چندی پیش سازمان مدیریت صنعتی در هفدهمین دوره رتبهبندی، شرکتهای برتر ایرانی را معرفی کرد. در حاشیه معرفی 500شرکت برتر، علی محمد گودرزی، با ارائه پیام محمدرضا نعمتزاده، وزیر صنعت، معدن و تجارت گفت: توسعه صنعتی هدف بزرگی است که رفاه و امنیت و قدرت چانهزنی در مجامع بینالمللی را برایمان به ارمغان میآورد. مشاور وزیر صنعت، معدن و تجارت تاکید کرد: هنوز با بهکارگیری فناوریهای کهنه، گرفتاری داریم و نمیتوانیم در بازارهای بینالمللی حضور یابیم، چون داراییهای ما در خدمت اقتصاد صادراتگرا نیست.
وی اضافه کرد: وزیر صنعت، معدن و تجارت از مجامع علمی و سازمان مدیریت صنعتی درخواست دارد که بتوانند براساس تجزیه و تحلیل نتایج این رتبهبندی، سیاستهای صنعتی کشور را بهعنوان قطبنما تبیین کنند. اساس این صحبت چالشهای مختلفی را در میان مجامع علمی ایجاد کرده است. اینکه این رتبهبندی در شرایط اقتصادی فعلی که شرکتها در شرایط یکسان رقابت قرار ندارند تا چه حد قابل اعتناست از یکسو و از سوی دیگر در صدر قرار گرفتن شرکتهای وابسته به انرژیهای طبیعی که در جهت مخالف سیاست دوری از اقتصاد نفتی است از سوی دیگر، معیار قرار دادن این رتبهبندی را به چالش کشیده است.
انتخاب شاخصهای عمومی چون میزان ارزش افزوده، بیشترین سودآوری، بیشترین صادرات و بالاترین ارزش بازار برای صنایع ناهمگن در شرایط غیررقابتی سبب شده تا این رتبهبندی چندان ارزش تحلیلی نداشته باشد و مجامع علمی را بر آن دارد تا اعلام کنند که انتخاب این رتبهبندی بهعنوان قطبنمای اقتصادی راه به جایی نمیبرد. در این گزارش تلاش شده تا به برخی از ناکاراییهای رتبهبندی سازمان مدیریت صنعتی پاسخ داده شود.
***
مجتبی کباری:
حجم فروش، معیار مناسبی برای اعتبارسنجی است
مجتبی کباری، مدیرعامل سرمایهگذاری ارزشآفرینان پاسارگاد معتقد است که معیار حجم فروش در دنیا معیار مناسب و قابل اهمیتی است.
نظر شما درباره رتبهبندی سازمان مدیریت صنعتی و نقش این رتبهبندی در توسعه اقتصادی کشور چیست؟!
یکی از معیارهای جهانی برای رتبهبندی شرکتها میزان فروش است که هر سال توسط مجله fortune 500 شرکت برتر براساس این معیار تعیین میشود. بر همین اساس فروش یکی از معیارهای سایز و اندازه شرکت است. البته جمع دارایی و میزان سودآوری و شاخصهای دیگری در این رتبهبندی اهمیت دارد اما در دنیا میزان فروش یکی از مهمترین این معیارهاست. هر سال هم میزان حضور هر کشور در این رتبهبندی اعلام میشود. رشد اقتصادی در نتیجه مجموع خدمات وکالاهای فروشرفته در اقتصاد را مدنظر قرار میدهند و جمع کل آن را در مقایسه با سالهای قبل اندازه میگیرند و در این میان تعیین میکنند که آیا رشد اقتصادی صورت گرفته است یا خیر. بنابراین معیار حجم فروش سازمان مدیریت صنعتی معیار مناسبی برای رتبهبندی شرکتهاست. این رتبهبندی میتواند معیاری برای اعتبارسنجی و دریافت تسهیلات قرار بگیرد.
جناب طلوعی اشراقی معتقدند که هرچند این شاخصهای عمومی در این رتبهبندی در نظر گرفته شده، اما در زمینه ارائه تسهیلات و اعتبارسنجی نمیتوان شرکتهای ناهمگن را در کنار یکدیگر رتبهبندی کرد، شما این امر را چگونه میبینید؟!
