گذر زمان
نوشتن از یک مکان و ننوشتن از روزشماری که از سرگذرانده، بیمزه به نظر میرسد و درست به همین دلیل است که میخواهیم گریزی بزنیم به دل تاریخ ملوّن خیابان جمهوری. خیابان نادری؛ نسل ما این عبارتها را گهگاه از رانندههای تاکسی شنیده است. وقتی حسابی کلافهاند و میخواهند با یادآوری خاطراتی از خستگی خود کم کنند، میزنند به دل روزهای رفته و قول و غزلهای دیگری به ذهنشان هجوم میآورد و گاه پیش آمده برای اینکه حرفهایشان نیمهتمام نماند، پیاده نشدهام تا چانه گرمشان سرد نشود.
به هر حال خیابان نادری با کافه نادری و هتل نادریاش روزگاری به اصطلاح برووبیایی داشته. روزگاری که صادق هدایت اتوکشیده در امتدادش قدممیزده و به احتمال با مینوی یا خانلری اختلاطی ادبی میکرده است. به هر حال این خیابان الان شده جمهوری اسلامی و تابهحال پنج بار نام عوض کرده؛ خیابان شاه، خیابان شاهآباد و خیابان استانبول نامهای پیشینش بوده. خیابانی غربی-شرقی در تهران که از میدان جمهوری آغاز شده و تا میدان بهارستان کشیده میشود. همچنین خیابانهای اصلی و فرعی بسیاری در این خیابان وجود دارد که برخی از آنها همچون ولیعصر یا همان پهلوی سابق و کارگر جنوبی که سابق بر این خیابان امیرآباد نامیده میشده، تغییر نام دادهاند و برخی دیگر مانند لالهزار، صفیعلیشاه، ملت و اکباتان بر نامهای دیرین خود باقی ماندهاند.
در این خیابان حرف از تاریخ که باشد باید سراغی هم از مسجد هدایت بگیریم که در ضلعشمالی خیابان واقعشده و به مسجد مخبرالدوله یا کمالهدایت و تکیه علیقلی معروف است. این مسجد در زمان گذشته ناصری، مسجد گذرگاهی بوده است. قسمتهایی از ملک و مسجد که یتیمخانه و درمانگاه بوده، طبق وصیت مخبرالدوله، ۳۰سال بعد از فوت او به این مکانها اضافه شده است. هنگامیکه آیتالله طالقانی پیشنماز مسجد شد، مسجد از حالتگذرگاهی درآمد. سپس توسط شیخ علی تهرانی این مکانها جزو مسجد قرار گرفت و مسجد را بزرگتر کردند.
در نمای بیرونی مسجد آیههایی از قرآن به خط زرینالخط در سال ۱۳۴۴ه. ش، بر کتیبههایی نوشته شده و با نقوش گل و ترنج تقسیمبندی و بر سر در ورودی مسجد نیز شعری از محمد علی صغیر نوشته شده است. داخل مسجد ۲۵قبر خانوادگی واقع شده که پس از گسترش مسجد، سنگ قبرها داخل رواقها افتاده و در فضایی نگهداری میشود و تنها سنگ قبر سازنده مسجد به طور ایستا (عمودی) بردیوار قرار گرفته که به دلیل رنگ بسیار روشن و تا حدودی فرسودگی سطح سنگ به سختی و با نورپردازی خاص اشعاری را که روی سنگ حک شده میتوان خواند.
رهن و اجاره
طول و تفصیلی که بازار جمهوری دارد، گرفتن نرخهای مربوط به رهن و اجاره را کمی دشوار میکند البته فروشگاهداران نیز در این زمینه به اصطلاح نمپس نمیدهند. به این منظور به سراغ املاکیهای موجود در این بازار رفتیم. قیمتهایی که به دست آمد، متنوع و متفاوت است اما به طور کلی از سر میدان جمهوری تا چهارراه استانبول، هر متر مغازه بین 25تا 100میلیون تومان است. مثلا مغازه 50متری بین نوفلاح و جمالزاده که 22متر زیرزمین دارد، برای فروش هر مترش 30میلیون تومان است. یا مغازهای که بین باستان و گلشن واقع شده و به میدان جمهوری نزدیک است، هر مترش تا 25میلیون تومان به فروش میرسد.
قابل ذکر است که هر چه به سمت راسته تلویزیونفروشیها، صرافها و موبایل فروشی نزدیکتر شوید، به همان نسبت بر میزان قیمتها افزوده میشود. در تقاطع جمالزاده با جمهوری که از تقاطعهای پررفتوآمد هم محسوب میشود، هر متر مغازه برای خرید 55میلیون تومان است تا جایی که مغازهای 22متری که درست سر چهارراه واقع شده، متری 100میلیون تومان یا دومیلیارد و 200 میلیون تومان به فروش میرسد. علاوه بر موارد ذکر شده که به خریدوفروش مغازه مربوط است، هزینههای رهن و اجاره هم در این خیابان تنوع بالایی دارد که با توجه به متراژ مغازه و امکاناتی مانند بالکن و زیرزمین و انباری بر این قیمتها موثر است.
