کنار پنجره روی صندلی نشسته بود و داشت به شهری نگاه میکرد که زیر پایش به گرفتاریهای روزانه مبتلا بود و به قول معروف، به دنبال یک لقمه نان میدوید. شدت گرما را از پشت شیشههای دوجداره احساس میکرد اما این طرف سرمای پوستنواز کولرگازی، آنچنان آرامش و سبکبالی به او هدیه میکرد که دلش نمیخواست حتی یک لحظه از دفترش بیرون برود. با چرخش ملایمی برگشت و نوشیدن قهوهاش را از سر گرفت. کوچکترین صدایی از بیرون دفتر شنیده نمیشد زیرا 500هزار تومان تنها برای آکوستیک در ورودی پرداخته بود.مطمئن بود که کسی بدون هماهنگی نمیتواند وارد اتاق شود؛ گذشته از اینها هرکسی هم اجازه ورود نداشت. معمولا افرادی که برای ملاقات با او وقت میگرفتند یا از رقبا بودند یا مشتریانی که مثل خودش دفتر لوکس دیگری را مدیریت میکردند.
این مدیر اگرچه از ابتدای کار، تفاوتهای فاحشی با امروز خود داشت اما درحال حاضر دفتری 50متری را طراحی کرده که هر ملاقاتکنندهای را مجذوب خود میکند.دیوار سمت راست او با کتابخانهای مجلل پوشیده شده که پر از کتابهای نفیس و کتابهایی در زمینه حیطه کاریاش است. دیوار سمت چپ هم با کاغذدیواری بسیار زیبایی پوشیده شده که به قول خودش، متری 270هزارتومان خرج برداشته است. همیشه سعی میکند در هنگام صحبت کردن، علم و آگاهیاش را به رخ شنونده بکشد و با انتخاب دقیق کلماتش به شخص یا اشخاص حاضر در اتاق بفهماند که این کتابخانه بیخود و بیجهت در این دفتر تعبیه نشده است. وقتی وارد فضای اتاق شدم، عطر تلخ و ملایمی را احساس کردم که با رایحه چوب آمیخته شده بود. با هم پای صحبت این مدیر مینشینیم تا از ملزومات یک دفتر لوکس که مخصوص مدیرعامل است، آگاه شویم.
فضای لوکس چند میلیونی
از او پرسیدم که واژه «لوکس» را تعریف کند. لبخند ملیحی زد و گفت: «از نظر من، میتوان واژه لوکس را از چشمان گرد شده و دهان باز مانده از تعجب در هنگام ورود یک شخص به فضای مورد نظر خلاصه کرد. البته که همیشه لوکس بودن به معنای قیمت بالا نیست. بهعنوان مثال، همین مبل راحتی که شما رویش نشستهاید، 12میلیون تومان قیمت دارد. البته قیمتها از 5/2میلیون تا 16میلیون تومان متفاوت بود. اما من این مدل را بیشتر از همه پسندیدم و مطمئن بودم که با فضای اتاق همخوانی دارد.» او در مورد نورپردازی و رنگ معتقد است که هرچه رنگها تیرهتر و به مشکی نزدیکتر باشد، جذابیت بیشتری به دفتر کار یک مدیر میدهد. دیوارکوبها از متری 25 تا 100هزار تومان قیمت دارند که بسته به نوع دکوراسیون میتوان یکی از آنها را انتخاب کرد.
در این هنگام از پشت صندلیاش برخاست و درحالی که داشت به طرف مبلمان میآمد، گفت: «لمینت کف اتاق، از متری 25هزار تا 500هزار تومان در بازار موجود است اما من طبق طرحی که داشتم، لمینت 250هزارتومانی را انتخاب کردم.» روی مبل راحتی نشست و رو به صندلیاش کرد و توضیح داد: «شاید در بازار، صندلی زیر 100هزار تومان هم پیدا کنید اما صندلی که من برای خودم انتخاب کردم از نوعی است که با ارگونومی بدن سازگاری دارد و پنج میلیون تومان آب خورده است.» وقتی از میز فریبندهاش سوال کردم، گفت: «خودم طراحیاش کردم و آن را به یکی از فروشندگان باتجربه سفارش دادم. بیش از یک ماه منتظر ماندم تا با قیمت 130میلیون تومان آن را از ایتالیا وارد کند. »
الزامات ریز و درشت دفتر جناب مدیر
الحق که وقتی برای نخستین بار او را پشت این میز دیدم، احساس کردم که مرد بسیار باابهتی است و هیچ خللی به کارش وارد نمیشود. در این هنگام به من اشاره کرد که قهوهام را میل کنم. انگار زیبایی فنجان با آدم حرف میزد. بدون اینکه سوالی بپرسم، ادامه داد: «این فنجانها مخصوص دفتر است و کسی حق ندارد از آنها استفاده کند. یک هفته به دنبالش گشتم تا توانستم پیدایش کنم؛ آن هم به قیمت یک میلیون تومان. البته با 150هزارتومان هم میشد یک دست فنجان تهیه کرد اما اینها چیز دیگری است.»
از جایش بلند شد و به فرش 100میلیونی ابریشم زیر پایش اشاره کرد و گفت: «به نظر من لوکس بودن اتاق، به مدیر تشخص و ابهت خاصی میدهد اما متاسفانه اغلب مدیران ما که مخصوصا با مشتریان خارجی سر وکار دارند، این مسائل را رعایت نمیکنند. شاید بهعنوان مثال، پیپ سه میلیون تومانی که بنده روی میز کارم گذاشتهام، یا سطل آشغال 800هزارتومانی در گوشه اتاق، از لوازم مورد نیاز نباشد اما باید توجه داشت که تمامی قراردادهای کاری و مالی من در این اتاق منعقد میشود و مشتریان من رقبای من هم هستند.»
