ایران اساسا کشوری است که اقتصاد آن بر منابع طبیعی مانند ذخایر نفت استوار است و این وابستگی بارها سبب شده تا در نوسانات قیمت جهانی نفت با مشکلات متعددی روبهرو شود. بارها دولت سیاستها و برنامههای مختلفی را مطرح کرده تا مبنای اقتصاد کشور را از صادرات نفتی به صادرات غیرنفتی تغییر دهد؛ صادرات غیرنفتی که در صادرات تکنولوژی هایتک و خدمات تجلی پیدا میکند.
اما همواره سوالی که مطرح بوده این است که ما وقتی تولید محصولات های تک نداریم، چگونه میتوانیم آن را صادر کنیم، پرسشی که پاسخ آن در دستان شرکتهای دانشبنیان است. شرکتهایی که شاید هنوز در ابتدای راهند و اساسا با مقوله صریح مدیریت دانش بیگانهاند. در ادامه در گفتوگویی که با دکتر پیمان اخوان، استاد دانشگاه و دکتر مصطفی جعفری، استاد دانشگاه و رییس انجمن مدیریت دانش در تاریخ 17 شهریورماه داشتهایم، تلاش کردیم تا این بار شاخصههای شرکتهای دانشبنیان را تبیین کنیم.
***
در صحبتهایی که در گفتوگوی گذشته درباره مدیریت دانش داشتیم، تعاریف کلی از چیستی مدیریت دانش ارائه شد. در آن گفتوگو اشاره شد که مدیریت دانش به دنبال کسب بالاترین ارزش افزوده در هر سازمان است و بقای سازمان در گرو خلق دانش دانسته شد. برخی این خلق دانش و مدیریتی را که تحت عنوان مدیریت ایده و نوآوری مطرح میشود یکسان میدانند، آیا وجه اشتراکی میان این دو هست؟! آیا مدیریت دانش همان مدیریت نوآوری است؟
اخوان: بهتازگی مقالهای میخواندم که مقایسهای میان دو شرکت اپل و مایکروسافت انجام داده بود. در این مقاله نوع دیدگاه این دو شرکت به مشتریان و دنیای بیرون آنها ترسیم شده بود. برتری اپل در آن مقاله، نوآور بودن آن دانسته شده بود. در اصل شرکت اپل محصولات نوآور را به مشتریانش ارائه و به آنها القا میکند که این محصول وقتی به درد شما میخورد که شما قصد دارید استفاده نوآورانهای از آن داشته باشید. درحالیکه مایکروسافت دیدگاه کاربردی به مشتریانش داشت. به هر حال ما شاهد هستیم که این دو در کنار هم در حال حرکت هستند، اما به نظر میآید که آینده از آن اپل است؛ زیرا انسان ذاتا خلاقیت و نوآوری را دوست دارد.
مسیر نوآوری و خلاقیت بیشک در هر کشور و در هر سازمانی از مسیر دانش میگذرد. شما نمیتوانید خود را شرکت نوآوری بدانید و بگویید که به دانش اعتنایی ندارم و مدیریت دانش در سازمان من معنایی ندارد. بسیاری از سازمانهای ما، اتفاقا مدیریت دانش دارند ولی اسم آن فرآیند را مدیریت دانش نگذاشتهاند. برخی سازمانهای نوآور هستند که اسم مدیریت دانش را نشنیدهاند، منتها وقتی آنها را بررسی میکنیم میبینیم که مستندسازی قوی دارند یا شبکههای دانشی خوبی تشکیل دادهاند. ساختارهای سلسلهمراتبی چندان در آن سازمانها وجود ندارد و افراد به شکل گروهی کار میکنند. اینها مگر غیراز مدیریت دانش است؟! مدیریت دانش به دنبال تقویت شبکههاست و با استفاده از اتصال مغزها دانش ایجاد میکند. بنابراین مدیریت نوآوری بدون مدیریت دانش امری محال است.
جعفری: مدل نوناکا و تاکوچی نیز همین را میگوید. وقتی نتوانی مردم را از درون خودشان بیرون بکشی و بیدارشان کنی، دور هم جمع شان کنی، تفکراتشان را ترکیب کنی و این را فیلتر کنی، سپس عصاره آن ترکیب را بگیری و آن را به دانش تبدیل کنی و آن دانش را بومی کنی و تبدیلش کنی به یک امر درونی مارپیچ، دانش اتقاق نیفتاده است.