این صحبت درستی است، اما در رتبهبندی سازمان مدیریت صنعتی یک رتبهبندی کلاسه شده وجود دارد و صنایع مختلف در تقسیمبندی خودشان نیز بهطور جداگانه بررسی میشوند. مثلا صنایع پتروشیمی به شکل جداگانه با یکدیگر مقایسه میشوند. اما این درست است که در کل میزان فروش این شرکتها را بسنجیم و ببینیم در توسعه اقتصادی هر یک از اینها چه سهمی داشتهاند. در این رتبهبندی اهمیت شرکتها بررسی نمیشود بلکه میزان اثرگذاری آنها در توسعه اقتصادی بررسی میشود.
با توجه به اینکه صنایع پتروشیمی و صنایع انرژی بیس ما، اغلب در صدر این جدول قرار دارند، پس اقتصاد ما یک اقتصاد مبتنی بر صنایع انرژی بیس است و نمیتوان این امر را معیار مناسبی برای سیاستگذاری اقتصادی قرار دهیم؟
بخش عمدهای از صادرات غیرنفتی کشور ما متعلق به شرکتهای پتروشیمی است و همین اهمیت آنها را در اقتصاد تعیین میکند. شما پیش قضاوتی در زمینه ملاک این رتبهبندی در سیاستگذاری اقتصادی دارید و بهنوعی منتقد معیار قرار دادن این رتبهبندی هستید. معیار سیاستگذاری اقتصادی ارزش افزوده و مزیت رقابتپذیری است و سیاستها و اعتباردهیهای اقتصادی نیز باید براساس مزیت رقابتی پایدار شکل بگیرد، هر صنعتی چه کوچک و چه بزرگ بتواند وارد این پروسه مزیت رقابتی و ایجاد ارزش افزوده شود در سیاست اقتصادی باید مورد توجه قرار گرفته و از آن سو هر صنعتی چه کوچک و چه بزرگ نتواند در این فرآیند ارزشآفرینی و مزیت رقابتی وارد شود و با کمک یارانه و سوبسید برقرار باشد نمیتواند ملاک توسعه قرار گیرد. بنابراین جناب نعمتزاده به این امر واقف است و با در نظر گرفتن این دو امر فراخوان تحلیل براساس رتبهبندی را دادهاست.
عباس طلوعی اشراقی:
شرکتهای ناهمگن قابل مقایسه نیستند
عباس طلوعی اشراقی، مدرس دانشگاه معتقد است که همگن بودن در رتبهبندی بسیار اهمیت دارد و در غیراین صورت با عمومی شدن شاخصها این رتبهبندی اثرگذاری خود را از دست میدهد.
قرار دادن رتبهبندی سازمان مدیریت صنعتی را بهعنوان معیار تعیین سیاستهای اقتصادی چگونه ارزیابی میکنید؟!
فراتر از رتبهبندی تعیین شده توسط سازمان مدیریت صنعتی، متاسفانه امر دهشتناکی در کشور ما در حال شکلگیری است و آن تمایل به اول بودن است. این تمایل به اول بودن مجازی و نه واقعی است. درحال حاضر شرکتهای متعددی در حال رتبهبندی صنایع هستند و صنایع هم برای گرفتن جایگاه برتر این شرکتها تلاش میکنند. گاه این برتر بودن ارزشمند است و گاه نیست. مهمترین عامل برای قابل اعتنا بودن رتبهبندی یک سازمان مرجعیت آن سازمان و شاخصهایی است که در سالهای متمادی برای رتبهبندی صنایع در نظر میگیرد. گاه تغییر یک شاخص سبب میشود که رتبهبندی کلی سازمان در هم بریزد و شرکتی که در مقام نخست قرار داشته در این شاخصبندی جدید به جایگاه آخر نزول پیدا کند.
بنابراین تداوم تاکید بر شاخصهای یکسان در این رتبهبندی سالانه و امکان مقایسه رتبهها با سالهای گذشته اهمیت دارد. متاسفانه تغییر شاخصها این رتبهبندی را بر هم میزند و شرکتهایی را که در جایگاههای نخست مینشینند دچار سردرگمی میکند، زیرا مدیران شرکت با مطالعه بر روند کاریشان میبینند که تغییری در سیاستهایشان نداشتهاند، اما ناگهان از جایگاه دهم در رتبه نخست نشستهاند.