مدیری آنلاین باشید
صدای زنگ تلفن همراهش، باعث شد که چندثانیهای در مکالمه ما وقفه بیفتد. گویا شخصی از او تقاضا کرد که سندی را برایش ایمیل کند. پس از پایان تماس، به سرعت به سمت لپتاپش رفت و در حالی که دنبال فایل مورد نظرش میگشت، ادامه داد: «به نظر من مدیری که به اینترنت متصل نباشد، مدیر نیست. این دیگر کالای لوکس حساب نمیشود، بلکه از ضروریات کار است.» ایمیل را که فرستاد، به سمت کرهای رفت که کنار پنجره روی پایه قرار داشت. چرخش ملایمی به آن داد و گفت: «نمیدانم چرا وقتی کرهای به این زیبایی با قیمت یک میلیون و 300هزارتومان برای خریدن وجود دارد، چرا باید نقشه دو هزارتومانی روی دیوار نصب کرد؟ به نظر شما چه چیزی مهمتر از دکوراسیون و طرز صحبت کردن یک مدیر، میتواند روی مشتریان تاثیر مثبت داشته باشد؟»
سیستم کامپیوتری مجهز
با شنیدن این پرسش، احساس کردم که مانند مشتریانش، رشته بحث را در دست گرفته و گفتوگو را کنترل میکند. او بدون اینکه منتظر جواب من باشد، ادامه داد: «لپتاپ روی میزم، 9میلیون تومان است. اگرچه میتوانستم آن را با یک میلیون تومان نیز خریداری کنم اما فرض کنید وقتی لپتاپ شما جلوی مشتری باز میشود، چشم او به برند «اپل» بیفتد بهتر است یا برند متفرقهای که برای نخستین بار است آن را میبیند که بعد از مدتی خراب میشود؟» باز هم سوال و باز هم سکوتی که نشانه تایید حرفهایش بود. این مدیر، برای خرید میز کنفرانس از یک میلیون تا 15میلیون تومان حق انتخاب داشته و آخر کار، گرانترین آنها را انتخاب کرده است.
این لوکسهای تاثیرگذار
تا زمانی که با او همصحبت نشده بودم، فکر نمیکردم که خودکار نیم میلیونی هم وجود داشته باشد. آخر مگر کسی برای خریدن یک خودکار، 500 هزار تومان میپردازد؟ البته کندهکاری اشعاری که روی آن وجود داشت، چشم هر بینندهای را خیره میکرد. تابلوفرش 15میلیون تومانی، لوستر دو میلیون تومانی، گلدانهای یک میلیون تومانی و موارد دیگر، همه و همه از نکتههایی بود که در دفتر این مدیرعامل، واژه لوکس را به معنای واقعی کلمه به نمایش میگذاشت. البته میشد خیلی بیشتر از اینها نیز هزینه کرد اما این کالاها با اتاق او کاملا تناسب داشت.
به گفته این مدیر، طراحی نمای دفتر یک مدیرعامل باید قدرت و صلابت وی را به نمایش بگذارد. زیرا بیشتر افرادی که وارد این اتاق میشوند یا از رقبا هستند یا مشتریانی که خریدهای میلیاردی دارند. او معتقد است اتاق مدیرعامل، همانطور که از نامش پیداست، اتاقی است که تمام قسمتهای شرکت را مدیریت میکند. پس عقل حکم میکند که خودش از همه قسمتها منظمتر و منضبطتر باشد. البته هرچه مکان دفتر در دسترستر و محیط بیرونی آن دلبازتر باشد، مشتری راحتتر خواهد بود. اینها فوت کوزهگری است اما شاید بسیاری هنگام خرید یک دفتر فکر میکنند که هرچه آن مکان ارزانتر باشد، بهتر است.
هنگامی که خواستم با او خداحافظی کنم، دستم را به محکمی فشرد و با تاکید گفت: «یادتان باشد در عین حال که یک مدیر باید ارتباط خوبی با همکاران و زیردستانش داشته باشد، اتاقش نمایانگر یک پرستیژ خاص برای اوست. یک مدیر موفق، نه آنقدر از کارمندان دور میشود که مشکلات کارمندان را از یاد ببرد و نه آنقدر نزدیک که اتاقش با رفتوآمدهای بیمورد جایی برای وقتگذرانی افراد دیگر شود.» وقتی داشتم از اتاق خارج میشدم با حالتی مدبرانه افزود: «باز هم تاکید میکنم که همیشه لوکس بودن به معنای صرف هزینههای بیمورد نیست. بلکه هزینه کردن برای یک مورد خاص میتواند منافع مالی زیادی برای یک فرد به همراه داشته باشد.»در حالی که از شدت هیجان پلههای ساختمان چند طبقه این مدیر لوکس را دو تا یکی میکردم، به هزینههایی که برای دفترش کرده بود، فکر میکردم. حداقل 150 میلیون تومان هزینه کرده بود. اما از کره جغرافیایی که در اتاقش بود به راحتی حدس میزدم که با کشورهای خارجی زیادی در ارتباط است و قراردادهای مالی زیادی روی آن میز و مبلمان به امضا رسانده که در مقابل این 150 میلیون چیزی محسوب نمیشدند.