در سال های اخیر بیکاری به عنوان یکی از مشکلات و معضلات اساسی در کشورمان مطرح بوده است. در حال حاضر چهار نوع بحران بیکاری در کشور داریم؛ بحران بیکاری لشکر جوانان، بیکاری زنان، بیکاری در مناطق محروم و بیکاری فارغ التحصیلان و هر کدام از اینها مسائل و چالش های خاص خود را دارد.
اگر در حال حاضر به آمار افراد برخوردار از بیمه بیکاری نگاه کنیم متوجه می شویم که خط مقدم اخراج در کارخانه ها و صنایع و کارگاه ها افرادی هستند که مهارت لازم را ندارند. در واقع یکی از مشکلات اساسی ما جدا از مسئله رکود و بحران های اشتغال، فقدان مهارت های لازم در جامعه جویای کار است که این موضوع هم ناشی از عوامل مختلفی است.
به عنوان مثال در کشورمان پیوند بین دانشگاه و صنعت وجود ندارد تا صنعت کشورمان نیازسنجی شود و بنا به نیازهای صنعت و کارخانجات، نیروهای متخصص با رویکرد کارکردی و عملی تربیت شوند. به همین دلیل است که ما در کشورمان به لحاظ تربیت مهندس در جهان جزو پنج کشور اول هستیم، اما بالاترین نرخ بیکاری هم در کشورمان از میان متخصصان است و علت عمده هم این است که نیازسنجی نشده و بر اساس نیازهای بخش صنعت، نیروهای متخصص تربیت نشده اند.
به عنوان مثال آنچه مورد نیاز بخش صنعت است، کارگران دارای مهارت های بالا و تکنیسین ها هستند، ولی ما به شکل بی محابا رشته های علوم انسانی را گسترش داده و رشته های کارشناسی و بالاتر از آن را مورد توجه قرار داده ایم.
بنابراین با توجه به فقدان رابطه میان صنعت و دانشگاه، نیروهایی را در شأن و منزلت دانشگاهی قرار داده ایم در حالی که به چنین نیروهایی نیاز نداریم.
این در حالی است که یکی از رسالت های سازمان آموزش فنی و حرفه ای و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بالا بردن مهارت های فنی و حرفه ای است. اما به رغم گستردگی مراکز فنی و حرفه ای باز هم نیازسنجی های لازم صورت نگرفته و پیوندهای لازم برقرار نشده است.
در همین رابطه در برخی از مراکز فنی و حرفه ای رشته هایی گسترش پیدا کرده یا جلب کارآموز شده که مهارت های لازم برای اینکه کارآموزان وارد بازار کار شوند و به واسطه آن اشتغال پایدار به وجود بیاید، آموزش داده نمی شود.
بنابراین باید رویکردی اتخاذ شود که ابتدا نیازسنجی شود و نیاز بخش صنعت و کارخانه ها مشخص شود که به چه سطحی از مهارت نیاز دارند و سپس به دانشگاه ها و مراکز آموزش فنی و حرفه ای این موضوع اعلام شود تا این مراکز افراد کارآمد برای بخش صنعت و تولید را تربیت کنند و در این صورت است که جامعه به سمت اشتغال و کاهش میزان رکود و رفع بحران بیکاری حرکت خواهد کرد.
البته باید این موضوع را اضافه کنم که اگر وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی فعالی داشته باشیم و نیازسنجی بخش صنعت انجام و این نیاز به دانشگاه اعلام شود، می توانیم به دنبال بهبود روابط بین الملل، نیروهای متخصص را از طریق مراکز فنی و حرفه ای تربیت کنیم و اعزام گسترده نیروی کار به خارج از کشور را هم داشته باشیم.
اما با وجود اهمیتی که دوره های مهارت آموزی بر اشتغال زایی و تولید دارد، متاسفانه این دوره ها در کشورمان جدی گرفته نمی شود. یکی از دلایل این موضوع هم آن است که قوانین و مقررات کشورمان در مورد دوره های کارآموزی سخت گیرانه است.
به عنوان مثال در قانون کار و در تعریفی که از کارآموز در سازمان تامین اجتماعی کشور شده، محدودیت ها و سخت گیری هایی را ایجاد کرده است و از همین رو کارخانجات ترس از این موضوع دارند که این افراد برای دوره های کارآموزی وارد شوند و سپس به لحاظ حقوق قانون کار و تامین اجتماعی مورد مواخذه قرار بگیرند. در واقع اگر تسهیلات قانونی لازم فراهم شود و موانع موجود در قوانین رفع شود و افراد علاقه مند وارد چرخه کارآموزی شوند، می تواند بسیار کمک کننده باشد.
نکته دوم این است که باید نوع تربیت دانشگاهی در کشور ما به سمت وسویی برود که دانشجویان وارد کارگاه ها و فعالیت های عملی شوند. تفسیری که ما از دانش آموختگان به خصوص در رشته های غیر فنی داریم و حتی در موارد زیادی در رشته های فنی هم می تواند مصداق داشته باشد، این است که تمام فارغ التحصیلان دانشگاهی باید در یک نظام دولتی استخدام شوند و پشت میزنشین باشند.
این در حالی است که ما باید بتوانیم فرهنگ کار را جا بیندازیم و منزلت اجتماعی برای جامعه کارگری ایجاد کنیم تا کارگران بتوانند یک زندگی شرافتمندانه با حقوق مکفی داشته باشند و نگاه ها به جای دلالی و واسطه گری به تولید و منزلت اجتماعی آن متوجه باشد، به طور طبیعی می توان جامعه بیکار را با افزایش دادن مهارت به سوی اشتغال برد.
کارشناس بازار کار