گزارش امروزمان قرار است به خیابانی در تهران بپردازد که بازار کالایی فرهنگی در آن داغ است؛ بازار عرضه کتاب. البته در این گزارش به کلیت بازار و کالاها و اجناس و خدماتی که در آن ارائه میشود نیز نگاهی گذرا داریم، هرچند محور گزارش را بر کتاب نهادهایم.
داستانهای کتاب
بر پایه سخن فردوسی در شاهنامه، هنگامی که منهیان و خبررسانان خبر شورش بهرام چوبینه و مخالفتهایش را به گوش خسرو پرویز میرسانند و او نمیخواهد بهای لازم را به شورش این سردار توانمند بدهد، به او گوشزد میکنند که با فردی چالاک و تیزهوش و اهل فن طرف است. خسرو دلیل این حرفشان را میپرسد و آنها چنین استدلال میکنند که آخر او کتاب میخواند! آن هم کلیله و دمنه. همین اشاره کافی است که پی ببریم اهمیت کتاب خواندن تا به چه پایه است و از طرفی نکته دیگر این داستان این است که کتاب نخواندن ایرانیها داستان دیروز و امروز نیست. تهیه این گزارش بیارتباط به بزرگترین نمایشگاه کتاب ایران هم نیست.
در واقع این روزها نمایشگاه کتاب داغترین بازار مربوط به این کالای فرهنگی است اما خودمانیم؛ انقلاب است و کتابفروشیهایش. انقلاب است و مسیرهای کج و معوج و پر از دانشجویش که با چهرههای معمولاً رنگپریده کتاب بهدست در این میدان رفتوآمد میکنند. معابری که روزگاری اندیشمندان بزرگی گزشان کردهاند و برای خود من همیشه حال و هوایی دارد که با همه رکودش باز هم دوستداشتنی است. بنابراین هرچند ممکن است که اوضاع بازار انقلاب همزمان با برگزاری نمایشگاه کتاب، از اسب رونق افتاده باشد اما از اصل نیفتاده و همچنان شلوغ است و آدمهای خودش را دارد.
تیمچه حاجبالدوله فراموش شد
حتی اگر میدان انقلاب، مکانی خیلی خیلی قدیمی برای کتاب و علاقهمندان به آن نباشد و مثلا تیمچه حاجبالدوله در بازار تهران جایگاه قدیمیترین کتابفروشی باشد و حتی اگر خیابان ناصرخسرو از جمله مکانهای بورس کتاب بوده - البته قدیمترها- اما امروز انقلاب، بورس کتاب و لوازم جانبیاش است و دیگر کسی از کتابفروشیهای حاجبالدوله و بوی جلدهای گردگرفته چرمیشان سراغی نمیگیرد. البته میدان انقلاب این رونق را مدیون دانشگاهها و بهویژه دانشگاه تهران است که موجب شد اکثر ناشران بزرگ خود را به اطراف این مراکز علمی و به نزدیکترین مکان به دانشجویان برسانند و فروشگاههای متعدد خود را در این میدان و در خیابانهای اطرافش برپا کنند.
پلی که دیگر نیست
این گزارش را از سر خیابان کارگر جنوبی یعنی جایی که دیگر کمکم سر و کله کتابفروشیها پیدا میشود، پی میگیریم. درست از آنجا که تا همین 5 تا 6ماه پیش پل عابری قرار داشت که معمولا ازدحام دستفروشها در طول روز محلی برای عبور عابران باقی نمیگذاشت. هرچند کمتر عابری این پل را برای عبور انتخاب میکرد و شاید یکی از دلایل برداشتن این پل، بدون استفاده ماندن آن بوده است. البته ضرر برداشتن پل بیشتر به دستفروشهایی رسیده که معمولا روی این پل کیفهای اداری و ماساژورهای دستی و عینکهای آفتابی میفروختند. کمی زودتر از وقت معمول خودم را به میدان انقلاب رسانده بودم که تا قبل از ظهر آنجا باشم و به ازدحام بعد از ظهر و شلوغیهای اینچنینی که از آن بیزارم برنخورم.
