اگرچه در سالهای اخیر تلاشهای زیادی برای ایجاد و توسعه پرورش صنعتی دام در کشور صورت گرفته اما هنوز هستند چوپانانی که برای چرای گلههایشان به مراتع و زمینهای حوالی شهرها قناعت میکنند. با توجه به خشکسالی و تغییر اقلیمی که بیشتر مناطق کشور را فراگرفته، طبیعتا مراتع نیز تحت تاثیر قرار میگیرند و از سرسبزیشان کاسته میشود. در حوالی شهرها زمینهای بایری وجود دارند که محل ریخته شدن زبالهها و پسماندهای شهری و بیمارستانی است. شوربختانه اغلب این مراکز، در مسیر عبور گلههای دامهایی هستند که غذای روزانهشان را از لابهلای آن تامین میکنند. طبق گفتههای کارشناسان، پسماندها به دو دسته اصلی تقسیم میشوند؛ معمولی و ویژه.
پسماندهای معمولی همان زبالههایی هستند که از خانهها و مناطق مسکونی تولید میشوند و اغلب شامل باقیمانده موادغذایی، موادپلاستیکی، شیشهای و... هستند. اما پسماندهای ویژه، خطرناکتر و مضرترند. زیرا اینگونه زبالهها از محلهای خاصی تولید میشوند که کسبوکار ویژهایدارند و اغلب پسماندهایشان را مواد شیمیایی یا میکروبی تشکیل میدهند، مانند بقایایی که از بیمارستانها یا درمانگاهها تولید میشود. البته در بین این زبالهها سرسوزن، تیغ، بقایای دارویی، آزمایشگاهی، مواد بیولوژیکی و غیره یافت میشود که بهمراتب خطرناکتر از دیگر پسماندهاست.
در صورت تغذیه این مواد از طرف دامها تاثیر آنها بر شیر و گوشت بسیار منفی و قابل پیگیری است. درحالیکه ممکن است بسیاری از این عوارض، در لاشه دام، توسط دامپزشک و ناظر بهداشتی کشتارگاه قابل رویت و تشخیص نباشد که در این صورت، گوشت تولید شده وارد بازار شده و در نهایت توسط مردم مصرف میشود. گذشته از اینها عارضهای در نشخوارکنندگان وجود دارد به نام تورم ضربهای نگاری. این بیماری را میتوان بهطور ساده، خوردن جسم تیز از طرف دام تعریف کرد. بنابراین وقتی در میان زبالهها سرسوزن یا تیغ یافت شود، دامها بدون توجه به محتویاتی که میبلعند، ممکن است این وسایل را نیز وارد دستگاه گوارش خود کنند.
از نظر آناتومی، معده نشخوارکنندگان از چهار قسمت تشکیل شده که شامل شکمبه، نگاری، هزارلا و شیردان است. موقعیت نگاری بهگونهای است که در نزدیکی قلب قرار دارد. از طرفی، اینگونه اجسام در نگاری ماندگار میشوند و دفع آنها تقریبا غیرممکن است. بنابراین جسم نوک تیز از دیواره این عضو عبور کرده و با قلب برخورد میکند. علاج آن هم چیزی نیست جز کشتار. با دامداران جنوب تهران که صحبت میکردیم، از خسارتهای اینچنینی شکایتهای فراوانی داشتند و میگفتند ناخودآگاه وقتی گلهها را برای چرا بیرون میبریم، به سمت این زبالهها که وسعتی دو تا سه هکتاری دارند متمایل میشوند؛ آن هم گلهای که بالای 700 تا 800 رأس است.
به گفته این پرورش دهندگان، شاید ماهانه چندین رأس از دامها به خاطر همین مسئله از گله حذف شوند که این موضوع خسارت زیادی به دامداران وارد میکند.
بدتر از آن گلههای شتری هستند که برای چرا به این مناطق میآیند. آنطور که دامداران اظهار میکنند، پرورشدهندگان شتر، گلهها را بدون چوپان روانه دشتها میکنند و آنها را در چرای مرتعی آزاد میگذارند. بنابراین احتمال آلوده شدن این دامها بیشتر از دامهای سبکی مانند بز و گوسفند است.
شاید بیش از 37 شهر یا شهرک در اطراف تهران وجود داشته باشند که با این معضل دست به گریبان هستند. بنا به گفته کارشناسان، شهر تهران به دلیل بازیافت مناسبی که دارد، کمتر با این معضل دست به گریبان است اما در استان تهران و شهرهای اطراف به وفور این مشکلات به چشم میخورد و روز به روز هم وضعیت بدتری پیدا میکند. یکی از گاوداران حوالی تهران گفت: این مشکل تنها مخصوص مراتع آزاد نیست و تغذیه گاوها و گوسالهها را نیز تحتالشعاع خود قرار داده است. به گفته این گاودار، وزش باد، زبالههای سبکی مانند پلاستیک، کاغذ و... را تا پنج کیلومتر با خود میبرد. بنابراین کافی است که در مسیر باد، مزرعه یونجه یا کاه قرار داشته باشد. این زبالهها در لابلای ساقهها گیر کرده و هنگام جمعآوری، همراه علوفه بستهبندی میشود.
در نهایت گوشهای از زبالهای که باید معدوم میشد، در آخور گاوداری نمایان و بعضا توسط گاو خورده میشود. از آنجا که دستگاه گوارش دام، توانایی هضم چنین موادی را ندارد، قطعا ضررهای جبرانناپذیری به بخش دامپروری کشور وارد میکند. به نظر میرسد این معضل، موضوعی فراسازمانی است و نمیتوان آن را به گردن یک ارگان یا سازمان انداخت. بهطوری که محیطزیست، منابعطبیعی، شهرداری، دامپزشکی، مراکز درمانی و سازمانهایی که بهگونهای با زندگی و سلامت مردم سروکاردارند، میتوانند در این امر دخیل باشند. بنابراین انتظار میرود که بحث بازیافت، همانطور که در مراکز کلانشهری مانند تهران نهادینه شده، در اطراف آن و شهرستانهایی که با این معضل دست و پنجه نرم میکنند نیز جاری و ساری شود تا سلامت مردم که هدف نهایی است به خطر نیفتد.