سازمان مدیریت صنعتی هر ساله شاخصهای مشخصی را در نظر میگیرد؛ حال با توجه به اینکه این رتبهبندی، میان سازمانهای دولتی و خصوصی بهصورت همزمان اتفاق افتاده آیا این رتبهبندی قابل پذیرش است؟
ما تمام رتبهبندیهایمان به وزن حساس هستند. بنابراین وزندهی که در رتبهبندیهای داخلی انجام میشود براساس تعیین شاخصها بهشدت رتبهبندی را در حالت تغییر قرار میدهد. بنابراین ممکن است تعیین شاخصهای ما صحیح شکل گرفته باشد اما اوزان این شاخصها بهطورکلی این رتبهبندی را بههم میریزد. بسیاری از شرکتهای ما، حتی زمانی که خصوصی هستند امکان استفاده از رانت دارند. اما برخی شرکتها اساسا نمیتوانند رانتی در اختیار بگیرند. بنابراین رتبهبندی در میان این مقولات ناهمگن مطلقا اشتباه است.
نگاهی به این رتبهبندی نشان میدهد که اغلب صنایع پیشرو در حیطه پتروشیمی و صنایع نفت و گاز قرار دارند، در چنین شرایطی آیا معیار قرار دادن این رتبهها برای تعیین سیاستهای اقتصادی معنادار است؟
در رتبهبندی یکی از کارهایی که باید اتفاق بیفتد، مقایسه مقولات همگن است. ما نمیتوانیم در یک شرکت رتبهبندی انجام دهیم و کارمندان را در کنار مدیران ارشد درجهبندی کنیم. بدیهی است در این رتبهبندی اوزانی که مدیران پیدا میکنند به خاطر شرایط ویژه آنها کسب میشود. از یکسو رانت وزن برخی شرکتها را برتری میدهد، از سوی دیگر شرایط بازار وزن برتری برای برخی صنایع ایجاد میکند. زمانی که شرکتی میرود بهدنبال بازار تولید نان صنعتی و قطعات خودرو طبیعی است که در بازار سختتری نسبت به شرکتهای پتروشیمی قرار دارد.
مقایسه این دو صنعت با یکدیگر مضحک است. چه این صنایع پیشرو و چه در جایگاه پایین نسبت به صنایع پتروشیمی قرار گیرند اساسا قابل توجیه نیست. اگر رتبه این صنایع پایین باشد که طبیعی است و صاحبان آنها خواهند خندید که شما چه توقعی دارید که ما نسبت به صنایع پتروشیمی جلو باشیم، اگر در رتبه بالاتر قرار گیرند به آن معناست که صنایع پتروشیمی روند صحیحی دنبال نکردهاند که در مقایسه با صنعت سختتری در درجه پایینتری قرار گرفتهاند.
در رتبهبندی کشورهای دیگر پس چگونه این ناهمگن بودن را در نظر میگیرند و صنایع مختلف را مقایسه میکنند؟!
در کشورهای دیگر عموما مقولات همگن را در نظر میگیرند. اما اگر این همگنی اهمیت نداشته باشد، شاخصها بهشدت عمومی میشوند. این شاخصهای عمومی که در رتبهبندی مانند fortuneاستفاده شوند، مقولاتی مانند بیشترین بازدهی به مقیاس و درآمد هستند که در کشور ما چندان جذابیتی ندارد.
چرا این شاخصهای عمومی در کشور ما جذابیت اثرگذاری اقتصادی ندارند؟!
در کشورهای دیگر چون اساس شرکتها سهامی و یک فضای رقابتی است، این شاخصهای عمومی برای همه مردم اهمیت دارد و به لحاظ تبلیغاتی اثرگذار است، اما در کشور ما چون این فضای رقابتی وجود ندارد بیتاثیر است.
در میان شرکتهایی که رتبهبندی شدهاند اغلب شرکتها، شرکتهای بزرگ هستند، با توجه به اهمیت شرکتهای کوچک در رشد اقتصادی، ارزیابی شما از ملاک قرار دادن این شرکتها در سیاستهای اقتصادی آینده چیست؟!
ماهیت برخی خدمات و صنایع ایجاب میکند که در سازمانهای کوچک ارائه شوند، از سوی دیگر ماهیت برخی دیگر نیازمند سازمانهای بزرگ است. چند سال پیش مطرح میشد که کوچک زیباست و ما باید به سمت کوچکسازی صنایع برویم، اما این یک امر نسبی است و برخی شرکتها ماهیتا نیازمند آن هستند که در اشل بزرگ ارائه شوند و این ماهیت غیرقابل تغییر است. مثلا شما نمیتوانید به مایکروسافت، مکدونالد یا تویوتا بگویید که در قالب اسمی فعالیت کنید. شرکتهای نفتی هم همینطور هستند و نمیتوانند در قالب اسمی حرکت کنند. هرچند اسمیها در این فضا نقش تاثیرگذارتری دارند و نباید آنها را نادیده گرفت.