خب میدان انقلاب است و اینجا قرار است همه لفظ به قلم حرف بزنند، یقهها آهارکشیده باشد و پرفروشترین کتابها، آثار بزرگ ادبی میهنمان باشد اما خیالتان را راحت کنم که دیگر از این خبرها نیست. دیگر کسی برای خرید کتاب پول پسانداز نمیکند. وقتی آنهمه جراحیهای پلاستیک روی زمین مانده و آنهمه رسپی آشپزی به مرحله عمل نرسیدهاند (با همه علاقهای که به مقوله غذا دارم) مگر آدم دور از جان شما مغز ... خورده است که برود برای خرید کتاب هزینه کند. آن هم کتاب! که چه بشود. فکر میکنم عصبی شدم و فراموش کردم که اصل اعتدال را رعایت کنم و خلاصه رشته کلام از دستم در رفت. برسیم به ادامه گزارش و امیدوارم آخر و عاقبت این نوشته به خیر شود.
بعد از خیابان کارگر جنوبی
خیابان را رد شوید هنوز پایتان به آن ور پیادهرو نرسیده، جورابفروش مسنی چندین جفت جوراب مردانه را درست جلوی بینیتان میگیرد که بخر، ثواب دارد. این اتفاق برای هر کسی ممکن است بیفتد. برای من هم همینطور. چنانکه هنوز چند قدمی برنداشتهام که جوانکی تیره و تار که فکر میکنم به رنگ روزگارش درآمده، تراکتی را میگیرد جلویم که کتاب هر چه بخواهید ما داریم. از آموزشی و کمکآموزشی گرفته تا دانشگاهی و رمان و آشپزی و. . . بعد از آن فریاد کشدارش، آرامتر میگوید که «خدمات پایاننامه و مقاله هم ارائه میکنیم.» خدا وکیلی آدم نمیداند چگونه از این خدمترسانیها تقدیر کند! باز هم رفتم جادهخاکی. رانندگیام افتضاح است به جان شما. راستی تا یادم نرفته این را هم بگویم که تیتر لوگوهای نصب شده روی سر در بسیاری از فروشگاههای ابتدای خیابان به کتابهای کمک آموزشی مربوط است. زرق و برق ویژهای هم دارند و بهنوعی بازار را در دست گرفتهاند. نامها همه آشناست و احتمالا هر کدام از ماه هم در دوران تحصیل مشتری یکی از آنها بودهایم.
باریکه رونقی در بازار کتاب
وقتی از اهالی بازار در مورد اوضاع اقتصاد کتاب میپرسی، بدون استثنا سری تکان میدهند. عامیانه بگویم که معتقدند اوضاع خیط است! «کسی کتاب نمیخواند» جملهای است که مثل نقل و نبات در دهان فروشندگان و صاحبان کتابفروشیها میچرخد و بالا و پایین میشود اما با همه این اوصاف چیزی که در میدان انقلاب و بهویژه ضلع جنوب شرقی آن توجه را به خود جلب میکند، افزایش تعداد کتابفروشیهاست.
بله! داشتم میگفتم که بالاخره بازار کتاب است و نمیشود گفت اصلاً رونقی ندارد، چون درست است که مردم دیگر دمی با خیام نمیزنند اما آشپزی که میکنند. تازه کتابهای کهنه و گردگرفته فال و پیشگویی هم که لازم است و روی اوپن هر خانهای نباشد، آیندهشان تباه است. از طرفی کتابهای قدیمی و دست دوم هم همیشه گزینههای مورد علاقه مردم برای خرید بودهاند. به همین خاطر در این میدان چند پاساژ تنها به عرضه کتابهای دست دوم میپردازند. صفوی و مرکز کتاب ایران از جمله این پاساژها هستند؛ اولی در ابتدای خیابان کارگر شمالی واقع شده و دومی بعد از خیابان جمالزاده جنوبی.
کافیشاپ، پاساژ و سینما
علاوه بر فروشگاههایی که در راسته کتابفروشیهای میدان انقلاب جا خوش کردهاند، پاساژهای بسیاری هم در این میدان و البته در خیابانهای اطراف ایجاد شدهاند و بسیاری از فروشگاههای کتاب در این پاساژها فعالیت میکنند. پاساژهایی چون تالار بزرگ کتاب، بازارچه کتاب، بازار بزرگ کتاب، پاساژ فروزنده، کتابسرای اندیشه، پاساژ نبوت و چندین پاساژ دیگر. اگر خریدار سیدیهای آموزشی در زمینههای مختلف هستید، بهتر است بدانید این پاساژها بهترین مکان برای این سیدیها هستند. چون راسته اصلی کتابفروشی بیشتر در اختیار انتشاراتیهای بزرگ است و مغازههایی که بیشتر کتاب عرضه میکنند.
