فعالیت مدیران در بیشتر واحدهای صنعتی، تولیدی و... برای تولید یک محصول یا ارائه خدمت نهایی در جهت افزایش بهرهوری و سودآوری شرکت است. نقش مدیران تولید در یک شرکت به قدری اثرگذار است که نام یک محصول را با برچسب کیفیت به دورترین نقاط جهان مخابره میکنند و ارزش سهام شرکت را در صدر شرکتهای بورسی قرار میدهند. کارشناسان معتقدند این مدیران با کنترل فاکتورهای اثرگذاری همچون ارتقای کارایی نیروی انسانی با آموزش ضمن خدمت، استفاده از فناوری روز برای تولید بیشتر، بهکارگیری روشهای نوآورانه برای افزایش تنوع محصول و... هزینه سربار تولید را کاهش میدهند، همچنین با استقرار واحدهای تولیدی در نزدیک بازارهای هدف هزینه ناشی از حملونقل و انبار محصول را میکاهند تا از این طریق محصول تولید شده با قیمت مناسبتری به بازار عرضه شود. استفاده مدیران تولید از نظام دستمزد و بالابردن انگیزش کارکنان در ارائه به موقع پاداش و تشویق، راهکار دیگری برای بهبود بهرهوری است.
اگر به سیر پیشرفت واحدهای تولیدی نگاه کنیم همواره یک مدیر خلاق و بلندپرواز بستر موفقیت این شرکتها را فراهم کرده است تا جایی که در برخی از این شرکتها مجسمهای از آن مدیر بهعنوان سمبل موفقیت ساخته شده است...
الگوی مدیران موفق تولید کودتایی است(حسین راغفر)
یک استاد اقتصاد در رابطه با نقش مدیران در بهرهوری تولید گفت: مدیران خلاق بهعنوان کارآفرین نقش تعیین کنندهای در ایجاد ارزش افزوده محصول تولیدی دارند. افزایش درآمد شرکت ناشی از عملکرد مدیران از اواسط قرن بیستم شناخته شده و از آن زمان تاکنون در کشورهای مختلف توسط مدیران به کار رفته است.
یکی از این راهکارها، ایجاد انگیزه در نیروی انسانی برای جلب مشارکت با استفاده از نظام دستمزد و بهکارگیری الگوهای درست پاداش و تنبیه برای ارتقای بهرهوری است.
مدیران ایرانی از این روش به درستی استفاده نمیکنند، زیرا سیستم پاداش بهویژه در بنگاههای شبه دولتی، سهامداری و... براساس منافع خاص بوده و با تحمیل قیمت به مصرفکننده جبران میشود.
از اینرو، مدیران تولیدی که بر مبنای رابطه در این سمت فعالیت میکنند نمیتوانند بهرهوری را برای شرکت به ارمغان بیاورند و تا حدودی به دلیل آشنا نبودن به سیستمهای انگیزشی نیروی انسانی نمیتوانند موفقیتی حاصل کنند.
حسین راغفر با نگاهی به روشهای مرسوم برای افزایش موفقیت در تولید افزود: یکی از الگوهایی که در تحول تولید اثرگذار است استفاده مدیران از روش فوربی، پسافوربی یا مدیریت کودتایی است که با نوآوری در سازمان و تولید به وجود میآید، بهگونهای که مدیران با تعریف مسیرهای جدید، فرآیند تولید را از نظر زمان، هزینه و حتی تعداد نیروی انسانی کاهش میدهند تا از این طریق افزایش تولید محصولات را در کنار کاهش هزینههای سربار به شرکت هدیه دهند. به عبارت دیگر مدیران تولید با افزایش توانمندی نیروی انسانی در رابطه با چگونگی استفاده از تجهیزات و... مسیر تولید محصول را با هزینه کمتر محقق میکنند.
او با اشاره به اینکه مدیران موفق با الگوی آموزش ضمن خدمت در راستای تولید بهتر گام بر میدارند، ادامه داد: خیلی از کارکنان اگر با فرآیند تولید در تمام بخشها آشنا شوند علاوه بر افزایش مهارتها راحتتر نواقص سیستم تولید غیربهرهور را شناسایی میکنند که به طور قطع در ارزیابیهای مدیران میتواند اطلاعات بهتری در اختیار آنها قرار دهد. به همین دلیل آموزش ضمن خدمت همواره راهکاری است که مدیران موفق در زمان ارتقای فناوری محصول خود از آن استفاده میکنند.
