سال گذشته در چنین ایامی بورس در هیجان وصفناپذیر صفهای خرید و هجوم سرمایههای مشتاقی بود که به سودای سود، به تالار شیشهای کوچ کردند و شاخص کل به مدد حجم سنگین نقدینگی، مقاومتهای پیش رو را یکی پس از دیگری درهم شکست و تا قله 89 هزار واحد خیز برداشت. شاید اولین دسته از سهامدارانی که ریزش بورس تهران را در زمستان برفی پایتخت پیشبینی کردند، تکنیکالیستهایی بودند که در نمودار شاخص کل سروشانه سقف را کشف کردند و سیل سیگنالهای فروش وبسایتها و وبلاگهای بورسی را در نوردید و هول و هراسی را در بین سهامداران پراکند. ریزشهای بورس تهران اگرچه پیشبینی میشد با قلاب «دوره سال نو» و «اعلام آغاز هدفمندی یارانهها» (همانند دوره اول هدفمندی) روند بازگشتی را آغاز کند، اما در مقابل چشمان مایوس سرمایه خریداران حقیقی و غیبت معنادار حقوقیها، باز هم مسیر سقوط را ادامه داد و تا مرز72 هزار واحد کفسازی کرد، اما آنچه بیش از همه سهامداران حقیقی را نگران کرده، وضعیت تکنیکال شاخص است که با تداوم ریزشها و ورود آن به کانال60 هزار واحدی میتواند سقوط سنگینی را در تیرماه گرم امسال رقم بزند.
با هاشم باروتی مدیر عامل و عضو هیاتمدیره کارگزاری «آتیساز بازار» گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید:
بازار بورس از دی ماه سال 1392 روند نزولی خود را آغاز کرده و سهامداران را در وضعیتی فرسایشی قرار داده است، علت اصلی این ریزش را در چه میدانید؟
یکی از اصلیترین دلایل کاهش شاخص بورس را میتوان سیاستهای انقباضی دولت در حوزه اقتصادی در راستای مهار تورم دانست که در بودجه سال 93 به اجرا درآمد. در همین رابطه نگاه کلاسیک تیم مدیریتی دولت به اقتصاد که جایگاه نقدینگی را در بانکها میداند نیز عاملی شد که روند رو به رشد بازار سرمایه متوقف شود. اگر نگاهی به تورم سالهای گذشته داشته باشیم، روند رو به رشد شاخص نمیتوانسته حبابی باشد و اینکه برخی بر این موضوع اصرار داشتهاند که رشد شاخص کل بورس حبابی بوده که عملا توجیهی در راستای عدم وجود سیاستهای کاربردی بوده است. فقدان وضوح فضای سیاست خارجی، یکی دیگر از عوامل ریسکزا برای بازار بوده که همراه با سیاستهای داخلی به خروج حقوقی ما از بازار منجر شد. همچنین مهار رشد احساسی شاخص و بازار سرمایه و به دنبال آن اعمال فضای محدود برای فعالیت در بازار سرمایه روند طبیعی بازار را با مشکل مواجه کرده است.
بازار به چه محرکهایی نیاز دارد تا در کنار عوامل سیاسی اجرای هدفمندی شرکتها و افزایش قیمتها به روند بازار کمک کند؟
مهار رشد نقدینگی در راستای مهار تورم، هنری بود که دولت حسن روحانی در پیش گرفته و تا به امروز موفق عمل کرده است. اگر در دولت قبل نقدینگی لجامگسیخته سر از بازارهای پولی، چون بازار دلار یا طلا و سکه در میآورد و عملا فضای سفته بازی را برای سودجویان فراهم کرده بود، امروز، با تدابیر بانکمرکزی شاهد ثبات نسبی در این بازارها هستیم. اما در بازار سرمایه به دلیل خروج حقوقیها و عدم حمایتهای بلندمدت از سوی دولت، تراژدی قربانی شدن بازار سرمایه به پای بازار پولی دوباره شکل گرفته است. در همه جای دنیا بازارهای پولی در اختیار بازار سرمایه هستند، اما در ایران این موضوع بر عکس اتفاق افتاده است. شاخصهای اقتصادی رو به بهبود است، اما این شاخصها همچنان در دامنه حوزههای کم ریسک جای گرفتهاند و طبق برآوردهای پیشرو، اگر روند بهبود شرایط اقتصادی با کندی حرکت ریسک گریز از بازار سرمایه نیز بیشتر میشود. در چنین شرایطی، به منظور تامین مالی شرکتهای بورس پیشنهاد میشود که دولت سیاستهای منسجمتری در راستای حمایت از این بازار تدوین کند، اصلاح این نگرش که بازار پولی از اهمیت بالاتری نسبت به بازار سرمایه قرار دارد میتواند به بازار سرمایه ما کمک شایانی کند.
