سینمای ایران، برخلاف سینمای بسیاری از کشورها صنعت بزرگی نیست و در همان ابعاد کوچک هم به لحاظ اقتصادی چندان پویا و کارا نیست. دلایل متعددی میتوان برای این مهجوریت اقتصادی نام برد که مجالش در این گزارش نیست و پیش از این بارها به آن پرداختهایم، اما در این میان مشکلی در سینمای ایران وجود دارد که حیات آن را بیش از پیش خدشهدار کرده است، آن هم عدم اطمینانی که در پی توقیف یا عدم اکران فیلمها در سرمایهگذاران ایجاد شده است.
در دهههای گذشته و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فیلمهای زیادی در لیست توقیفیها قرار گرفتهاند، آن هم در شرایطی که این فیلمها براساس قوانین هم پروانه ساخت و هم پروانه نمایش داشتهاند. اتفاقی که سبب شده همواره دست و دل تهیهکنندگان و سرمایهگذاران از شروع ساخت یک فیلم بلرزد و نتیجه آن پناه بردن به ساخت فیلمهای تجاری عامه پسند و بیخطر و افت سلیقه مخاطب و از دست رفتن بخش مهمی از سینمادوستان بوده است. در ادامه تلاش کردهایم تا با گفتوگو با کارشناسان و متولیان امر تبعات این توقیفها را بررسی کنیم که در ادامه شرح آن را پیش رو دارید...
***
عطاءالله سلطانیصبور:
تبعات فرهنگی، از تبعات اقتصادی مهمتر است
عطاء الله سلطانیصبور، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، معتقد است: فیلمهایی که توقیف میشوند اگر امکان اکران پیدا کنند، لطمههایی که به فرهنگ جامعه وارد میکنند، بهشدت از صدمات اقتصادی ناشی از اکران نشدن آنها بیشتر است.
فیلمهایی که توقیف میشوند یا امکان اکران ندارند، اقتصاد سینما را خواهناخواه دچار مشکل میکنند، شما بهعنوان نماینده فرهنگی مردم، این شرایط را چگونه ارزیابی میکنید؟
فیلمهای سینمایی باید از ابتدا استانداردهای وزارت ارشاد را رعایت کنند تا توقیف نشوند. علتی که سبب میشود این فیلمها امکان اکران پیدا نکنند نادیده گرفتن این استانداردها است، برای جلوگیری از این اتفاق و تبعات اقتصادی آن لازم است تا فیلمها در زمان تولید به این چارچوبها وفادار باشند تا با نادیدهگرفتن این استانداردها سرمایه خود و اقتصاد سینما را دچار چالش نکنند.
برخی از این فیلمها از ارشاد نیز مجوز نمایش دارند، ولی نهادهای دیگر با اکران آنها مخالفت میکنند.
نه اینگونه نیست، ممکن است ارشاد به دلیل برخی مشکلات به آنها مجوز بدهد؛ اما حقیقت این است که آنها استاندارد ارشاد را رعایت نکرده و توقیف شدهاند.
حال جدا از اینکه چه نهادی موجبات این توقیف را فراهم میکند، چطور میتوان فیلمی ساخت تا در حالیکه موضوعات مهم جامعه را دستمایه قرار داده، گرفتار توقیف نشود؟
ما کار داریم به اینکه چه کسی فیلم را توقیف میکند، ما بهعنوان مردم و نمایندگان آنها وظیفه داریم که جلوی اکران فیلمهایی که فرهنگ دینی و فرهنگ بومی را نشانه رفتهاند، بگیریم، زیرا لطماتی که این فیلمها به فرهنگ ما میزنند بسیار فراتر از تبعات اقتصادی است که اکران نشدن آنها به پیکره سینما وارد میکند. بسیاری با یکسری تفکرات خاص سیاسی وارد سینما میشوند و در تلاشند آن اعتقادها را به تصویر بکشند و ما موظفیم جلوی این روند را بگیریم.
***
ناصر شفق:
صنعت سینما در ایران ضررده است
ناصر شفق، تهیهکننده سینما بیتوجهی به زیرساختها از جمله محدودیت را عاملی میداند که صنعت سینما را در ایران ضررده ساخته است.
توقیف فیلمها یا فیلمهایی که مجال اکران پیدا نمیکنند، چه تبعات اقتصادی را برای سینمای ایران در پی دارد؟
توقیف فیلمها و عدماکران آنها علاوه بر تبعات اقتصادی که بر سینما وارد میکند، لطمات جبرانناپذیری به جامعه میزند. این تفکر که اکران برخی فیلمها برای جامعه مناسب نیست، صدمات اجتماعی با خود دارد که بسیار بالاتر از صدمات اقتصادی آن است. اینکه برخی معتقدند اکران فیلمها آلودگی ایجاد میکند، باور غلطی است. ما اگر بخواهیم سلامت جامعه را تضمین کنیم، باید در جامعه خودباوری ایجاد کنیم. زمانی که ما برای مخاطب تصمیم میگیریم و تکلیف میکنیم که فیلمی نبیند، به نوعی بلوغ جامعه را نشانه رفتهایم. جامعهای که بلوغ خود را نادیده گرفته شده ببیند و احساس کند کسی نقش قیم را برای او بازی میکند دچار سرخوردگی و دلزدگی میشود. چه دلیلی دارد فیلمی را که در جمهوری اسلامی برمبنای اصول تعریف شده و با گذر از مجاری قانونی ساختهشده توقیف کنیم؟! توقیف فیلمها با هر انگیزه و تفکری در طولانیمدت تبعات اجتماعی و فرهنگی بسیاری در پی دارد.
