اصولا در ابتدا که هر کسی تصمیم میگیرد یک گالری یا نگارخانه تاسیس کند، اولین جملهای که میشنود این است که گالری اصلا درآمد ندارد، بنابراین یک مدیر گالری با این فرض کار خود را آغاز میکند. طبق مباحث مندرج در اساسنامه گالریها و نگارخانهها، هر درآمدی که مدیر یک گالری کسب میکند از محل فروش آثار است و این موضوع که هر مدیری تا چه اندازه به دنبال مباحث اقتصادی و سودآوری باشد، بستگی به خود او دارد. اینکه صرفا یک مدیر گالری جهتگیری و برنامهریزی برای برگزاری نمایشگاهها را معطوف مسائل اقتصادی و سودآوری کند، موجب میشود به اجبار فقط با هنرمندان خاصی که تعداد آنها نیز معدود است، کار کند. به این ترتیب فقط هنرمندانی که در مورد آنها این اطمینان وجود دارد که حداقل 50درصد آثارشان به فروش میرسد، میتوانند اقدام به برگزاری نمایشگاه کنند اما هنرمندانی که در ابتدای کار هستند و میخواهند یا کسب تجربه کنند یا جایگاهی در این وادی به دست بیاورند، حذف میشوند.
کمااینکه متاسفانه برخی گالریداران شروط سنگینی را برای برگزاری نمایشگاه قرار میدهند و مثلا میگویند که باید یک هنرمند قبلا دو یا سه نمایشگاه برگزار کرده باشد تا در گالری خود برای وی نمایشگاه بگذارند. اشکال این موضوع آن است که اگر تمام مدیران گالریها و نگارخانهها بخواهند اینگونه معطوف به مسائل اقتصادی باشند، آثار هنری تعداد محدودی از هنرمندان به نمایش گذاشته شده و به فروش میرسد و هیچ هنرمند جوان و بینام و نشانی نمیتواند جایگاهی در این عرصه بیابد.
برای رفع مشکل مذکور بهترین راه این است که مدیران گالریها و نگارخانهها عملکرد بینابینی داشته باشند، یعنی بخشی از نمایشگاهها را به آثار هنرمندان صاحبنام و بزرگ اختصاص دهند و بخشی دیگر را به آثار هنرمندان کوچک و جوان اختصاص دهند اما در عین حال باید این موضوع را بپذیرند که ممکن است آثار هنرمندان جوان و بینام و نشان فروش چندانی نداشته باشد. ولی از آنجا که یکی از وظایف و مسئولیتهای گالریداران، حمایت از هنرمندان جوان و بینام و نشان و معرفی آنها به عرصه هنر است، باید این کار را انجام دهند.
از سوی دیگر توجه به این نکته ضروری است که با وضعیت اقتصادی پیش آمده در سطح جامعه، بسیار سخت است این موضوع را به مردم بقبولانیم که در سبد خرید خود، آثار هنری را نیز بگنجانند اما از میان مخاطبان آثار هنری به طور متوسط 80 درصد آنها به دنبال خرید آثار دارای برند و از هنرمندان بزرگ و صاحبنام هستند. البته تا حدود دو سال قبل چنین وضعیتی حاکم نبود و بحث زیبایی شناختی و هنری آثار نیز اهمیت داشت اما همانطورکه گفته شد در حال حاضر اغلب مخاطبان آثار هنری به دنبال برند هستند و در چنین شرایطی اگر گالریها و نگارخانهها طبق سلیقه مردم عمل کنند، کارها و نمایشگاههای آنها بسیار محدود میشود.
اگر مدیران گالریها و نگارخانهها بتوانند روی سلایق و انتخابهای مردم کار کنند و فضا را از خرید صرف آثار هنرمندان دارای برند و صاحبنام خارج کنند، میتواند اقدام بسیار مناسبی باشد. زیرا طبیعی است که به دلیل تبلیغات گستردهای که در مورد هنرمندان معروف و صاحبنام انجام شده، اغلب مخاطبان به خرید آثار این دسته از هنرمندان بیشتر تمایل دارند اما یک مدیر گالری یا نگارخانه زمانی میتواند ادعای حرفهای بودن را داشته باشد که بتواند با معرفی آثار هنری خوب متعلق به هنرمندان جوان و جویای نام، سلیقه و انتخاب مردم را تا حدودی تغییر دهد.
اما در مورد حمایتهای دولت از گالریها و نگارخانهها باید به این موضوع اشاره کنم که در زمان دولت قبلی مقرر شد یک درصد بودجه ارگانها و سازمانهای دولتی به خرید آثار هنری اختصاص یابد، این در حالی است که از میان تمام وزارتخانهها تنها یک وزارتخانه و آن هم به صورت آزمون و خطا اقدام به خرید آثار هنری کرد و باوجود اینکه این قانون برای رونق نسبی در این بخش بود اما عملا کمکی به این موضوع نکرد.
نکته دیگر این است که تا پیش از اعمال تحریمهای سنگین علیه ایران، استقبال خوبی از آثار هنری کشور ما میشد اما به دلیل مشکلات ناشی از تحریمها در دو سال اخیر حتی ارسال آثار هنری به خارج از کشور نیازمند هزینههای سنگینی است و گاهی اوقات هم امکانپذیر نیست، این در حالی است که از دو سال پیش گالریها و نگارخانهها شرایط اقتصادی سختی داشتند زیرا از یک سو فروش آثار فقط محدود به داخل بود و از سوی دیگر بانکها، سازمانها و بخش خصوصی که در گذشته سرمایهگذاریهایی را انجام میدادند، دیگر حاضر به سرمایهگذاری در این عرصه نیستند.
* مدیر نگارخانه «احسان»