بازارهای موازی هم در وضعیت خوبی قرار ندارند و با توجه به خروج عظیم نقدینگی از بازار بورس، به نظر شما کدامیک از بازارهای موازی توان جذب سرمایه را دارد؟
همانطور که ذکر شد بازار ارز، کالا و مسکن شرایط رکود خود را سپری میکند. مختصات اقتصاد ما، در حال حاضر رکود تورمی است که اقتصاددانان به آن بیماری هلندی میگویند. یعنی دولت از یک سو باید تورم را با کاهش حجم نقدینگی کاهش دهد و از سوی دیگر، واحدهای تولیدی، صنعتی، خدماتی و غیره را از وضعیت رکود خارج کند، این شرایط بهشدت دولت را در سختی قرار داده است. به اعتقاد من اولویت دولت کاهش تورم است و در گام بعدی به دنبال رفع رکود حرکت میکند که سیاست سنجیده و درستی است. اگر با این تورم فعلی، شرکتها به سمت جذب نقدینگی حرکت کنند، هزینه مالی یا هزینه پول کمر بسیاری از شرکتها را خرد میکند، پس دولت باید اول بتواند هزینه پولی یا مالی را برای شرکتها کاهش دهد تا هزینه تولید کاهش یابد و به نتیجه دلخواه که کاهش تورم است، دست پیدا کند. در شرایط فعلی هیچ بازاری قدرت جذب نقدینگی را ندارد و به دلیل وجود ریسکهای سیستماتیک بسیاری بر این باورند که به سمت بانکها حرکت کنند و سود بانکی بگیرند، اما از آنجا که بانکها باید توان پرداخت نرخ سود سپردهگذاری را داشته باشند، ناچارند این نقدینگی را به بازارهای موجود برای کسب درآمد سوق دهند که یکی از این بازارها، بازار سرمایه است.
عدهای انتقاد میکنند که بورس ایران به حمایت دولت نیاز دارد و متاسفانه در دولت ارادهای جدی در این راستا وجود ندارد و عدهای دیگر معتقدند، اصولا بورس ایران حیاط خلوت دولت و مشکلات اخیر تا حدودی برآمد از عملکرد دولت است، نظرتان در این باره چیست؟
همانطور که در بحثهای قبلی اشاره شد، من هم معتقد به این موضوع هستم اما باید دید دولت راه دیگری داشته؟ من میگویم خیر و این وضعیت نمیتواند خیلی ادامهدار باشد و دولت در نهایت ناچار به حمایت از بورسها و بازار سرمایه میشود، زیرا اقتصاد مدرن بدون بازار سرمایه بیمعنا و شکننده است.
آیا اعتقاد دارید در کل توسعه بورس در شهرستانها (از قبیل تالار منطقهای یا شعبات کارگزاری) مناسب بوده و توانسته سرمایه مناسبی را جذب کند؟ آینده این حرکت را در شهرستانها چگونه ارزیابی میکنید؟
به اعتقاد من توسعه فیزیکی یکی از راههای فرهنگسازی است. «کارگزاری آتیساز» بازار هم به نوبه خود سعی در این موضوع داشته، اما در حال حاضر، به دلیل هزینههای مترتب ترجیح این مجموعه این است که در شرایط بهتری بتواند به توسعه فیزیکی فکر کند.»