یکی از مهمترین ارکان رشد اقتصاد هنر ایجاد بسترهای اجتماعی است. هنوز بستر اجتماعی خریدوفروش آثار هنری در ایران وجود ندارد. وقتی فرهنگسازی و بستر لازم را درست نکردهایم هرچقدر برنامه اجرا کنیم به جایی نمیرسد. دولت و صدا و سیما تبلیغات گستردهای انجام دادند تا مردم حین رانندگی کمربند ببندند یا آشغالهایشان را در سطل زباله بیندازند اما هنوز دولت برای ترغیب مردم به خرید آثار هنری خیلی مصر نیست و به همین دلیل تبلیغات زیادی در اینباره صورت نمیگیرد حتی اگر این کار انجام شود، مدام و مستمر نیست.
زمانی دولت قانون اختصاص نیم درصد بودجه ادارات دولتی به خرید آثار هنری را مطرح کرد و مورد تصویب قرار گرفت اما این تنها برای یک دوره بود و دوباره این جریان قطع شد. امسال دوباره این قانون مطرح و با درصد کمتری تصویب شد. اگر این پیشنهاد درست بود چرا شش سال در اجرای آن وقفه افتاد و اگر درست نیست پس چرا تصویب میشود؟ هر کار فرهنگی نیاز به برنامهریزی مستمر دارد و وقفه، بیشترین آسیب را به روند اجرای آن میزند. باید مراقب باشیم این قطع و وصل شدن برنامهریزیها لطمهای به چرخه اقتصاد هنر نزند. وقتی مردم ببیند دولت برای ایجاد یک بستر خریدوفروش مصر نیست آنها هم برای اینکه سرمایهگذاری کنند، تشویق نمیشوند.
ما برای اینکه بتوانیم خریدوفروش آثار هنری را در ایران جا بیندازیم به سابقه بیشتری نیاز داریم. تازه 10 سال است که زمزمههای اقتصاد هنر در کشور شنیده میشود و از شش یا هفت سال پیش اقداماتی برای اجرایی شدن این امر آغاز شده است آن هم توسط برخی اشخاص و تعدادی از گالریداران درحالیکه این کار محتاج توجه همهجانبه از سوی دولت، رسانهها و نوشتن مقالههای متعدد است. برای توسعه اقتصاد هنر باید هنرمندان از سوی جامعه مورد پذیرش واقع و تبلیغهای زیادی روی آثار هنری معاصر صورت بگیرد. رکود اقتصاد جهانی ضربه زیادی به اقتصاد هنری در سطح دنیا زد اما در کشورهای خارجی برای ترمیم این مسئله مالیات آثار هنری به حداقل رسید. همین باعث شد تجار رو به خرید آثار هنری بیاورند. ما هم باید در کشورمان از افکار ابتکاری برای ورود آثار هنری به خانههای مردم استقبال کنیم.
* مجسمه ساز