تولید بیشتر با بزرگ کردن مقیاس واحد تولیدی(جواد صلاحی)
یک استادیار دانشگاه در مورد روشهای مدیران برای افزایش درآمدهای ناشی از تولید اظهار کرد: مدیران شرکتهای کوچک با بزرگ کردن مقیاس واحدهای تولیدی خود هزینههای تولید را سرشکن میکنند، بهگونهای که اگر یک کارخانه روزانه 1000 عدد از کالایی را تولید میکند و برای آن 20 کارگر و. . . استفاده میکرد با ارتقای این تولیدات به 2000 عدد، ممکن است تنها چند نفر به تعداد کارگران خود اضافه کند که از این طریق مجموعه هزینههای تولید کمتر میشود و محصول با قیمت کمتر عرضه خواهد شد و زمینه رقابتپذیر شدن قیمت در بازارهای جدید را فراهم میکند. جواد صلاحی با اشاره به اهمیت ایجاد تنوع در محصول برای موفق شدن تولید افزود: وقتی مدیری برای تقویت فرآیند تولید، محصولات مشابه را به کالاهای قبلی اضافه میکند، به نوعی فعالیت شرکت را توسعه و هزینههای سربار را نیز کاهش داده است، زیرا در برخی محصولات مثل لبنیات، فرآوری و تولید محصولات مشابه با هزینه کمتری انجام میشود. به عبارت دیگر، وقتی یک کارخانه تولید شیر پاکتی واحدهای جدیدی برای تولید پنیر، ماست، خامه و... ایجاد کند درآمد شرکت را با هزینه جزئی افزایش داده است که اگر شرکت دیگری بخواهد یکی از این محصولات را به تنهایی تولید کند به طور قطع باید سرمایه بیشتری صرف کند. حال این مسئله ممکن است در سطح وسیعتر نیز اتفاق بیفتد و مدیری که مواد اولیه تولید میکند به کمک واحدهای فرآوری آن را احداث کند و از این شیوه هزینهها را کاهش دهد. بهعنوان مثال یک مدیر واحد گاوداری صنعتی ممکن است برای کسب سود بیشتر اقلام وابسته به شیر و همچنین بستهبندی گوشت و حتی استفاده از چرم برای ساخت کیف و کفش و... را به تولیدات خود اضافه کند که سودآوری بالایی خواهد داشت. او با نگاهی به دیگر اقدامات مدیران تولید، برنامه تعمیر و بازسازی واحدهای تولیدی را گامی موثر در ایجاد بهرهوری دانست و ادامه داد: وقتی مدیری میزان تولید محصولات را بررسی میکند و با سیستم ارتباطات دوسویه، متوجه کاهش میزان تولید یا افزایش هزینه آن میشود، به سرعت تجزیه و تحلیل سیستم و رفع مشکل را در دستور کار قرار میدهد. حال ممکن است این موضوع به کارایی نیروی انسانی به دلیل کمبود انگیزه یا نبود مهارت کافی در استفاده از تجهیزات و حتی استهلاک ماشین آلات برگردد.
داشتن استراتژی، راهکار مدیران موفق تولید(آرمان خالق)
عضو هیاتمدیره خانه صنعت، معدن و تجارت ایران با نگاهی به جایگاه تعریف چشمانداز در بهبود تولید یک شرکت گفت: مدیران تولید برای بهبود جایگاه فعالیت خود باید از استراتژی بلندمدتی برخوردار باشند تا بتوانند در میزان تولید رشد بالایی داشته باشند، بهگونهای که اگر مدیر یک تولیدی کوچک که هماکنون نیاز کالایی استانی را برطرف میکند برنامهای برای اتصال به بازار کشور یا حتی منطقه نداشته باشد بعد از مدتی با شکست روبهرو میشود زیرا بهصورت غیرمنتظره با رقبای جدیدی با فناوری بالاروبهرو میشود که نمیتواند رقابتی مثبتی با آنها داشته باشد. مدیران موفق با پیشبرد استراتژی، توسعه محصول و افزایش کیفیت را در نظر میگیرند به همین دلیل همواره آماده رقابت با رقبا هستند.