تا اینجای کار همهاش از کتاب گفتیم ولی باید بدانید که انقلاب دیگر تنها جایی برای خرید کتاب نیست. کافیشاپها و کافهکتابها هم بخشی از هویت این بازار کتاب شدهاند. از طرفی وجود چندین سینما در طرف میدان موجب شده این میدان هر چه بیشتر به سمت فرهنگی بودن پیش رود. همچنین فروشگاههایی به عرضه پوشاک نهچندان مرغوب میپردازند که معمولاً خریدارانی از طبقه متوسط را به خود میبینند. چندین فروشگاه هم به عرضه کالاهای تاناکورا (اصطلاحی که برای اجناس دست دوم به کار میرود) میپردازند. اغذیهفروشیهای انقلاب هم که زبانزد خاص و عام هستند و به علت ازدحام رفتوآمد در این میدان معمولاً از فروش بالایی برخوردارند. آبمیوهفروشیها دیگر کسبه این میدان هستند که تعداد زیادشان در هر دو سمت این میدان نشان از رونق کسب وکارشان دارد. آش نیکوصفت هم که روزگاری برندی محبوب دور میدان بود، این روزها به خیابان جمالزاده جنوبی کوچ کرده است و البته مشتریانش هیچگاه گمش نکردند.
آموزشیها روی بورس
روی دیگر سکه کتاب و کتابخوانی، کسبوکارهای مرتبط با آن است. کتاب به دلیل دارا بودن رستههای محتوایی بیشمار به عاملی برای سرمایهگذاری و درآمدزایی تبدیل شده است. نمونهاش در همین تهران بهعنوان پایتخت ایران است که میدانی دربست در اختیار کتاب قرار گرفته است. همین میدان انقلاب معروف که همه آن را با کتابفروشیهایش میشناسند. همین عامل موجب شده تا کار وکاسبی در این میدان حول کتاب بچرخد. از طرفی وجود دانشگاه تهران بهعنوان یکی از پرجمعیتترین دانشگاههای ایران و در نتیجه خیابانهای منتهی به این دانشگاه موجب شده جمعیت زیادی از دانشجویان چه بهصورت ساکن در خوابگاه و چه بهصورت ساکن در خانههای دانشجویی در اطراف این میدان حضور داشته باشند. همین عوامل موجب شده عمده کتابفروشیها هم در این میدان و خیابانهای اطراف آن مستقر باشند. انتشاراتیها هم معمولاً ترجیحشان این است که فروشگاهی را در این مرکز فروش کتاب داشته باشند. اما این تنها کتابهای دانشگاهی نیست که رونق این میدان و بازار فرهنگیاش را رقم زده است بلکه امروز کتابهای آموزشی و کمکآموزشی در زمینههای درسی، موسیقی، مهارتهای کامپیوتری و... به اصطلاح روی بورس بازار کتاب به سر میبرند و رونق بالایی هم نصیب ناشران خود میکنند. این نکته را میشود از شلوغی مغازههای اینچنینی و خلوتی کتابفروشیهای بزرگ هم فهمید.
دستفروشهای انقلاب
اگر پدیده دستفروشی در مورد جوراب و پیراهن مردانه و... را دیگر غیرعادی نمیدانیم، این روزها دستفروشی کتاب هم غیرعادی نیست و اصولا به دلایل بسیاری این فروشندهها از محبوبیت بسیار بالایی در میان خریداران و دوستداران اصیل کتاب برخوردارند. تا جایی که هستند کسانی که به خریداران ثابت از بساط دستفروشها تبدیل شدهاند. یکی از دستفروشها دلیل این امر را کتابهای نایابی میداند که تنها آنها میتوانند از خانههای مردم خریداری کنند و به دست مشتریانشان برسانند.این دستفروش البته میگوید کم شدن تدریجی مشتریان کتاب او را از آینده کسب وکارش ناامید کرده است.
