یکی میگوید میخواهم آمریکا را به دوران باشکوهش برگردانم؛ دیگری میگوید دوران ریاستجمهوری همسرم بهترین اقتصاد تاریخ آمریکا بوده، میخواهم آن را به کشور برگردانم؛ همسرش میگوید بیایید یک بار دیگر مثل یک آمریکایی واقعی رفتار کنیم، به همسرم رای بدهید؛ بقیه مهرهها هم انگار اصلا جزئی از این بازیهای رسانهای نیستند؛ مردم هم که خیلی پیشتر از اینها اعلام کردند اصلا از هیچ یک از نامزدهای احتمالی انتخابات ریاستجمهوری آینده راضی نیستند؛ آمریکا دچار وضعیت پیچیدهای شده اما به هر حال به یک رئیسجمهوری احتیاج دارد؛ چه جمهوریخواهی که از تلویزیون خودش را به دنیای تجارت رساند و بعد با ثروتی هنگفت حالا به جایی رسانده که میخواهد رئیسجمهوری کشورش شود و به گفته رسانهها با شیوههای عوامفریبانه و وعدههای سرخرمن اقتصادی، آن هم با ادبیاتی سخیف، سعی در جذب قشر کارگر و بحرانزده آمریکایی دارد؛ چه دموکراتی که لبخند میزند، در برنامههای محبوب تلویزیونی شرکت میکند، از حمایت ستارههای سینما برخوردار است و میخواهد رأی آمریکاییهای سیاهپوست را بخرد؛ و خب به هر حال زن است؛ آن هم یک زن دموکرات. منطقی هم بخواهیم فکر کنیم آمریکا بعد از انتخاب یک سیاهپوست بهعنوان رئیسجمهور حتما انتخاب یک زن برای این مقام را در دستور کار خود دارد. بقیه مهرهها هم که انگار اصلا سهمی در این میان ندارند و تکلیفشان از قبل مشخص است.
با تمام این اوصاف هر یک از این نامزدها برنامهای دارند؛ تمرکزشان هم روی برنامههای اقتصادی است، آنچه اقتصاد بحرانزده آمریکا به آن نیاز دارد. اگرچه هیلاری کلینتون معتقد است باراک اوباما تا حد زیادی اقتصاد آمریکا را نجات داده و آنقدرها که باید در ازایش اعتبار دریافت نکرده اما حتی اگر این ادعای کلینتون از سوی خود آمریکاییها هم پذیرفته شود، اقتصاد آمریکا هنوز با بحران جدی روبهروست؛ بحرانی که به گفته نشریه Inhomelandsecurity نامزدهای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری برنامه مشخصی برایش ندارند.
این نشریه مینویسد اگرچه نامزدهای ریاستجمهوری هر دو جناح از اقتصاد، اصلیترین دغدغههای غالب آمریکاییها میگویند و وعده بازسازیاش را میدهند اما نمیگویند چطور میخواهند این کار را بکنند.
مردم آمریکا هم ناباورانه یا شاید بیتفاوت به تماشای اتفاقات عجیب و غریب و دور از ذهن انتخابات (مثل وجود ترامپ بین نامزدهای اصلی و یا به چالش کشیده شدن هیلاری کلینتون از سوی برنی سندرز 74 ساله در میان گزینههای دموکراتها) نشستهاند و در واقع انتخابشان هرچه باشد، شاهد هیچ پیشرفتی در واشنگتن نیستند. آنها معتقدند سیستم سیاسی آمریکا فاسد و به نفع «از ما بهتران» است؛ البته چندان هم بیراه نمیگویند.
آمریکا از بحران اقتصادی خود در سال 2008 و 2009، با یک اقتصاد راکد مواجه بوده. اگرچه رکود اقتصادی در ژوئن سال 2009 به طور رسمی به پایان رسید اما بهبود از آن وضعیت با یک سرعت لاکپشتی پیش میرود.
ماه گذشته وبسایت مارکت واچ که اطلاعات مالی را منتشر میکند، اعلام کرد اقتصاد آمریکا با سرعتی به مراتب پایینتر از گذشته، در سه ماهه اول سال 2016 رشد 0/5 درصدی داشته است؛ یعنی پایینترین سرعتی که تقریبا طی دو سال گذشته با آن مواجه بوده. اقتصاد این کشور همچنین از سال 2005 تا به حال تولیدات ناخالص داخلی بالاتر از 3درصد نداشته است.
اداره آمار کار آمریکا هم میگوید نرخ بیکاری این کشور در همان 5 درصد مانده و تنها 160هزار شغل ایجاد شده است، خیلی کمتر از آنچه اقتصاددانها پیشبینی کرده بودند.
به علاوه اینکه بار میراث اقتصادی اوباما بر دوش اقتصاد آمریکا سنگینی میکند و وعدههای اغراقآمیز جمهوریخواهان و وعدههای «کاهش اختلاف طبقاتی» و «اصلاح قوانین مالیاتی» دموکراتها هم باعث شده بیش از 60درصد مردم آمریکا هیچ علاقهای به نامزدهای پیشرو هر دو جناح نداشتهباشند. کلینتون و ترامپ حتی از حمایت درونگروهی زیادی هم برخوردار نیستند و بدون شک برای حکومت کردن بر کشورشان دچار مشکل خواهند شد.
ارتباط با نویسنده: Azadehetehad@gmail. com