در دنیای امروز شبکههای اجتماعی و رسانهها حرف اول را در تعیین سبک زندگی مردم میزنند. از همان ابتدا که ناصرالدین شاه به کشورهای خارجی سفر کرد سبک و سیاق زندگی مردم عوض شد و وقتی نخستین دوچرخه و یخچال و... به کشور وارد شد، به یک تئوری جدید نزدیک شدیم که تکنولوژی، مسیر و ذائقه زندگی افراد را تغییر میدهد.
درست است که کالا یک جسم بیجان است اما این قابلیت را دارد که بتواند آموزش داده و مدل زندگی افراد را تغییر دهد. طبیعی است که وقتی از طریق رسانه، یک ماشین یا کالای لوکس میبینیم دلمان میخواهد و تلاش میکنیم آن را بهدست آوریم یا اینکه مثلا گرایش زیادی به فستفودها پیدا کردهایم، شلوار جین میپوشیم و... اینها نشان میدهد وسایل ارتباط جمعی سبب شده بخش اعظمی از سبک زندگی از اختیار خودمان خارج شود. هر یک از ما بهعنوان یک شهروند وظیفه داریم از تولیدات داخلی حمایت کنیم. دولت نیز موظف است شرایط داخلی را مساعد کند تا جوانان فکر مهاجرت به هر دلیلی نکنند، چرا که در اینصورت سبک زندگیشان تغییر میکند.
با نگاهی کلیتر، تاثیر شبکههای اجتماعی را در جامعه منفی ارزیابی میکنم، چرا که طبق تئوری مارشال مک لوهان و هارولد لاتسویل میخواهند از طریق این شبکهها مغز تمام افراد جامعه را کانالیزه کنند و به تمدن انگلوساکسون سوق دهند. همانطور که در ژاپن و کره نیز تغییر دادند و به جای کیمونو، مینیژوپ آمد که به این پدیده، پدیده مغزشویی یا برینواشینگ میگویند. در همین راستا برای بهبود معیشت اقتصادی مردم بهعنوان یک جامعهشناس، توصیهای که به قشر کم در آمد جامعه دارم این است که باید همیشه قدرت پیشبینی داشته باشند.
یک خانواده اعم از فقیر و غنی در صورتی که دخل و خرج خود را محاسبه و مدیریت نکند با مشکل مواجه خواهد شد. آسیبی که امروزه گریبانگیر افراد جامعه شده شیء سروری است. یعنی اینکه مدام دنبال پُز دادن هستیم و میخواهیم با اموالمان دیگران را بکوبیم و فکر میکنیم شخصیتمان را باید از اشیای گرانقیمت بگیریم.
* جامعه شناس