به هر حال در میدان انقلاب که باشی بهویژه راسته کتابفروشیهایش همیشه بساط دستفروشها هم پهن است، حتی روزهای تعطیل. بساطهایی که اتفاقا آنچه بعضاً در فروشگاهها نمیتواند باشد درست جلوی درشان و در بساط دستفروشها پیدا میشود. از قضا انگار بازار خوبی هم دارند. هر کتابی را هم که ندارند شماره موبایل میدهند که برایت بیاورند. خلاصه بازار داغی دارند و روزهای جمعه را با دستفروشهای انقلاب سر کردن از جمله تفریحات افراد دوستدار کتاب است.
هزینههای رهن و اجاره
این روزها راهاندازی یک فروشگاه کتاب در بازار میدان انقلاب کار حضرت فیل است. از سر کارگر جنوبی که به سمت راسته کتابفروشیها پیش میآیید، هر دم بر قیمتها و هزینههای رهن و اجاره هم افزوده میشود. مغازههای 50 تا 60 متری و حتی 70 متری بر خیابان این روزها تا متری 50 میلیون تومان ارزیابی میشوند. اما با هر کدام از فروشندهها و صاحبان فروشگاهها که در مورد خریدوفروش ملک در این راسته همصحبت میشویم، میگویند هیچکس اینجا فروشنده نیست، چون فروش ملک یعنی از دست دادن سرمایهای که شاید نتوان با آن ملک مشابهی را خریداری کرد. هزینههای اجاره و رهن هم در این راسته بسیار بالاست. اجاره ماهانه یک واحد فروشگاه 70متری در این نقطه از بازار کتاب گاه تا 30میلیون تومان میرسد و این درحالی است که باید بین 100 تا 200میلیون تومان هم برای هزینه رهن در نظر گرفت. فروشگاههای ابتدای کارگرجنوبی حجم کتابهایی که به فروش میرسانند بیشتر مربوط به کتب کمک آموزشی است. کتابهای درسی و دانشگاهی هم مقدار معتنابهی از کتابهای این مغازه را به خود اختصاص دادهاند. این فروشگاهها اغلب دو طبقه هستند و در طبقات بالای همکف معمولاً لوازم تحریر، اسباب بازی و سایر ملزومات مربوط به کودکان و نوجوانان به فروش میرسد.
وقتی از یکی از فروشندگان در مورد هزینههای بالای رهن و اجاره و چگونگی جبران این هزینهها در این اوضاع خراب بازار کتاب میپرسم، میگوید: ما بیشتر کتابهای درسی و کمک آموزشی عرضه میکنیم. بالاخره هر دانشجو و دانشآموزی از روی الزام هم که شده باید کتاب بخرد و به همین دلیل تا حدودی هزینهها جبران میشود. هزینههای بالای رهن و اجاره به اندازه کافی حیرتآور است و البته فروشنده دیگری بر این میزان از حیرت میافزاید وقتی میگوید برای فروشگاه 80متریاش 50میلیون تومان اجاره ماهانه میپردازد. سخنی که به نظر میرسد، خالی از اغراق نیست و شاید هم درست باشد.
جلوتر که بیایید و از عرض چند خیابان عبور کنید، تالار کتاب جلویتان سبز میشود. پاساژ اختصاصی کتاب و البته نوشتافزار و سیدیهای آموزشی و... بنا به گفته فروشگاهداران در این تالار، هزینههای رهن و اجاره برای طبقه اول 3میلیون تومان اجاره و حدود 20میلیون تومان رهن است. متراژ مغازهها در این تالار بین 15 تا 20 متر است. طبقه روی همکف به علت دسترسی کمتر مشتری قیمت پایینتری دارد. البته رهن همان است اما اجاره ماهانه تا 2میلیون تومان کاهش مییابد. هرچند طبقه همکف هیچ جای خالی پیدا نمیکنید و تنها در طبقه بالای همکف فروشگاهی در حال تخلیه است و آماده تحویل.
