چند هفته پیش در نشستی که وزارت جهادکشاورزی برگزار کرده بود، معاون برنامهریزی و اقتصادی آن وزارتخانه میزبان خبرنگاران بود و به سوالات آنها پاسخ میداد. گفتوگوها چرخید و چرخید تا به مسئله میزان آب مصرفی کشاورزان رسید؛ موضوعی که بین دو وزارتخانه نیرو و کشاورزی مناقشههای زیادی بهپا کرده است.
این معاون در ابتدا در پاسخ به سوال خبرنگاران درباره میزان آب مصرفی کشاورزی گفت: «دقیق نمیدانم اما مطمئنم که آن مقدار که وزارت نیرو میگوید، یعنی بیش از 92درصد نیست.» این جواب، خبرنگاران را راضی نکرد. زیرا اصرار آنها بر این بود که هرطور شده از زبان این مقام مسئول، یک عدد مشخص بشنوند.
بخشنده با کمی مکث و بالا و پایین کردن اعداد در ذهنش، با اندکی تردید گفت: «فکر میکنم 70 تا 75درصد باشد. این رقم به آمارهای جهانی نزدیکتر است. وزارت نیرو نباید آمارهای اشتباه بدهد.» وی بعد از ارائه این عدد، به توجیه و تفسیر آن پرداخت تا بلکه بتواند از نظر علمی آن را به اثبات برساند. بخشنده معتقد بود که هدررفت آب در مسیر انتقال به زمین کشاورزی و همچنین تبخیر از سطح آبروها بسیار زیاد است و وزارت نیرو آمار این تلفات را به پای کشاورزی میزند.
شاید خیلیها به این موضوع از زاویهای دیگر نگاه نکرده باشند و آن ضعف اطلاعات آماری در کشور است. چرا وزارت نیرو یا کشاورزی با این همه تشکیلات و دمودستگاه، هنوز نتوانستهاند اطلاعات دقیق و مستدلی از میزان آب مصرفی در بخش کشاورزی داشته باشند تا برای حل مناقشات خود، به آنها استناد کنند؟ تا چه زمانی قرار است بدون آمار و ارقام، به راه خودمان ادامه دهیم و از هدررفت منابع ملی خود ناآگاه باشیم؟
سوال دیگری که ذهن را قلقلک میدهد، نحوه برخورد مسئولان و متولیان امر با معضل هدررفت آب است. اگر به راستی روزن پرتیهای آب مشخص است و در مقابل چشم کارشناسان رژه میرود، چرا برای حل آن اقدامی عملی و کارساز انجام نمیشود؟ نکند دو وزارتخانه ترجیح میدهند تقصیرها را گردن یکدیگر بیندازند و هم حل مشکلات را وظیفه دیگری قلمداد کنند؟ البته این موضوع درباره آب شرب هم کماکان تکرار میشود. زیرا به گفته اغلب کارشناسان، حدود 30 تا 35درصد پرتیهای آب در داخل شبکه آبرسانی و پیش از رسیدن به منازل مردم اتفاق میافتد. اما نهیب صرفهجویی و درست مصرف کردن را به گوش مردم میزنند و آنها را از عواقب کم آبی میترسانند.
شکی نیست که مصرف بهینه و صرفهجویی، کاری است که در شرایط عادی هم ضرورت دارد اما این شرایط بحرانی است که مدیریت مسئولان را میطلبد و از آنها مدیری موفق یا ناموفق میسازد. برخی موارد هم وجود دارند که به عبارتی بین حوزهای هستند و به همکاری و همفکری دو مسئول وابستهاند؛ دقیقا مثل اتفاقی که درباره میزان مصرف آب کشاورزی افتاد.
اینجاست که انسجام و یکپارچگی دولت به نمایش گذاشته میشود و گزینش بهترین راه حل با تشکیل کارگروههایی از بدنه هر دو دستگاه، خمیرمایه اعتماد و اطمینان مردم به دولتمردان را تشکیل میدهد. در غیراینصورت، جلسات مکرر و انداختن تقصیرها به گردن دولتهای قبلی یا وزارتخانههای دیگر، نه تنها دردی را دوا نمیکند، بلکه مردم را نسبت به نهاد دولت، بیاعتماد و بحرانی دیگر به بحرانهای گذشته اضافه میکند.
بحران کمآبی، مانند تعیین قیمت خودرو یا صادرات سنگ آهن نیست که بخواهیم برای حل آن، ماهها جلسات متعدد برگزار کنیم و در سخنرانیها به افشای کمکاری یا اشتباهات دیگران بپردازیم. شاید هیچ موضوعی مانند آب، مهم و تعیینکننده نباشد. زیرا اگر آب نباشد، غذا و در نهایت زندگی هم نخواهد بود و در سطح کلان، امنیت جامعه به خطر میافتد. پس بیایید با آب، مهربانتر برخورد کنیم.