بورس اوراق بهادار تهران این روزها حال چندان خوشی ندارد. ثبت رکوردهای منفی در کنار رکود شدید حاکم بر بازار، سردی هوای زمستان امسال را برای سهامداران دوچندان کرده است. در این شرایط دلایل متعددی برای توصیف این شرایط مطرح میشود. کاهش شدید قیمت جهانی نفت، عدم دستیابی به توافق هستهای در مهلت تعیین شده، ابهام در بودجه سال 94 و... دلایل مطرح شده برای بروز چنین شرایطی در بازار بهشمار میآیند.
اما موضوعی که هرازچندگاهی و بهخصوص در روزهای اخیر از جانب برخی از فعالان بازار به گوش میرسد، عدم حمایت دولت و مسئولان سازمان از بازار است. دلیلی که شاید بیشتر از اینکه جنبه منطقی داشته باشد ریشه در فرهنگ رفتاری ما ایرانیان دارد (ضربالمثل کی بود؟ کی بود؟ من نبودم – من نبودم، دستم بود، تقصیر آستینم بود). حتی در برخی از گروههای فعال در شبکههای اجتماعی پیشنهادهایی برای تجمع در مقابل تالار حافظ برای اعتراض به این وضعیت و عدم حمایت مسئولان ارائه شده است!
شاید بهتر باشد قبل از اینکه سوار بر موج احساسات شویم، هدف خود را مشخص سازیم. بهراستی دولت و مسئولان چه باید انجام دهند؟ یا چه باید انجام میدادند که انجام ندادهاند؟ لازم به ذکر است که در این نوشتار هدف دفاع یا نقد از عملکرد دولت نیست بلکه سعی بر آن دارد تا به شکلی واقعبینانهتر به نقش دولت بپردازد.
برخی مطرح میکنند که دولت باید با تزریق نقدینگی به بازار، سهمهای بازار را خریداری کند تا بازار مثبت شود! آیا این دخالت در بازار نیست؟! پس چرا سال گذشته و هنگامی که بازار سبزرنگ بود، عدهای نسبت به عرضههای سنگین خصوصیسازی و دولت، فریاد دخالت دولت در بازار سر میدادند؟! ولی اکنون خرید سهام توسط دولت دخالت محسوب نمیشود و این رفتار دولت به حمایت تغییر معنا میدهد؟!
شاید بهتر باشد از این شرایط استفاده کنیم و نقش واقعی دولت در فضای اقتصاد را پیگیر شویم. از جمله وظایف اولیه هر دولتی ایجاد ثبات و امنیت در فضای اقتصادی کشور است. بنابراین دولت باید با سیاستگذاریهای مناسب مانند تعیین نرخ خوراک واحدهای پتروشیمی و تعیین نرخ بهره مالکانه برای بلندمدت، در جهت ایجاد ثبات به فضای اقتصاد کشور کمک کند. البته دولت در اینجا فقط شامل قوه مجریه نمیشود بلکه تدوین سیاستهای مناسب، اجرا و نظارت بر آنها نیازمند همکاری سایر قوا نیز هست.
انتظار دیگری که از مسئولان بازار سرمایه منطقی به نظر میرسد، تلاش در راستای توسعه فعالیتهای صندوقهای سرمایهگذاری و شرکتهای سبدگردان است. شاید یکی دیگر از عادات فرهنگی ما ایرانیان این است که سرمایهگذاری را چندان مهارت و تخصص قلمداد نمیکنیم. البته این امر هم احتمالا ریشه در فضای اقتصاد کشورمان داشته باشد که تورمهای بالا معمولا جزئی از این فضا بوده است و بنابراین تبدیل پول به هر نوع کالایی، از کاهش ارزش پول ما جلوگیری میکند و بنابراین سرمایهگذاری صرفا به خرید کالا تقلیل معنا پیدا میکند.
اما مسئولان بازار باید از این شرایط به شکل مطلوبی استفاده کنند و زمینه گسترش و توسعه فعالیتهای تخصصی سرمایهگذاری را در قالب صندوقهای مشترک سرمایهگذاری، شرکتهای مشاوره سرمایهگذاری و سبدگردانی گسترش دهند. همچنین باید در راستای فرهنگسازی مناسب جهت تغییر نگاه مردم نسبت به سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار به سمت این قبیل صندوقها و شرکتهای تخصصی از جانب مسئولان بازار و دولت تلاش جدی صورت گیرد.
شاید بهتر باشد پیش از تجمع هیجانی روبهروی تالار حافظ ابتدا اهداف خود را واقعبینانه تعریف کنیم. معمولا خروجی چنین اجتماعات هیجانی، تصمیمات سریع و با اثربخشی کوتاهمدت خواهد بود. خرید چندروزه دولت در بازار دوای درد این بازار نیست.
* کارشناس بازار سرمایه