قطب منطقهای شدن در گرو رشد و اصلاحات اقتصادی است. این امری است که همه بر آن مهر تایید میزنند. ایران مدتی است درصدد این برآمده که با توجه به موقیعت بسیار خوب ژئوپلیتیک به قطب منطقه تبدیل شود؛ امری که با توجه به شرایط فعلی اقتصادی مسیری دشوار را پیش روی دولتمردان قرار داده است.
مقامات اقتصادی و دولتی در ایران هربار از قابلیتهای ایران برای قطب منطقهای شدن صبحت میکنند. بهتازگی نیز بلندپایگان دولتی در ایران وعده قطب شدن ایران در بخش انرژی را دادهاند. اما واقعیت این است که اجرایی شدن این وعدهها در ایران به موانع سختی برمیخورد. موانعی که تا از سر راه برداشته نشود، نمیتوان به موفقیت صددرصدی این اهداف اطمینان کامل داشت. آنچه پیشروی شماست در شش سرفصل به توضیح مهمترین موانع بر سر راه قطب شدن ایران در بخشهای گوناگون در منطقه میپردازد. موانعی که بزرگ به نظر میرسند، اما دستنیافتی نیستند.
مانع اول: فقدان اصول و استراتژیهای درست اقتصادی
ایران همچنان از نبود یک الگوی توسعه اقتصادی جامع رنج میبرد. چشمانداز 20ساله و اقتصاد مقاومتی هر دو نسخههای خوبی برای رهنمون ساختن ایران به سمت و سوی قطب منطقهای شدن هستند، اما به ثمر نشستن این هدف تنها در گرو اجرا شدن دقیق آنها است. این مسیر جایی سختتر میشود که بدانیم پدیدههای نوظهور اقتصادی دیگری در منطقه در حال پیدایش و نمو هستند. از طرفی عوامل بیرونی چون تحریمهای تحمیلی بسیار در این مسیر تعیینکننده هستند.
مانع دوم: نبود اراده لازم برای اجرایی کردن برنامهها و چشماندازهای بلندمدت
تا زمانی که اراده لازم در بخش دولتی برای اجرایی کردن نسخههای بلندمدت اقتصادی نباشد و این برنامهها در حد برگزاری سمینار و همایش باقی بمانند، سخت است انتظار داشته باشیم ایران قطب اقتصادی، ترانزیتی، انرژی، دیجیتال و... شود.
مانع سوم: کاغذبازیهای اداری و سوءمدیریت
اکنون برکسی پوشیده نیست که کاغذبازیهای اداری و بوروکراسی آفت جان سیستم اداری ایران شده است. از طرف دیگر با وجود تاکید دولت بر حضور بخشخصوصی، همچنان محرک اصلی سرمایهگذاری و سرمایهپذیری در ایران خود دولت است. بنابراین نوسانهایی که در کارهای دولتی ایجاد میشود یکی از مهمترین موانع در راه قطب شدن ایران در منطقه است. در کنار این عوامل سوءمدیریتها و مدیریت غلط سرمایهها ایران را از هدف پیشروی خویش دور میکند.
مانع چهارم: بهرهوری ناچیز در تولید
آمارهای اقتصادی در ایران نشان از بهرهوری ناچیز تولید در بخشهای گوناگون دارد. استفاده از نیروی کار بدون نیازسنجی مناسب، مدیریت سوءمنابع موجود، بودجهبندیها و برنامهریزیهای نهچندان دقیق همگی حاصلی جز ناچیز شدن بهرهوری ندارند. درواقع باوجود اینکه بسیاری از منابع و سرمایهها متعلق به دولت هستند، اما بهرهوری تولید در همه بخشها پایین و ناچیز است.
مانع پنجم: نابرابریهای اجتماعی – اقتصادی
نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی رهاورد چند فاکتور مهم است. وجود شکاف در سطح درآمدها، توزیع ناعادلانه منابع میان استانها و مناطق گوناگون در کنار نرخ بالای بیکاری در داخل کشور، شرایط را برای قدرت گرفتن اقتصاد و در نتیجه قطب شدن در منطقه سخت میکند.
مانع ششم: چرخههای کوتاهمدت کسبوکاری
چرخه کسبوکار در ایران معمولا کوتاهمدت در نظر گرفته میشود. نگاههای کوتاهمدتنگر هرگز دستاوردهایی چون برنامهریزی و رشد را به همراه نخواهد داشت. درواقع نگاه بلندمدت میتواند یک کسبوکار را پایدار و درنتیجه یک اقتصاد را پویا و پررونق کند. قطب منطقهای شدن هدفی است که با وسیلهای چون اقتصاد پویا بهدست میآید.
مانع هفتم: آزمون و خطا
برنامه کوتاهمدت اقتصادی درواقع نوعی آزمون و خطاست. غده بدخیمی که اقتصاد ایران را گرفتار خود ساخته و نتیجهاش پیشامد ناخوشایندی چون آزمون و خطاست. کشوری که سیاستهای اقتصادیاش برپایه آزمونها و خطاهای کوتاهمدت شکل میگیرد، با وجود همه ظرفیتها و منابع موجود نمیتواند به قطب اقتصادی منطقه تبدیل شود.
در مجموع میتوان چنین گفت که با راهکار اقتصاد مقاومتی هم میتوان قطب منطقه شد، منتها به این شرط که خصوصیسازی، مرکززدایی و رفع مقررات دستوپاگیر در ایران اتفاق بیفتد. این روزها روندی به سمت اصلاح ساختار و تجدیدنظر در سیاستهای اقتصادی آغاز شده است، اما پیگیری آنها تا دستیابی به هدف بزرگ مدنظر نیازمند عزم و کارهای عملی فراتر از حرف است.