخراج اجباری میلیونها نفر از بخشهای شرقی آلمان (محدوده لهستان) شد. براساس این تصمیم، افرادی بیگناه که اغلب آنها، زن و کودک و به عبارتی غیرنظامی بودند، ناچار شدند با شرایطی سخت، به نقاط مختلف جهان پناه ببرند یا در اردوگاههای نازیها، تحت شکنجه و آزار و اذیت قرار گیرند.
*مبازرات ملیگرایانه هند و پاکستان و قرارداد استقلال که در سال 1947 تدوین شد، مقدمهای شد بر هجوم پناهجویان هندو به هند و اسلام گرا به پاکستان، متأسفانه این هرج و مرج مهاجرتی و ازدحام برای فرار از دو کشور، منجر به کشتار و خشونتهای منطقهای بیشماری در مرزهای دو کشور شد. اختلافات ریشهای، بین سران هند و پاکستان، تاکنون ادامه داشته است.
شاید بتوان نقطه آغاز مهاجرتهای اجباری پنج سال اخیر را، وقوع بهار عربی در سال 2011 تلقی کرد، پس از سقوط رژیم قذافی، لیبی، به مرکز هرج و مرج منطقه تبدیل شد، خیل بزرگی از مهاجران آفریقایی و کشورهای همسایه، با ورود به لیبی، از این کشور پر آشوب، بهعنوان اسکله و سکوی پرتاب عبور از مرزها استفاده میکردند، از سوی دیگر، شکلگیری درگیریها در یمن و سوریه، مهاجران و آوارگان زیادی را در منطقه به وجود آورد که اغلب برای فرار از بحرانهای منطقه، راهی کشورهای اروپایی و غربی شدند.
پیامدهای هجوم پناهجویان به دیگر کشورها
اثرات منفی
از لحظه ورود پناهجویان به هر کشور، مهمترین فشاری که به دولتهای پناه دهنده متحمل میشود، مسائل اقتصادی است. دولتها ناچارند، در زمینه اسکان دادن پناهجویان، تأمین آب و غذا و حتی خدمات پزشکی به آنها تمهیداتی بیندیشند. اما این، تنها مقدمه مشکلات بعدی است. پناهجویان، پس از مدتی، برای تأمین هزینههای خود، ناچار به کاریابی هستند، به اعتقاد برخی کارشناسان، با توجه به اینکه اغلب کارگران پناهنده، دستمزدهایی پایینتر از کارگران بومی طلب میکنند، این مسئله به وضعیت حقوق، مزایا و بازار کار کارگران داخلی ضربه میزند.
تخریب محیطزیست و اکوسیستم منطقه، مورد دیگری است که با هجوم پناهجویان تحتتأثیر قرار میگیرد، بسیاری از پناهجویان با سکنی گزیدن در جنگلها و مناطق آزاد و محلی، ناخواسته اکوسیستم منطقه را تخریب میکنند، روشن کردن آتش، برای فرار از سرما و به راه انداختن آتش، به شکل غیرعمدی، یکی از نمونههای همین پیامدهای محیطزیستی است. اثرات اجتماعی حضور پناهجویان در کشورها، از جمله نکاتی است که نمیتوان نادیده گرفت، تفاوتهای فرهنگی و قومی، گاه باعث بروز تنشهایی بین پناهجویان و مردم محلی میشود. به سرقت، تجاوز، و انواع جرائم، در مناطقی که پناهجویان پرتعدادی را در خود جای داده، چندان غیرعادی نخواهد بود.
اثرات مثبت
آیا تمامی پناهجویان از اقشار سطح پایین و کارگرند؟ مسلما خیر. بسیاری از پناهجویان به طبقه تحصیل کرده و حتی نخبه تعلق دارند، جذب چنین افرادی، میتواند در رشد و پیشرفت کشورهای پذیرا، تأثیر مثبتی بگذارد. از سوی دیگر درصورتیکه قشر کارگر و پناهجو به درستی مدیریت شوند، میتوانند زیرساختهای کشورها را توسعه بخشند. در واقع این افراد در حکم نیروی کار، عملکردی مثبت خواهند داشت.