در زمینه فساد اداری در ایران با چند مفهوم یا واقعیت سروکار داریم که مجموع آنها وضعیت کنونی ما را شکل دادهاند. بیتوجهی به هرکدام از این وجوه باعث خواهد شد که هر نوع مبارزه با آن ابتر و کماثر شود. واقعیت یا مفهوم نخست، خود فساد یا واقعیت فساد است. این بخش از ماجرا چیزی است که میتوان مثلا با عدد و رقم در مورد آن سخن گفت. میتوان دامنه آن را بررسی کرد و در مورد کم و کیف آن سخن گفت. اینکه چه تعداد افراد و در چه حدودی و با چه مبالغی درگیر فساد هستند و به زبان سادهتر واقعیت عینی فساد امری است که در این حوزه مورد بررسی قرار میگیرد.
واقعیت دوم که دست کمی از واقعیت اول ندارد، تصور عموم جامعه از فساد است. اینکه چه افرادی از جامعه و در چه سطحی درگیر یا عامل فساد مالی هستند یک مسئله است و اینکه مردم یک کشور در مورد میزان وجود فساد و سطح گستردگی آن چه میاندیشند، هم موضوع دیگری است. سطح این دو واقعیت الزاما یکی نیست. گستردگی واقعیت دوم و ابعاد تاریخی پیدا کردن آن دقیقا موضوعی است که برخورد فیزیکی و قانونی و مبتنی بر نظارت و سختگیری را تا حد زیادی ناکارآمد میسازد.
واقعیت سوم وجود باور به آسیبناپذیری فساد اداری و قدرت و شوکت آن است. این باور در میان بخشی از مردم وجود دارد که جدا از میزان و گستردگی فساد اداری در ایران، کاری از دست کسی برنمیآید و فساد آفتی که بتوان از شر آن رهایی یافت، نیست.
گمان میکنم تا حدودی توانستهام اهمیت موضوعی را که در یادداشت پیشین اشارهوار از آن گذشتم، روشن کنم. در واقع به روشنی پیداست که مبارزه با آنچه جرثومه فساد نامیده میشود تنها بخش کوچکی از مبارزه بزرگ فرهنگی، اجتماعی است که باید با باورهای ریشه دوانده در مغز استخوان جامعه صورت پذیرد.
اگر جامعهای به رهایی از فساد اداری امید نداشته باشد، از آن رهایی نخواهد یافت. این امید چگونه زنده خواهد شد و باور اصلاح ریشه خواهد گرفت موضوعی است که در یادداشتهای بعدی به آن خواهیم پرداخت.
* عضو شورای سردبیری روزنامه «فرصت امروز»