اگر تصور شما از واژه «برند» صرفا یک کالا یا محصول تجاری است باید گفت که این یک تصور کاملاً غلط است. واژه «برند ملّی» مفهومی فراتر از یک برند تجاری است و تمام هویت های فرهنگی، تاریخی، مذهبی، علمی و شخصی را در بر می گیرد. برند ملی نشان دهنده هویت یک ملت در ابعاد گوناگون و نمونه عینی و مدرن قدرت نرم یک کشور است. مفهوم برند ملی مفهومی فراگیر و گسترده است که می تواند مانند چتری کلیه برندهای یک کشور را تحت پوشش خود قرار دهد.
اهمیت مقوله برند ملی در کشور ما تاکنون به دلیل نداشتن استراتژی مشخص مورد کم توجهی و غفلت قرار گرفته است، این در حالی است که سایر اقتصاد های پیشرو در عرصه برندسازی توانسته اند از این فرصت بزرگ نهایت استفاده را ببرند.
کافی است به سهم ارزش دارایی های ناملموس برندها در تولید ناخالص ملی کشورهای توسعه یافته نگاهی بیندازید. ارتقای ارزش برند ملی موجب تشویق سرمایه گذاری خارجی، تقویت صادرات، بالا رفتن جایگاه بین المللی، افزایش جذب توریست و گردشگر، تقویت نمادهای ملی و روحیه خودباوری می شود.
کشور ما باوجود دارا بودن ریشه های علمی، فرهنگی، تاریخی، تمدنی و ملی نتوانسته است در حوزه برندسازی، الگوهای موفقی در تراز منطقه ای و جهانی ارائه کند و در این غفلت و انفعال صاحبان اندیشه و متولیان امر، کشورهای پیشرفته گوی سبقت را از ما ربوده اند و امروز بازارهای ما پر است از برندهای لوکس خارجی که به همراه خود هویت های فرهنگی کشور مبدا را نیز به داخل کشور وارد می کنند.
اگر ما در حوزه برندسازی قوی تر عمل می کردیم امروز شاهد ثبت جهانی اسطوره های بزرگ ایرانی توسط سایر کشورها نبودیم، نظیر آنچه درباره ثبت آثار و هویت معنوی «مولانا» اتفاق افتاد یا شیخ نشین های کوچک امارات متحده عربی به خود اجازه نمی دادند که در اصالت نام بزرگ «خلیج فارس» خدشه وارد کنند. سؤالات اساسی اینجاست که اصولا چرا «چوگان» ورزش ناب ایرانی و «تار» از سازهای اصیل ایرانی باید توسط آذربایجان ثبت جهانی شود؟ چرا بازارهای ما باید مملو از کالاهای بی کیفیت چینی شود؟ چرا خیابان های ما باید عرصه جولان خودروهای کره ای، چینی و ژاپنی شود؟
در سایه ضعف برند سازی ملی، سریال های کره ای و ترکیه ای پرمخاطب ترین سریال ها در بین جوانان و خانواده های ایرانی شده است که با خود هویت های فرهنگی و سبک زندگی کشور سازنده سریال را به داخل منتقل کرده و موارد زیادی از آسیب های اجتماعی را در نهاد خانواده ایرانی ایجاد کرده است. به دلیل عدم تدوین استراتژی برندسازی ملی، مفاخر و مشاهیر بزرگ ایرانی نه تنها در عرصه جهانی مهجور و ناشناخته اند، بلکه در بین فرهیختگان و نسل جوان ما هم بهره ای از شهرت و محبوبیت ندارند.
به راستی سهم بازار صنایع دستی بدیع ایرانی، معماری زیبا و الهام بخش ایرانی- اسلامی با سبک ها و اسلوب های جذاب و پیچیده، فرش دستباف ظریف و گرانقدر ایرانی، پسته و زعفران، فلسفه و عرفان، جذابیت های توریستی و گردشگری، اختراعات و اکتشافات علمی، ابتکارات پزشکی و بسیاری دیگر از هویت های ملی ما که هر یک به تنهایی قابلیت «برند» شدن در دنیا را دارند، کجاست؟
برای تحقق استراتژی «برندسازی ملی» لازم است مراکز تصمیم گیر در بخش های دولتی و خصوصی در یک نقشه راه مدون، نهضت برندسازی ملی را آغاز کنند و به نظر می رسد شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان اصلی ترین نهاد سیاست گذار در حوزه فرهنگی با ایجاد یک کارگروه ویژه با عنوان «کارگروه برند سازی ملی» می تواند این حرکت راهبردی ملی را مدیریت کند.
هدف از این یادداشت، تأمل بیشتر در اهمیت مقوله «برندسازی ملّی» و دعوت از صاحبان اندیشه و نظر برای ارائه نظرات کارشناسی و راهبردی برای شروع یک نهضت پیشران ملّی در عرصه برندسازی است در ابعاد گوناگون فرهنگی، اقتصادی، علمی، هنری، تاریخی، مذهبی و هر آنچه قابلیت معرفی و ارائه به عنوان یک «برند پیشرو» در برابر دیدگان مخاطب جهانی را دارد، چشم اندازی که با توجه به ارزش های هویتی و غنی ایران عزیز ما و با یک برنامه ریزی دقیق استراتژیک چندان هم دور از دسترس نیست.
دکترای تخصصی مدیریت استراتژیک (مدرس و مشاور استراتژی و بازاریابی)