شبههای وجود دارد که مدیریت دانش تنها در سازمانهای بزرگ قابل پیادهسازی است و برای سازمانهای کوچک چندان کاربردی ندارد، آیا برای پیادهسازی مدیریت دانش لازم است تا سازمان بزرگ باشد یا هر سازمانی در هر اشلی میتواند سازمان دانشبنیان باشد؟
جعفری: این حرف مانند این است که بگوییم نفس کشیدن فقط حق جوامع بزرگ است و جوامع کوچک حق تنفس ندارند. دانش مختص یک عده خاص نیست، دانش متعلق به همه است. حتی معبد دلفی که زمانی مرکز دانش بود- یونانیان باستان هشت قرن پیش از میلاد مسیح، دلفی را مرکز جهان میشناختند و در آن معبدی برای خدای آپولو بنا کرده بودند. در این معبد آپولو به واسطه یک فرشته با مردم سخن میگفت و به پرسشهای آنها پاسخ میداد - این نیز مختص به عده خاصی نبود و همه مردم میتوانستند به آن وارد شوند و پرسش کنند. اتفاقا شرکتهای کوچک با تعداد 50 تا 60 نفر با گردش مالی بالا بر پایه مدیریت دانش سوار هستند. در اصل تعدادی افراد متخصص در کنار هم گرد آمدند و یک گردش نقدینگی 160 میلیاردی در سال دارند که در مقابل آنها شرکتهای بزرگ با جمعیت نیروی انسانی بالا چنین گردش نقدینگیای ندارند. مدیریت دانش در تعداد و حجم سرمایه محدود نمیشود. دانش یک ضرب الاجل یا Deadlineدارد؛ اگر در آن بازه زمانی به ثمر ننشست دیگر تولید آن فایدهای ندارد، بنابراین انسانها باید مدام دانش خود را بهروز کنند. البته مکانیزم مدیریت دانش در یک شرکت بزرگی مانند پتروشیمی کاملا متفاوت از یک شرکت کوچک 30 نفره است، چون فرهنگسازی در یک شرکت 30 نفره بسیار آسانتر است.
اخوان: در دنیای امروز دو فاکتور بسیار اهمیت دارد، یکی عوامل اساسی موفقیت دانش و دیگری مدیریت دانش در سازمانهای کوچک و متوسط است. 100 درصد این حرف نادرستی است که مدیریت دانش مختص سازمانهای بزرگ است. مدیریت دانش از کوچکترین جزء یک جامعه که فرد است تا مدیریت ملی و حتی جهانی امتداد دارد. مدیریت فردی که همان مدیریت دانش شخصی است، بر این تمرکز دارد که من بهعنوان یک فرد باید دانش خودم را مدیریت کنم. این به آن معناست که کوچکترین عنصر جامعه که فرد است باید بر او مدیریت دانش اعمال شود. اتفاقا سازمانهایی که به pkm یا همان مدیریت دانش فردی بیشتر بها دادهاند و به آنها آموختهاند که دانششان را مدیریت کنند در استقرار مدیریت دانش موفقتر بودهاند. بستههای دانشی بهنوعی آماده هستند. افراد فرهنگ را پذیرفتهاند و مدیریت تغییر تا حدی پیش رفته است.
در ایران نمونه موفق مدیریت دانش را در کدام سازمان میتوانیم ردیابی کنیم؟!
جعفری: بدون هیچ تعصبی موفقترین سازمان در ایران وزارت دفاع است. اگر پهپاد بدون سرنشین امریکا 10 سال قبل به ایران میآمد، ایران میتوانست آن را هک کند و با استفاده از رمزها و کدها آن را بنشاند. این نشانه دانش است. این سازمان بهقدری قوی است که به هر چیزی که نیازمند است دست میبرد و مانند جعبه ابزار آن دانش طبقهبندی شده را از آن خارج میکند.
اخوان: سال 2006 ما مقالهای به اسم استقرار نظام یکپارچهسازی مدیریت دانش در صنایع هواوفضای ایران تدوین کردیم. سال 2006 یک شرکت آمد و مدل ما را بهعنوان مدل سازمانهای بزرگ مطرح کرد و گفت که شرکتهای بزرگ میتوانند از این مدل الگو بگیرند. منظور از اشاره به این مقاله این است که خودباوری میتواند در کشور وجود داشته باشد. مدلی که ما بیهیچ ادعایی روی آن کار و منتشرش کردیم و از طرف کشورهایی که مدعی هستند بهعنوان الگو مطرح شد. بنابراین کشور ما در زمینه مدیریت دانش اصلا عقب نیست.
جعفری: نخســــتین پایاننامه کارشناسیارشد مدیریت دانش در سال 1377 متعلق به آقای کلانتر است. در چند دانشگاه از جمله صنعتی شریف این پایاننامه مطرح شد و برخلاف دیگر پایاننامهها که در 500 صفحه تدوین میشد و برگشت میخورد که کوچک شوند، درخواست شد که این پایاننامه 180 صفحهای بزرگ شود. ما چندین پیوند برای آن پایاننامه فرستادیم تا آنها بتوانند آن را داوری کنند، زیرا اساسا کسی نمیدانست که مدیریت دانش چیست، اما امروز این مدیریت دانش شناخته شده، به کار گرفته شده و در کشور سازمانهای بسیاری بر آن مسلط هستند.
