یک نظریه کارشناسی معتقد است اگر طرح «آمایش سرزمینی» که از زمان طرح آن تاکنون بیش از 40 سال گذشته است از همان ابتدا جدی گرفته شده و به اجرا درآمده بود، هم اکنون شاهد وقوع بحران و کمبود آب در بخش های مرکزی، جنوبی و شرقی ایران نبودیم.
بر این اساس مشکلات نباید در مقیاس کوچک و منطقه ای دیده شوند و همه مسائل باید در ابعاد و منافع ملی مورد توجه قرار گیرند و به این ترتیب، ایران نیازمند اتخاذ نگرش و بینش ملی و کلان از سوی مدیرانش است. اجازه بدهید قدری با آمار سخن بگوییم: حدود 90درصد از جمعیت کشور در 45 درصد از وسعت جغرافیایی ایران زندگی می کنند و 10درصد باقیمانده، 55درصد از بقیه سرزمین را برای سکونت اختیار کرده اند.
بر همین روال در کل سواحل بیش از 1700کیلومتری جنوب کشور (خلیج فارس و دریای عمان) فقط 5درصد جمعیت کشور دیده می شوند. به گزارش محققان، 87درصد شاغلان ایران در نیمه غربی – شمالی کشور فعال هستند و 13درصد در نیمه شرقی – جنوبی!
عجیب است که بیش از 88درصد از بزرگراه های ارتباطی و جاده ای کشور در نیمه اول (غربی شمالی) کشیده شده و حدود 12درصد در نیمه دوم (شرقی – جنوبی)! براساس همین آمار، نیمه اول، حدود 69درصد از طرح های برق رسانی کشور را به خود دیده و 31درصد بقیه به نیمه فقیر تعلق گرفته است!
در اینجا آیا حق نداریم بپرسیم چرا؟ به راستی این است معنای عدالت سرزمینی؟! آمارها نشان می دهد جمعیت ایران در سال 55 از 33میلیون نفر به حدود 76میلیون نفر در سال 1390 رسید. (آمار غیررسمی می گوید جمعیت کنونی ایران 80میلیون نفر است) در درون این افزایش، جمعیت شهری ایران در همان سال (سال 55) 16میلیون نفر بود که این رقم در سال 90 به حدود 54میلیون رسید. (بیش از سه برابر!) و به این ترتیب، شهرنشینان ایران در سال 55 از 47درصد جمعیت به حدود 72درصد در سال 90 افزایش یافتند.
حال مساله را از زاویه ای دیگر ببینید! از سال 55 تاکنون به طور متوسط سالی 27 شهر به تعداد شهرهای کشور اضافه شده است. یعنی 373 شهر نامگذاری شده سال 55، به 1331 شهر در سال 90 افزایش یافته است. بنابراین باید قبول کرد که برای اداره و تامین نیازمندی های فزاینده ملت ایران، راهی بس طولانی در پیش است و مدیران کشور به چالش و نبردی سخت، پیچیده و نفس گیر دعوت شده اند.
85 سال در حال ساخت وساز طرح های عمرانی و زیربنایی بوده ایم و بیش از 65 سال را با پیشی گرفتن از سایر کشورهای مشابه در فرآیند برنامه ریزی توسعه و اجرای نیم بند برنامه ها سپری کرده ایم. در این راه از وجود کارشناسان و متخصصان فراوان نیز بهره برده ایم، بی پول و بی درآمد هم نبوده ایم و انواع قوانین را هم در این مسیر تصویب کرده ایم. اما نه صاحب شاخص های توسعه یافتگی شده ایم و نه زمینه ها و رتبه های خوب جهانی را به دست آورده ایم.
در ایجاد و بقای پدیده ای با عنوان «آمایش سرزمین» ایران، قوا، وزارتخانه ها، معاونت ها، سازمان ها و شرکت های متعدد و گوناگونی ایفای نقش کرده اند که ذکر نام آنها شاید به درازا بکشد. اما سوال این است که به راستی چه کسی و چه سازمانی باقی مانده است که به کاروان مطالعه و تصویب طرح آمایش سرزمین 40ساله ایران بپیوندد تا روزی فرا رسد که ملت ایران در عمل صاحب طرح و برنامه ای مدون، منظم، دقیق و عمیق شود و تبلور و تجسم توانایی ها و قابلیت های سرزمینی، جمعیتی، محیطی و جغرافیایی و اقتصادی و صنعتی اش را ببیند؟
تاسف و تاثر اصلی اینجاست؛ این طرح که مستظهر به پشتیبانی جدی مقامات طراز اول کشور بوده به چنین سرنوشتی دچار شده، پس باید بر سر مزار دیگر طرح های مشابه و بلندمدت کشور فاتحه خواند!
روزنامه نگار