آرمان خالقی با برشمردن اقدام مدیران موفق در ارائه محصولات ارزان قیمت به بازارهای بینالمللی، افزود: شرکتها با تاسیس واحدهای تولیدی همان محصول در کشورهایی که بازار هدف هستند هزینه ناشی از حملونقل، گمرک و... را از محصول حذف و با این اقدام با قدرت رقابتی در بازار ورود میکنند. چراکه مسئله مدنظر خریدار قیمت است و محصولی در یک بازار رقابتی موفق است که ارزانتر باشد. اما باید توجه داشت که برخی مدیران موفق ممکن است قیمت محصول را ثابت نگه دارند و برای افزایش رقابتپذیری کیفیت محصول را ارتقا دهند. از این رو مدیران تولید همواره به فکر رضایت مصرفکننده هستند و با بهبود بستهبندی و بالابردن استانداردهای محصول این کیفیت را ارتقا میدهند. نمونه آن شرکتهای تولیدکننده حبوبات است که قبلا بهصورت فلهای عرضه میکردند اما هماکنون حبوبات را بسته بندی، بوجاری و غربال میکنند تا با چشمنواز شدن، ارتقای کیفیت را به محصول هدیه دهند. او با اشاره به اینکه استفاده از نیروی ارزان یکی از شگردهای مدیران موفق تولید است، اضافه کرد: امروزه دیده میشود خیلی از کارخانههای بزرگ اروپایی، واحدهایی از شرکت را به کشورهایی شرق آسیا همچون چین منتقل کردهاند. فلسفه آنها چیزی جز استفاده از نیروی ارزان قیمت نیست، بهگونهای که برخی کالاهای مورد نیاز کشور خود را در همان کشورها تولید میکنند. این اقدام به نوعی کاهنده قیمت نهایی محصول است و همان کارکردهایی را دارد که مدیر موفق در واحد تولیدی دنبال میکند. ارتقای فناوری شگرد دیگری است که این مدیران برای کاهش هزینههای تولید بهکار میبرند. ممکن است آنها برای تولید محصول، تجهیزات جدیدی را که به بازار عرضه شده و به نیروی انسانی کمتر نیاز دارند یا در مدت زمان کوتاهتر محصول بیشتری تولید میکنند خریداری کنند. بنابراین مدیران موفق با چشمان باز فناوری مورد استفاده رقبا را رصد و آخرین تجهیزات ارائه شده به بازار در مورد واحد تولیدی خود را بررسی میکنند تا با خرید آن محصول خود را با صرفه اقتصادی بیشتر تولید کنند.
مدیران موفق تولید با روشهای مختلفی از تدوین چشمانداز گرفته تا تعدیل نیرو برای پیشبرد اهداف خود که همان تولید و سود بیشتر است اقدام میکنند، اما آنچه خیلی از مدیران موفق توانستهاند از طریق آن فعالیت سیستم را با بهرهوری بیشتر همراه کنند نظارت و حمایت از نیروی انسانی است. بهگونهای که در زمان استخدام نیروی انسانی، آگاهی از سلامت فرد، از مشکلات آینده که ممکن است فرآیند تولید را با نقصان روبهرو کند جلوگیری میکند. از سوی دیگر، با در نظر گرفتن برنامههایی جهت افزایش سلامتی نیروی انسانی از مشکلات ناشی از افسردگی، بیماری و... که مرخصی، غیبت و تاخیر نیروی انسانی را به همراه دارد جلوگیری میشود. از این رو، مدیران تولید نه تنها با مجموعه اقداماتی که به کاهش هزینه تولید ختم میشود میتوانند در سودآوری شرکت سهم بسزایی داشته باشند، بلکه با توسعه روابط انسانی رونق بیشتری در تولید محصول ایجاد خواهند کرد. بنابراین یک مدیر تولید موفق نه تنها باید یک مهندس خوب در کارخانه است، بلکه باید یک روانشناس خوب در مورد کارکنان و یک فروشنده خوب در ارائه محصولات تولیدی به بازار باشد تا بتواند در تدوین چشمانداز واحد تولیدی تمام جنبهها، اعتبارات مورد نیاز و فرصتها و تهدیدهای تولید یک محصول را در نظر بگیرد.