بهتازگی طرحی مطرح شد که برای حمایت از شرکتهای دانشبنیان مبلغ 300 میلیون تومان وام در نظر گرفته شود، آیا این سیاست، سیاست مناسبی است یا این رقم پاسخگوی نیاز شرکتهای دانشبنیان است؟
بنیاد ملی نخبگان در زیرمجموعه معاونت علمی و فناوری فعالیت میکند. این بنیاد تلاش دارد تا نخبگان را بیابد و از آنها حمایت کند. تاکنون این بنیاد از طریق ارائه وام مسکن و حمایتهای اینچنینی از نخبگان حمایت میکرد، اما نتیجه این سیاست خروج نخبگان از کشور است. سیاست جدیدی که با ورود آقای ستاری، معاونت فعلی قرار است اعمال شود این است که شبکههای مدیریت دانش را که ریشه آن در شرکتهای دانشبنیان است شکل دهد و از آنها حمایت کند. من درباره میزان این رقم صحبتی ندارم، اما صرف این رویه حمایتی، سیاست مناسب و نگاه درستی است. این به آن معناست که ما در عین اینکه از افراد نخبه حمایت و برای آنها شرایط جذب و چسبندگی ایجاد می کنیم، بخشی از حمایتمان را به بخشی که دانش در آن تولید میشود منتقل می سازیم. در فرآیند مدیریت دانش که مدلهای چندبخشی از آن ارائه شده، دو بخش از آنها از اهمیت ویژهای برخوردارند. یکی از آنها تولید دانش است، ولی تولید این دانش برای گذاشتن آن در قفسهها بیفایده است، بنابراین فرآیند دوم که بهکارگیری دانش است نیز بسیار اهمیت دارد. این بهکارگیری هم زمانی ارزش دارد که ما بتوانیم از این دانش ایجاد ارزش و ثروت کنیم. بنابراین به نظر من حمایت از شرکتهای دانشبنیان صرف نظر از رقم آن نگاه درستی است.
اگر بخواهیم یک مدل خاص تعریف کنیم و بگوییم سازمانی باید این روند را طی کند تا برسد به نقطه A تا ما بتوانیم آن سازمان را یک سازمان دانشبنیان بدانیم، چه روندی است؟!
جعفری: ما نمیتوانیم یک نسخه کلی برای همه سازمانها بنویسیم. این داستان مانند سرماخوردگی است. وقتی بیماری به ما مراجعه میکند و میگوید سرما خورده ما براساس نشانههایی که درباره بیماری او دریافت میکنیم برای او نسخه میپیچیم. مدیریت دانش هم همین است و ما نمیتوانیم یک مدل عمومی برای آن ارائه کنیم.
اخوان: دقیقا نخستین قدم در هر سازمان عارضهیابی است. یعنی ما سازمان را ارزیابی کنیم و ببینیم در چه وضعیتی قرار دارد. شبکههای دانشی آن، فرهنگ آن و نوع نگاه مدیریت ارشد بر مدیریت دانش و غیره را بررسی کنیم. بنابراین نخستین قدم ارزیابی آمادگی سازمان است. با توجه به وضعیت سازمان میتوان برای آن نسخه پیچید و مدل ارائه کرد. بنابراین نسخه از پیش تعیین شده برای مدیریت دانش وجود ندارد. کاری که شرکتهای مشاورهای ما انجام میدهند، نسخههای آماده مدیریت دانش دارند که بسیار لطمهزننده است. پس از ارزیابی، شاهکلید مدیریت دانش فرهنگسازی است. قطعا در ابتدای امر مقاومت در سازمان وجود خواهد داشت، زیرا یکی از شعارهای مدیریت دانش بهاشتراکگذاری دانش است و افراد بهراحتی به این امر تن نمیدهند. تغییر هم یکشبه، یک ماهه و چند ماهه جواب نمیدهد و نسخههای از پیش تعیین شده چند ماهه گاهی میتواند نسخههای خطرناکی برای سازمان محسوب شود.
جعفری: ما به بسیاری از شرکتها اعلام کردیم که اگر میخواهید قراردادهای بزرگ ببندید از طریق انجمن این قرار داد صورت بگیرد. انجمن هیچ مبلغی در این زمینه دریافت نمیکند و فقط به خاطر تعصبی که بر مدیریت دانش دارد با سیاست نظارتی مراقب است که شرکتهای مشاوره با نسخههای از پیش تعیین شده به سازمانها و به دنبال آن به مدیریت دانش لطمه نزنند. آنچه شرکتها تحت نرمافزار به سازمانها ارائه میدهند مدیریت سیستمهای اطلاعاتی و نه مدیریت دانش است. پروسه مدیریت دانش یک پروسه پویاست که هرگز انتها ندارد.
اخوان: پس از فرهنگسازی، اگر ما حمایت مدیر ارشد را نداشته باشیم، قطعا فرآیند پیادهسازی مدیریت دانش با شکست مواجه میشود. خیلی مدیران براساس اینکه میبینند شرکتهای رقیب به سمت مدیریت دانش رفتهاند سعی در پیادهسازی آن دارند، ولی وقتی میبینند که این پروسه تغییرات عمدهای در سازمانشان ایجاد کرده نسبت به آن حساس میشوند. بنابراین حمایت و تعهد مدیر ارشد بسیار اهمیت دارد. اینها در اصل مقدمه است و بقیه راه در مدلهای دیگری که مطرح میشود قابل ادامه دادن است.