همین لطمات اجتماعی و فرهنگی که گفتید به نوعی بیاعتمادی ایجاد میکند و افرادی که تمایل دارند در این سینما سرمایهگذاری کنند، نگران بازگشت سرمایه خود میشوند، چطور میتوان شرایطی را فراهم کرد تا این بیاعتمادی از بین برود و سینمای ایران بتواند ادامه حیات دهد؟
پاسخ این پرسش در خود آن جای دارد. عدم اکران فیلمها نوعی بیاعتمادی در هنرمند و مردم ایجاد میکند. در اصل این بیاعتمادی میان دولت و مردم است و حکومت با اینکار عزت نفس و توان سینماگرانی را که میتوانستند آثار خوبی تولید کنند، خدشهدار میکند و به نوعی امکان خلاقیت و ابتکار عمل را از آنها میگیرد. این فرآیند سبب میشود سینماگران به تقلید روی بیاورند و یک فرمول مشخص را مدام تکرار کنند.
اتفاقی که سبب تکراری و ملالآور شدن فیلمها میشود و بالندگی و پویایی سینما را نشانه میرود. در دهه 60 ما شاهد سینمای غنی و جذابی بودیم، زیرا سینماگران این مجال را یافتند تا موضوعات مختلف را دستمایه کارهایشان قرار دهند. در اصل آنچه روح جامعه و دلخواه مخاطب بود بر پرده سینما نقش میبست و مخاطب را نسبت به سینما دلگرم میکرد اما اکنون با ایجاد محدودیتهای مختلف، سینماگران مجال ورود به مسائل اجتماعی و فرهنگی را ندارند و این امر سبب شده فیلمهایی که ساخته میشوند آن غنا و خلاقیتی را که لازم است نداشته باشند. فیلمساز دست بازی برای ساخت فیلم ندارد و تا مقداری از خلاقیت را در کارهایش وارد میکند با این خطر روبهرو است که فیلمش اکران نشود. حتی اگر خودش این ریسک را بپذیرد، سرمایهگذار و تهیهکننده به سختی حاضر میشود که چنین فیلمی را حمایت کند.
چگونه میتوان این فضای امن را ایجاد کرد تا سینماگر با فراغبال به فیلمسازی دست بزند و در نتیجه ساخت فیلم خوب، اقتصاد سینما نیز رونق پیدا کند؟
صنعت سینما در همه دنیا صنعت پرسودی است اما متاسفانه این صنعت در ایران، صنعت ضرردهی است. این امر ناشی از بیتوجهی به زیرساختهای سینماست. متاسفانه سالنهای سینما روزبهروز بهخصوص در شهرستانها تعطیل میشوند.
سینما در برابر رسانههای جدیدی چون اینترنت و ماهواره مهجور واقع شده است، این در حالی است که در کشورهای دیگر با ظهور این رسانهها سینما با تغییر شکلی که در ساختار فیلمها داده، توانسته جایگاه خود را حفظ کند و همچنان مانند گذشته پیشرو باشد اما در ایران به دلیل نادیده گرفتن زیرساختها، ندادن فضای باز به هنرمند و ایجاد محدودیتها سینما در این رقابت بازمانده و اقتصاد آن را شکننده کرده است. دولت باید با ایجاد فضای بیشتر موجبات آرامش فیلمسازان را فراهم کند تا بتوان سینمای ایران را از نابودی نجات داد.
***
احمد طالبینژاد:
توقیف فیلمی که پروانه نمایش دارد، قانونشکنی است
احمد طالبینژاد، منتقد و کارشناس سینما، تبعات تجاری توقیف فیلمها را به هدر رفتن سرمایه، امیدها و آرزوها میداند.
توقیف یا عدم اکران فیلمها به هر دلیلی چه تبعات اقتصادی به همراه دارد؟
واقعیت این است که هر فیلمی برای تولید به طور میانگین بین 500 میلیون تا چند میلیارد سرمایه لازم دارد. زمانی که فیلمی توقیف میشود این سرمایه ساخت از یک سو سوخت میشود و از سوی دیگر هزینه فرهنگی- اجتماعی که توقیف آن بهدنبال دارد بسیار بالاست. سینماگر و عوامل آن فیلم را برای دیده شدن میسازند، آنها فقط به دنبال امرار معاش نیستند، آنها علاقهمندند کارشان دیده شود، نقد شود و اگر خوب است جایزه بگیرد. زمانی که فیلمی توقیف میشود همه این دریچهها به روی آن بسته میشود. در چنین شرایطی فیلمساز باید بسیار قوی باشد تا بتواند این فشار را پشت سر بگذارد و دوباره به فکر ساخت فیلم تازهای بیفتد.
