در کشور ما کسانی که معیشتشان از طریق فرهنگ میگذرد، اساسا شرایط اقتصادی متزلزلی دارند. دلیلش هم این است که با هر کنش اقتصادی در سطح کشور، نخستین کالایی که از سبد خانوار حذف میشود، کالای فرهنگی است. حالا این کالای فرهنگی میتواند بلیت سینما، تئاتر یا کنسرت موسیقی یا محصولات شبکه نمایش خانگی یا خرید کتاب و مطبوعات باشد.
البته این اتفاق به مشخصه اقتصادی مردم بازنمیگردد بلکه یک مسئله فرهنگی است. میبینیم در کشورهایی که از نظر اقتصادی و معیشتی نسبت به کشور ما در وضعیت فرودستتر هستند برای کالای فرهنگی بیشتر هزینه میکنند. از موارد غامض ماجرا هم نویسندگان و مترجمان و بحث معیشتشان است.
نویسنده و مترجم اگر حرفهاش کتابنویسی باشد قاعدتا زندگی اقتصادی دشواری دارد... اما نویسندهها و مترجمهای ما چندمنظوره هستند و در چند حوزه مختلف رسانهای و نگارشی فعالیت دارند. فرض کنید مترجم ما، به روزنامهنگاری هم مشغول است، مشاوره به ناشر هم میدهد، کتاب هم ترجمه میکند و... در چند حوزه فعالیت میکند تا حداقل هزینهها را تامین کند.
این مسئله مشکل است اما غیرممکن هم نیست. یعنی آنچه برخی اظهار میکنند این شیوه زیست امکانپذیر نیست، نه میشود چنین هم زندگی کرد، با تولید کالای فرهنــگی و از راه قلم زدن زنــدگی کــرد امـا در حـدی کــه بشـود زندگی متوسطی داشت اما مشروط به اینکه قلم زدن شما از استاندارد کیفی حداقلی برخوردار باشد.
* نویسنده و روزنامه نگار