جلوتر که بیایید میرسید به بازارچه کتاب. جایی که چندین انتشاراتی معتبر و مشهور جا خوش کردهاند. انتشاراتیهایی مانند اختران، ققنوس، فارابی، شرکت سهامی پخش، خجسته، چاپیران و... فروشگاههای بزرگ و جادار این بازار مشهور کتابفروشی توی چشم است. معمولاً هر کتابی هر جایی که نباشد، در اینجا هست. بهویژه اگر به فارابی سری بزنید. وارد یکی از این کتابفروشیها میشوم و میخواهم قیمت قاموس کتاب مقدس را بپرسم که فروشنده با تعجب میپرسد برای چه میخواهی؟! این روزها کسی از این کتابها نمیخرد! اگر دوست دارید در بازارچه کتاب مغازهای را رهن و اجاره کنید باید خیالتان را راحت کنم که در این بازار هیچ جای خالی وجود ندارد و مهمتر اینکه ملکیت و سرقفلی این فروشگاهها در اختیار صاحبانشان است و همگی مالک هستند. تازه اگر هم کسی پیدا شود که بخواهد بفروشد باید برای هر متر مغازه در بازار تا 80 میلیون تومان هزینه کنید. بهصورتی که یک مغازه 27متری در این بازار روی 2 میلیارد تومان قیمت دارد.
اما هنوز به پایان کار هزینههای رهن و اجاره در میدان انقلاب نرسیدهایم. هر چه به سمت دانشگاه تهران پیش بیایید، هزینهها سنگینتر میشود. بهطوری که با هر کسی که همکلام میشوم وقتی میخواهد از هزینه بگوید، مانند سایرین یک جمله را حتماً تکرار میکند و آن هم این است که هزینهها خیلی سنگین است. راسته کتابفروشیها را که به سمت دانشگاه پیش بیایید میرسید به پاساژ فروزنده. مرکزی برای خرید انواع سیدیهای آموزشی و زبان و نوشت افزار و... هزینههای رهن و اجاره در این پاساژ بسته به متراژ و طبقه قرارگیری مغازه متفاوت است و این قانون کلی هر ملکی در هر گوشه شهر است. سر نبش باشی و جلوی چشم مشتری قاعدتا خریداران بیشتری داری و قیمتت هم بیشتر میشود. برای رهن و اجاره مغازه در این پاساژ باید حدود 5میلیون تومان برای اجاره و چیزی نزدیک به 30میلیون تومان هم برای رهن در نظر بگیرید. خیابانهایی مانند 12فروردین، اردیبهشت، ابوریحان و چندین خیابان دیگر که منتهی به راسته کتابفروشیها هستند نیز به مراکز بورس عرضه کتاب تبدیل شدهاند. با اینکه این خیابانها فرعی محسوب میشوند اما انتشاراتیهای زیادی در این خیابانها فروشگاه دارند. بهویژه فروشگاه کتابهای دانشگاهی مانند پیامنور را در این خیابانها مییابید. هزینه اجاره برای یک مغازه 20متری در خیابان اردیبهشت 5میلیون تومان است.
اما میدان انقلاب تنها کتابفروشی ندارد؛ رفتوآمد دانشجویان در این میدان موجب شده مغازههای زیادی برای انجام پروژههای دانشجویی دائر شود. کارهای چاپ و تکثیر و پرینت امروزه در مغازههایی مشخص انجام میشود. این مغازهها کارشان تا حدی پیش رفته است که پاساژی اختصاصی نیز راهاندازی کردهاند. پاساژ نبوت را هر کسی که بهنوعی با جزوه و کتاب و درس و مشق سر و کار دارد، میشناسد. پاساژ 5طبقهای که طبقه همکف و زیر همکف آن به مغازههای چاپ و تکثیر و پرینت و بهطورکلی کارهای چاپی اختصاص دارد. مغازههای این دو طبقه بین 15 تا 20متر مساحت دارند. هزینه اجاره مغازه در طبقه اول بین 4 تا 5 میلیون تومان با 30میلیون پول پیش است. در طبقه همکف این هزینه با سقوط بیش از یک میلیون و 500هزار تومانی تا 3میلیون و 500 هزار تا حتی 2 میلیون تومان هم میرسد. هرچند به گفته صاحبان مغازهها فعلاً جای خالی وجود ندارد.
داستان نرخ هنوز ادامه دارد. دور میدان انقلاب و این بار پایینتر از کارگر شمالی مغازههای عرضه پوشاک با کیفیت متوسط و گاه زیر متوسط دائر هستند. البته کفش ملی هم همین جاست که آن را فاکتور میگیریم. اما مغازهای با 87 متر مساحت تا 10میلیارد تومان در این راسته خریدوفروش میشود. یعنی هر مترمربع بیش از 100میلیون تومان.