متاسفانه در این سالها شاهد بودهایم که ارشاد تنها نهاد متولی سینما نیست و نهادهای قدرت دیگر در توقیف فیلمها نقش دارند. این داستان فاجعه است، زیرا براساس قانون فیلمی که پروانه ساخت و نمایش دارد، باید اکران شود و اگر هر نهاد قدرتی مانع این اکران شود به نوعی قانونشکنی کرده است. به تازگی شاهد بودیم فیلم خانه پدری، ساخته کیانوش عیاری به فرموده شخص یا نهادی توقیف شد. این اتفاق بسیار دردناکی برای سینماست و این صنعت را دچار مشکل میکند، زیرا زمانی که قانونشکنی میشود و نهادهای فراقانونی وجود دارند، سینماگر میترسد که سراغ ساخت فیلمهای اجتماعی برود و مجبور میشود فیلمهای بیخطر عامهپسند تولید کند که تنها مناسب ویدئوکلوپها و سوپرمارکتهاست. در این میان فیلمهای اصیلی که موضعگیری اجتماعی دارند مهجور میمانند و سینما از معنای واقعی خود تهی میشود و آن دست سینماروهای واقعی خود را از دست میدهد.
هرچند خط و معیار مشخصی برای فرار از توقیف وجود ندارد، اما آیا راهکاری هست که فیلمساز با در نظر گرفتن آن بتواند فیلمی با مضمون وساختاری که دغدغه اوست بسازد؟
دقیقا مشکل همین جاست، اینکه با فیلمها سلیقهای برخورد میشود و معیار مشخصی وجود ندارد. با تغییر هر دولتی معیارها نیز تغییر میکند. در دولت قبل حتی نام برخی فیلمها و فیلمسازان نیز خط قرمز بود، اتفاقی که در دولت فعلی تغییر کرده و این محدودیت دیگر وجود ندارد. فضایی که سینمای ما در آن قرار دارد فضای غیرقابل اطمینانی است، فیلمی اجتماعی که مضمون آن هیچ ربطی به براندازی ندارد و فقط قصدش بیان یک معضل اجتماعی است تا با برجسته کردن آن توجهها را به حل آن جلب کند با برچسب برانداز بودن توقیف میشود.
در حالیکه باید توجه داشت که اگر مخاطب فیلمی را که از دل جامعهاش برنیامده باشد و یک کار سفارشی باشد برنمیتابد. در دولت قبل کارهای فاخر با هزینههای بسیار بالا ساخته شد، اما با اینکه فیلم از ساختار کیفی مناسبی برخوردار بود به این دلیل که سعی داشت موضع و تفکر خاصی را القا کند مورد توجه مخاطب قرار نمیگرفت. از این جمله میتوان به فیلم آخر محمد بزرگنیا «جادهابریشم» اشاره کرد که کارگردانی قوی او نیز نتوانست مخاطب بخرد و فیلم به دلیل سفارشی بودن مهجور ماند.
در گفتوگو با یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس، با این صحبت رو به رو شدیم که لطمات فرهنگی و اجتماعی برخی فیلمها بسیار بیشتر از لطماتی است که توقیف آنها در پی دارد و این نماینده وظیفه خود را حمایت از فرهنگ اسلامی و بومی دانست. آیا فیلمهایی که توقیف شدند در تضاد با این دو فرهنگ بودهاند و آیا میتوان این وظیفه را برای نماینده مجلس قائل شد که فیلمی راتوقیف کند؟
کمیسیون فرهنگی مجلس نمیتواند تکتک فیلمی را رصد کند و تصمیم بگیرد که فلان فیلم نباید اکران شود. وظیفه مجلس تعیین سیاستهای کلان فرهنگی است. در اصل برخی از این برخوردها سیاسی است و به نوعی هدفش دولت و وزارت ارشاد است. من فرد سیاسی نیستم، ولی با اینکه دید سیاسی ندارم، اما این امر که این توقیفها نوعی بازی سیاسی است برای من ملموس است. در فیلم خانه پدری که به تازگی توقیف شد، هر چند من به شخصه فیلم را دوست نداشتم، اما در این فیلم نه تنها فرهنگ دینی ما نشانه نرفته بود؛ بلکه دقیقا این فیلم در پی تبیین آموزههای دینی بود، در صدر اسلام پیامبر به دنبال آن بود که دختران نباید زنده به گور شوند و آنان نیز مانند مردان حق ادامه حیات دارند و این فیلم تلاش کرده بود تا بگوید فرهنگی که حق حیات را از زنان و دختران ما میگیرد یک امر کورکورانه است. اما متاسفانه بر خلاف مضمون این فیلم قربانی بازیهای سیاسی شد.