هزار راه نرفته مصداق اشتباهی برای توسعه نیست بلکه باید یک راه را انتخاب کرد و از صرف وقت و انرژی در همه مسیرها پرهیز کرد، اجتناب از پیمودن مسیر غلط خود یک راه و روش درست است پس برای تحقق و رسیدن به هدف باید راه را درست شناخت و مسیریاب خوبی بود. این موضوع در مورد پدیدههای نو و ماهیت بسیاری از هستهایی که به تازگی متولد میشوند و در جهان پیرامون ما به منصه ظهور رسیدند، مصداق دارد. نوآوری و شکوفایی همچنین تحقق ایده به عمل و تجاری شدن این ماهیت را دارد که هزار راه را نباید رفت اما کدام راه را باید رفت و هماکنون کدام حلقه این زنجیر مفقود است که این سلسله از هم گسسته است؟!
در ادبیات دنیا طرحی که به نمونه اولیه میرسد تا تجاری شود «دره مرگ» نام میگیرد، به عبارتی کارآفرین و سرمایهگذاری که حاضر است روی این محصول سرمایهگذاری کند، نایابترین منبع کارآفرینی است و علتش هم این است که سرمایهگذاری در مرحله تحقیقات اگر یک واحد هزینه داشته باشد، در فناروی 10 واحد، تجاریسازی به نوعی هزار واحد سرمایهگذاری نیاز دارد، معادل 100 برابر کارهای تحقیقاتی، پس طبیعی است که کسی به سادگی روی این موضوع سرمایهگذاری نکند.
در کشور ما تا چند سال قبل چنین نوعی از سرمایهگذاریها وجود نداشت و اغلب افراد قدرت ریسک و سرمایهگذاری در ایدههای خطرپذیر را نداشتند اما در سالهای اخیر هم در بخش خصوصی و هم توسط صندوق نوآوری و شکوفایی سرمایهگذاری در ایدههای خطرپذیر بیشتر شده و اعتبار بالایی که دولت در صندوق نوآوری و شکوفایی تخصیص داده برای سرمایهگذاری روی همین ایدهها و نوآوریهاست، این در حالی است که با وجود تامین مالی در کشور شاهد نقاط ضعف دیگری در خصوص نوآوریها هستیم و آن هم این است که ما طرح دانش بنیان زیادی تولید نمیکنیم و به نوعی وقتی هم در معرض این پیشنهاد قرار بگیریم توان ارزیابی مناسب نداریم.
تشخیص دانش بنیان، حلقه مفقوده
بنابراین بر خلاف آنچه در تمام دنیا معتقدند مهمترین حلقه مفقوده کارآفرین یا سرمایهگذاری برای تجاریسازی است، هماکنون در کشور ما مهمترین حلقه مفقوده قدرت تشخیص دانش بنیان بودن و ارزش آفرین بودن طرحهای پیشنهادی است. در واقع شاید علت این موضوع جدید و نو بودن این عرصه در کشور ماست. به علاوه این موضوع که کار و اجرای آن در دست نهادهای دولتی است هم یکی از مشکلات این عرصه شناخته میشود.
در حال حاضر باید پول بزرگی را که برای این منظور تخصیص داده شده، بین صندوقهای خصوصی توزیع کنیم و این کار به بخش خصوصی سپرده شود و بخش خصوصی هم خود باید اهل فن باشد و در عرصه دانش بنیان دستی بر آتش داشته باشد تا به تدریج توزیع منابع بین صندوقها و در نقاط مختلف کشور از نظر جغرافیایی و رشتهای و از نظر چرخه عمر به شرکتها به نحوی اجرا شود تا هم مشکل کمبود در تشخیص دانشبنیانها و هم کسری در منابع را به موازات حل کنیم.
تمام طرحها مستقیم به صندوق نوآوری نرود
پیش از هرچیز ما باید صندوق توزیع مناسبی داشته باشیم، در واقع اینکه صندوق نوآوری را به سیستمی تبدیل کنیم که تمام طرحهای کشور را دریافت و روی آنها سرمایهگذاری کند و در هنگام بلوغ طرحها از هزینهکرد بر آنها خارج شود اشتباه است و تا امروز چنین ماهیتی در دنیا مشاهده نشده است.توزیع مناسبی که پیشتر عنوان شد میتواند بهگونهای پیادهسازی شود که صندوق توسعه نوآوری و شکوفایی را مانند یک سیستم بانکی، پشتوانه سایر صندوقها کنیم، اما در این سیستم بانکی صندوق باید حکم بانک مرکزی را داشته و صندوقهای سرمایهگذاری شرکتهای خطرپذیر مانند بانکهای زیرمجموعه به صندوق بزرگتر وابسته باشند.
یکی دیگر از مشکلات این حوزه وابستگی صندوقهای کوچک و خصوصی به دولت است، بهگونهای که مفهوم صندوق خصوصی به ندرت وجود خارجی دارد و در واقعیت فقط تعدادی شرکت شتابدهنده فعال شدهاند و آنها نیز آنقدر جوان و نوپا هستند که نمیتوان از وضعیتشان ارزیابی درستی داشت، یکی از دلایل این موضوع عدم نیاز به تشکیل صندوقهای خصوصی بوده است.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس