بورس اوراق بهادار تهران این روزها بیش از پیش با بیاعتمادی سهامدارانش مواجه است. ریزشهای پیدرپی شاخص کل و دخالتها در بازار باعث شده بسیاری از سهامداران عقبنشینی کنند و امیدهای خود را از دست بدهند. این بیاعتمادی ریشه در عوامل مختلفی دارد که در صورت اصلاح میتواند بازار را به سوی کارایی و سودآوری هدایت کند. در این خصوص فرصت امروز در گفتوگو با پژمان شعبانپورفرد، معاون سرمایهگذاری شرکت سرمایهگذاری توسعه ملی به این موضوع میپردازد.
***
در آغاز مروری داشته باشیم بر وضعیت بازار و بعد بپردازیم به اینکه چرا باوجود امیدهایی که در آغاز سال جدید وجود داشت، بازار سهام پس از یک رشد مقطعی مجددا با ریزش مواجه شد؟
پس از آغاز سال نو و فروردین ماه، انتظار خبرها و تصمیمات مثبت بود تا آینده اقتصاد ایران را تحت تاثیر فوری و خوب قرار دهد که با اعلام بیانیه لوزان در 13 فروردین ماه این انتظارات حاصل و پس آن بازار بهشدت مثبت شد که به نظر من مثبت شدن بازار با آن حجم، طبیعی بود و بازار درست فکر میکرد. اما پس از آن وقتی تحلیلهای دو طرف از بیانیه لوزان متفاوت شد، این ترس در بازار بهوجود آمد که مبادا بیانیهای که به طور کلی مطرح شده به نتیجه مطلوبی که سرمایهگذاران انتظار داشتند منتهی نشود و این موضوع موجب ایجاد ریسک در بازار شد یعنی وقتی بازار خبرها و تحلیلها و صحبتهای مسئولان کشورهای طرف مذاکره را میشنید، در بعضی موارد اختلافهایی را مشاهده میکرد که نشاندهنده این امر بود که برخی موارد هنوز مشخص نشده است؛ بهعنوان مثال در مورد سرعت برداشتن تحریمها و اینکه کدام تحریمها در اولویت رفع شدن هستند. به همین دلیل بازار مجددا عقبنشینی کرد.
این در حالی بود که اغلب سهامداران از طریق اعتبار اقدام به خرید کرده بودند و میخواستند اعتبارها را تسویه کنند و این باعث شد که بازار با عرضه زیادی مواجه شود. از سویی نیز سهامداران حقوقی سهامی را که به نظرشان ارزندگی نداشت با حجم بالا فروختند. این به این معنا نیست که حقوقیها اشتباهی مرتکب شدهاند چرا که آنها هم صاحب سهم هستند و این حق را دارند که همیشه بتوانند تعدیلی در پرتفوی خود اعمال کنند ولی شاید بتوان گفت حقوقیها در عرصههای پیاپی خود، تا حدی عمق بازار را برای آینده در نظر نگرفتند و این منجر به این شد که کفه بازار بر هم بخورد و از طرفی تحلیلهای متفاوتی مطرح شده بود و انتظارات مقداری تغییر کرد و تغییر انتظارات باعث شد دوباره ترس، بازار را فرابگیرد و بازار به همان وضعیتی که در اسفند ماه در آن قرار داشت بازگردد.
در بسیاری از بازارهای جهانی همچون فولاد، پتروشیمی و نفت شاهد افزایش قیمت هستیم در حالیکه اثرات این افزایش قیمت بر بورس ما هنوز مشاهده نشده. علت این امر چیست؟
من تنها علت این امر را ترس سرمایهگذاران میدانم. اگر بهعنوان مثال قیمت جهانی محصولات شیمیایی و پلیمری یا قیمتی را که در بورس کالا معامله میشوند از اول فروردین ماه به بعد در نظر بگیریم، حداقل 15 درصد در هر محصول شاهد افزایش نرخ بودهایم اما قیمتهای سهمهای مربوط به آن یا ثابت ماندند یا به قیمتهای قبل از عید بازگشتند و این نشاندهنده ترس بازار بود، یعنی بازار در این نقطه به خوبی عمل نمیکند و خشک و تر را با هم میسوزاند. البته این نکته نیز قابل توجه است که مقداری ابهام در بازار بهوجود آمده است از جمله اینکه بازار این را یک فرصت میداند اما از طرفی مشاهده میکند که شرکت گازهای استانی برای شرکتهای پتروشیمی گاز 13 سنت دلار را عطف به ماسبق کردند. هر چند از نگاه من بهعنوان یک کارشناس این اتفاق نخواهد افتاد، اما به هر حال این موضوع ترس در بازار ایجاد میکند و این ترس باعث میشود که سرمایهگذار اقدام به خرید نکند. به نظر من این رفتارسرمایهگذار اشتباه است، زیرا قطعا این عطف بهماسبق نخواهد شد، پس ریسکی هم این شرکتها را تهدید نخواهد کرد و قطعا در یک یا دو ماه آتی سهام شرکتهای پلیمری و پتروشیمیها که شامل افزایش نرخ شدند شرکتهای خوبی خواهند بود.
برای کنترل ترس و هیجان سهامداران چه اقداماتی میتوان انجام داد؟
به نظر من دو راه وجود دارد. اول اینکه اگر واقعا بازار سرمایه برای مسئولان بازار یا وزارتخانههای مرتبط مهم است هر چه سریعتر برنامهای را که برای قیمت مواد اولیه و قیمت محصولات یا فرمولی را که برای قیمت مواد اولیه و محصولات شرکتها میبینند زودتر اعلام و این ابهام را برطرف کنند. دوم اینکه سرمایهگذاران حقوقی اگر میدانند که شرکتهای زیرمجموعه آن ارزندگی دارند شاید بتوانند با خرید هزار عدد سهم، این سیگنال را به بازار بدهند که این سهم ارزنده است و جای فروش ندارد و به نوعی به بازار اعتماد ببخشند که البته راه اول را مقدمتر بر راه دوم میدانم زیرا شاید در بازار حرفهای این کار صحیحی نباشد اما به هر حال به دلیل اینکه من اعتقاد بر این دارم که بازار سرمایه ایران بازاری است که سرمایهگذاران آن جزو بازارها و سرمایهگذارانی هستند که نیاز به کنترل شدن توسط نهادهای مالی بزرگ دارند، روش دوم را هم درست میدانم.
با توجه به اینکه اخیرا زمزمههای افزایش دامنه نوسانات قوت گرفته، به نظر شما افزایش دامنه نوسانات چه تاثیری میتواند در شرایط کنونی بازار داشته باشد؟
به نظر من مشکل بازار ما وجود دامنه نوسان 4درصدی نیست. وجود دامنه نوسان، بازار را با عدم کارایی مواجه میکند اما مشکل بازار در حال حاضر این نیست زیرا ما صف خریدوفروش زیادی در بازار نداریم که این مسئله اهمیت زیادی پیدا کند.
آیا خبر افزایش دامنه نوسانات میتواند بر جو روانی بازار اثر بگذارد و عرضه و تقاضای بازار را تحت تاثیر قرار دهد؟
خیر، به نظر من این مسئله به هیچ عنوان اثری بر عرضه و تقاضای سهمها نخواهد داشت، زیرا صفهای خریدوفروش سهام مداوم نیست و تعداد سهمهایی که چند روز مدام دارای صف خرید یا صف فروش باشند محدودند و در میان حدود 470 شرکتی که در لیست شرکتهای بورس هستند شاید تنها 10 شرکت این مشکل را داشته باشند و 460 شرکت دیگر خوب معامله میشوند. پس مشکل کنونی بازار این نمیتواند باشد. این مشکل همیشگی بازار است اما مشکل الان بازار این نیست.
در مورد پیشبینیهای سه ماهه شرکتها چه ارزیابی دارید و گزارشهای شرکتها چگونه خواهد بود؟
به نظر من شرکتهایی که بازار محصولاتشان صرفا داخلی است گزارشهای ضعیفی خواهند داشت، اما شرکتهایی که صادراتی هستند، اوضاع فروششان باید بهتر باشد، حتی با وجود تحریمهایی که وجود دارد.
به نظر شما لغو تحریمها چقدر میتواند در بازار تاثیرگذار باشد؟ و چه صنایعی را تحت تاثیر قرار خواهد داد؟
این بستگی به سرعت لغو تحریمها و اولویت لغو تحریمها دارد و در واقعیت اینطور نیست که لغو تحریمها حتی اگر یکباره هم صورت بگیرد وضع اقتصاد ایران را بهشدت تغییر بدهد. قطعا طول خواهد کشید و نیاز به زمان دارد تا موثر باشد. اما به نظر من مهمترین چیزی که با لغو تحریمها به ما کمک خواهد کرد، وجود سرمایهگذار خارجی است و باید سرمایهگذاری مستقیم خارجی در ایران صورت بگیرد. اگر لغو تحریمها همراه با ورود سرمایهگذار خارجی باشد اقتصاد ایران تغییر خواهد کرد و موثر خواهد بود، ولی اینکه تنها با لغو تحریمها شرکتها سودآور شوند و وضعیتشان تغییر کند، این اتفاق نخواهد افتاد، اما ریسک بازار را کاهش خواهد داد و زمانی که ریسک کاهش یابد معاملات بیشتر و بهتر انجام خواهد شد.
آیا میتوان گفت در بازار ایران شرایط و زمینه برای ورود سرمایهگذاران خارجی فراهم شده و محدودیتی برای ورود سرمایهگذار خارجی وجود ندارد؟
بله. هم زمینه، شرایط و چارچوب قانونی وجود دارد و هم مسئولان بازار سرمایه و وزارت اقتصاد از این قضیه حمایت میکنند. از طرفی نیز فرصتهای سرمایهگذاری و شرکتهایی که توسط خارجیها خریداری شود یا در پرتفوی سرمایهگذاریهای آنها قرار بگیرد وجود دارد. ممکن است تا حدی محدودیتها برای خریدهای سهام شرکتهای مدیریتی بزرگ و معتبر وجود داشته باشد اما شرایط لازم برای سرمایهگذاریهایی که به مدیریت آن شرکتها منجر نشود فراهم است و محدودیت دیگری وجود ندارد و در حال حاضر ریسک سیاسی باید برداشته شود.
بازار سهام را از نظر مدیریتی چگونه ارزیابی میکنید؟
در واقع دو بخش وجود دارد. یک بخش نظارت است و بخش دیگر اجراست. ترجیح میدهم در مورد تک تک این بخشها نظری ندهم، اما بهعنوان یک کارشناس که در بازار سرمایه هم فعال هستیم و شرکت حقوقی بزرگی را نمایندگی میکنیم، واقعیت این است که به طور ناخواسته دستکاریهای زیادی در بازار مشاهده میشود و وقتی به گوشه و کنار بازار نگاه میکنیم این کنترلها و دستکاریها مشاهده میشود که به نظر من ناخواسته است، زیرا قطعا مسئولان بازار ما چه در بخش نظارت و چه اجرا، چه سازمان بورس و چه شرکت بورس صلاح بازار را میخواهند لذا این دانستن صلاح بازار به جای اینکه به حال خود واگذاشته شود و حاصل خرد جمعی باشد، توسط یک خرد معدود صورت میگیرد و قطعا به نتیجهای که کلیت بازار خواهان آن است منجر نمیشود و این ذهنیت را ایجاد میکند که این دستکاریها برای بازار مفید و مثبت نیست و نکند منافعی وجود دارد.
عقیده من این است که منافعی وجود ندارد و مسئولانی که در حال تلاش و تصمیمگیری هستند قطعا تصمیماتشان در جهت خیر است، اما این تصمیمات منجر به نتایجی میشود که این تفکر را بهوجود میآورد که این دخالتها ممکن است هدفمند باشد که نیست. بنابراین کارایی بازار کاهش مییابد و باعث بیاعتمادی سرمایهگذار میشود. من فکر میکنم که کنترلهای خوبی وجود ندارد. بهعنوان مثال در مورد وضعیت پتروشیمی مبین، فکر میکنم این دستکاریها از نوع ناخواسته بود و سهام مبین روز چهارشنبه مستقیما به فروشندهها داده شد.
علاوه بر ریسک سیاسی بازار سرمایه با چه مشکلاتی رو به رو است که برای رفع آنها باید کوشید؟
به نظر من بازار را باید به حال خودش بگذاریم و مسئولان باید این را بپذیرند که اگر سود یک شرکت نصف میشود پس توجیهی دارد که قیمت سهام آن شرکت نیز نصف شود، بنابراین جلوی این روند را نگیرند و بگذارند این اتفاق بیفتد، چراکه بازار از این طریق سریعتر خودش را پیدا خواهد کرد، معاملاتش پرحجم خواهد شد و حتی اگر این اتفاق بیفتد امکان دارد فرصت سود ساختن سرمایهگذاران هم سریعتر شکل بگیرد یعنی ممکن است ما به سرعت یک زیان 50 درصدی شناسایی کنیم ولی وقتی بازار چنین واکنشی نشان دهد ما میتوانیم فرصتهای بهتر سرمایهگذاری پیدا کنیم اما زمانی که ما از سهمها در قیمتهایی حمایت میکنیم که این سهمها ارزندگی ندارند و تناسبی میان قیمت و سود هر سهم وجود ندارد، این باعث میشود که بازار به قیمتهای اصلی نرسد و در شرایطی قرار بگیرد که نه حاضر به خرید باشد و نه حاضر به فروش و این باعث میشود که معاملات کم حجم بشود و سرمایهگذاران از بازار دور شوند، از طرفی نیز شرکتهای کارگزاری زیان خواهند کرد زیرا معاملهای وجود ندارد و این موجب بروز مشکلاتی در بازار خواهد شد و حتی زیرساختهای بازار را نیز خراب خواهد کرد.
چشمانداز بازار را چگونه ارزیابی میکنید؟
من به آینده بازار سرمایه خیلی امیدوارم، به شرط اینکه بگذاریم بازار راه خودش را برود و اگر بازار میخواهد قیمت سهمی را یک دهم بکند اجازه بدهیم که این اتفاق بیفتد. اگر این دستکاریهای نا خواسته را کنار بگذاریم به نظر من بازار قطعا چشمانداز خوبی خواهد داشت. چرا که در حال حاضر میبینیم در حالی قیمت نفت به 50 دلار رسیده که متوسط بهای تمام شده نیز در تمام دنیا 50 دلار بوده است و هماکنون نفت به بیش از 60 دلار رسیده و چشمانداز بلندمدت نفت صعودی است و این چشمانداز صعودی بلندمدت کمک میکند که شرکتهای بازار سرمایه ما که اصولا اساس کالایی دارند نیز آینده بهتری داشته باشند. به هر حال ما دوران سخت از نظر اقتصادی را گذراندهایم و قطعا آینده بازار بهتر خواهد بود و این آینده بهتر چشمانداز روشنتر و بهتری را نیز رقم میزند و تنها نگرانی در مورد بحران بانکی است که در راه داریم و حل کردن و نحوه تعامل با آن مشکل نیز در وضعیت بازار سرمایه در آینده تاثیر خواهد گذاشت.
با توجه به جو روانی حاضر و بیاعتمادی سرمایهگذاران چگونه میتوان این جو روانی را کنترل کرد و باعث جلب اعتماد سرمایهگذاران شد؟
بازگرداندن اعتماد سرمایهگذاران مستلزم دادن اطلاعات صحیح و رفع ابهامهاست. اگر بهصورت بخشی، هر شخصی که باید تصمیمگیرنده باشد، فاکتورهایی را برای تصمیمگیری بازار مشخص کند، بهعنوان مثال وزارت صنعت اگر باید در مورد قیمت مواد اولیه تصمیم بگیرد، تصمیماتش را اتخاذ و اعلام کند و یک برنامه پنج ساله ارائه بدهد، وزارت نفت، وزارت اقتصاد و سایر وزارتخانهها نیز به همین شکل برنامههایشان را اعلام کنند و شرکتها نیز اطلاعرسانی بهموقع و شفاف داشته باشند، این کار باعث خواهد شد اعتماد به بازار بازگردد و سرمایهگذاران جذب بازار شوند، اما تا زمانی که بازار با ابهام مواجه بوده و شرایط کنونی در بازار حکمفرما باشد، همچنان شاهد ترس و بیاعتمادی در بازار خواهیم بود.