دیروز کشاورزان نمونه با امیدی وصفناپذیر در سالن اجلاس سران دور هم جمع شدند تا سخنان بالاترین مقام اجرایی کشور را بشنوند. همان کشاورزانی که با مشکلات عدیده تولید و فروش محصولاتشان دستوپنجه نرم میکنند اما باز هم تامین غذای کشور در اولویت کار آنهاست.
رییسجمهوری پس از تعریف و تمجید از وزیران و سختکوشی آنها کشاورزی را قدرت و اقتدار ملی معرفی کرد و این بخش را حتی از نیروهای نظامی بالاتر دانست. اما سوالی که شاید در ذهن تمام کشاورزان حاضر در سالن و دستاندرکاران این حوزه نقش بست، این بود که اگر کشاورزی به این اندازه مهم است، چرا اکنون جایگاه آن در اقتصاد کشور نامعلوم و پایینتر از دیگر بخشهاست؟
آقای روحانی؛ شما که به گفته خودتان از همان روزهای اول تشکیل دولت به فکر کشاورزی بودید، اکنون از کشاورزان گوجهکاری که کل سرمایهشان را به خاطر سوءمدیریتها از دست دادهاند، باخبرید؟ یا کشاورزانی که در شمال غربی کشور چغندر میکارند و صدای مظلومیتشان به گوش کسی نمیرسد، چگونه میتوانند دردشان را بازگو کنند؟ یا اصلا برنجکاران و سبزیکاران جنوب تهران که بنا به دلایلی سهمیه آب ندارند و متهم به استفاده از آب فاضلاب برای آبیاری مزارعشان هستند، چطور؟
آقای روحانی؛ درست است که شما از هر انتقادی استقبال میکنید اما این سطور نه نقد است و نه گلایه. اینها واقعیتهای بخش کشاورزی ما هستند که بسیاری از آنها روزبهروز وخیمتر و اسفبارتر از دیروز میشوند. وقتی کشاورزان منطقهای خاص، مشکلی برای فروش محصولاتشان پیش میآید، تا مسئولان مربوطه بخواهند تشکیل جلسه دهند و با همفکری، معضل پیشآمده را حل کنند، محصول مورد نظر روی دست کشاورز میماند و دیگر تازگی روز اول را نخواهد داشت، بگذریم از اینکه خیلی از محصولات فسادپذیری بالایی دارند و باید هرچه سریعتر مصرف شوند.
آقای روحانی؛ شاید اینها نمونهای از خروار باشند و در سطح کلان به چشم نیایند اما یادآور ضربالمثل معروف «قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود» است. امروز از دست دادن حتی یک کشاورز یعنی فاجعه. چند هفته پیش با کشاورز روستایی صحبت میکردم که با صدایی بغضآلود میگفت: من پسرم را هنگام کار در مزرعه از دست دادم و در فصل برداشت، حتی هزینهای که برای کاشت محصول خرج کرده بودم، برنگشت.
به هر ترتیب، قصد نگارنده از نوشتن این سطور، طرح یک پرسش از شخص رییسجمهور است. ایشان در بخشی از سخنان خود بر رعایت اعتدال بین کشاورزی و صنعت، کشاورزی و محیطزیست و از همه مهمتر کشاورزی و تجارت تاکید کردند. شکی نیست که هر تولیدی بدون برخورداری از بازار فروش، نابود خواهد شد. شبکه توزیع شاخه اصلی تجارت است. بنابراین توجه به آن به نفع تولیدکننده و مصرفکننده خواهد بود.
مدتهاست تمام مسئولان از جمله شخص وزیر، از نحوه فروش و توزیع محصولات کشاورزی گلهمند هستند اما تا همین امروز، اتفاق خاصی که بتواند کشاورز را از مهلکه دلالبازیها و سودجویان نجات دهد، نیفتاده است. معلوم نیست که این دلالها چه کسانی هستند که در همه بازارها حضوری فعال دارند؟ بهطوریکه حتی زودتر از دولت، اتحادیهها و تعاونیها وارد عمل میشوند و هم از جیب کشاورز میبرند و هم مصرفکننده.
سالهاست که با کلمه «دلال» بهعنوان متهم اصلی بیماری تورم و گرانی آشناییم اما این ویروس مقاوم با چه آنتیبیوتیکی و از چه راهی ریشهکن خواهد شد، معلوم نیست. همیشه وقتی علت گرانی محصولات کشاورزی را در بازار میپرسیم، جواب تنها یک کلمه است: «دلال». حال سوال اینجاست که وقتی علت اصلی البته به زعم برخیمقامها معلوم است، چرا با آن مقابله نمیشود؟ چرا وارث اصلی سود به جای کشاورز، دلال است؟ البته وزیر جهادکشاورزی چندینبار از ایجاد زنجیره تولید و فروش مستقیم محصولات توسط خود کشاورزان سخن گفته است ولی آیا میتوان گناه همه ناکامیها و برنامهریزیهای ضعیف را زیر سایه دلالها مخفی کرد؟ امروز وقت عمل است،مشکلات را همه میدانند.