تقاطع اسکندری با جمهوری از موقعیت خوب تجاری برخوردار است. برای یک مغازه 160متری که در طبقه همکف واقعشده و 180متر هم انباری دارد باید 50میلیون تومان بهعنوان پولپیش و 20میلیون تومان بهعنوان اجاره بپردازید. مغازهای با همین مشخصات که 70متر هم بالکن دارد، همین هزینه را برای رهن نیاز دارد اما اجاره ماهانه تا 30میلیون تومان است. بین باستان و گلشن مغازه 70متری با 18متر بالکن با 70میلیون پول پیش و 9میلیون تومان ماهانه اجاره داده میشود.
مشتری
تصاویر گلهای مربوط به جامجهانی برزیل با برجستگی و وضوح چشم نوازی روی صفحه تلویزیون ظاهر میشود و نمای رنگی و پرهیجان آن زن و مرد خریدار را به خود جلب میکند. مرد در حالی که سرش را تکان میدهد، میگوید: برزیل حیف شد. نیمار عجب بازیکنی بود و در همین حال از فروشنده قیمتها را میپرسد. فروشنده هم که به لطایفالحیل موهایش را چندین سانتیمتر دور از فرق سرش نگه داشته، با خوشرویی جلو میآید و شروع میکند مشخصات کالا را برشمردن. مرد و زن اما انتخابشان را کردهاند و رنگ زرد پیراهن و گل برزیل چنان مرد را هوایی کرده که فقط به دنبال کارتش میگردد که حساب کند و برود.
سه میلیون و 200هزار تومان. اینچ کالا و دیگر مشخصات در این قیمتگذاری موثر هستند. این قدر هم تنوع کالا زیاد است که آدم فکر میکند هر کدام را که نخرد، ضرر کرده است. چیدمان فروشگاهی که حدود 50متر دارد، چشم نواز است. این دو خریدار مهمترین دلیل مراجعهشان به این خیابان را تنوع بالای کالاها میدانند و اینکه چون مرکز بورس است، از خریدشان اطمینان خاطر بیشتری دارند. از فروشنده در مورد اینکه به اصطلاح پیک خرید و فروششان چه زمانی است، میپرسم و او روزهای قبل از برگزاری تورنمنتهای ورزشی مانند جامجهانی و المپیک و حتی بازیهای آسیایی را بهترین روزهای فروش خود میداند و البته سهم فوتبال را بسیار بیشتر از دیگر ورزشها میداند و به همین دلیل هم هست که تصاویری از بازیهای خاطرهانگیز از تلویزیونهای فروشگاهها پخش میشوند.
جلوی علاءالدین از خانم جوانی که به همراه دوستش برای خرید موبایل آمده علت مراجعه به این مرکز فروش موبایل را که میپرسم که قبل از او دوستش پیش دستی میکند و با بیخیالی خاصی میگوید: «جمهوری جای خوبیه برای خرید موبایل. مرکز بورسه و این قدر تنوع مدل وجود داره که دست آدم را در انتخاب باز میذاره.»
دوباره میخواهم از خانم جوان در مورد اینکه در این بازارها به اصطلاح بنداز بنداز هم زیاد هست، بپرسم که باز هم همراهش پیشدستی کرده، میگوید: «من خودم متخصص موبایلم و به راحتی خوب را از بد تشخیص میدم .» با قورتدادن آب دهانش میخواهد شرح مبسوطی از آموزشهای موبایلشناسیاش بدهد که سریع خداحافظی میکنم و قبل از اینکه خانم جوان چیزی بگوید، همراهش برایم آرزوی موفقیت میکند.
فروشنده
برای رسیدن به چهارراه بعدی و بورس لوازم کوچکخانگی مانند سرویسپذیرایی و وسایل آشپزخانه پیادهروی زیادی در پیش است و یک طرفه بودن خیابان و تنها وجود خطوط بیآرتی هم رگ اعصاب هر کسی را متورم میکند. به فروشگاههای لوازم خانگی که میرسم، بازار خالی از مشتری نیست اما شور و حال یک بازار دم عید را هم ندارد. فروشندهای در این باره میگوید: در این بازار روزانه هزاران نفر عبور و مرور میکنند. اما مشتریانی که دست به جیب میبرند تا قیمت کالایی را حساب کنند، خیلی کم شده اند. روی ویترین بیشتر مغازه ها عبارت نقد و اقساط با چک کارمندی به چشم میخورد.
بعضی از فروشگاهها هم با بیحوصلگی تنها به درج نقد و کارمندی اکتفا کردهاند. به گفته این فروشنده، حتی مشتری با قسط و چک هم کم شده و ما آرزو داریم که مشتری بیاید، جنس را ببرد که روی دستمان نماند. بازار تلویزیون زودتر از بازارهای دیگر بهروز میشود و کالاهایی با مشخصات جدیدی به بازار میآیند که مثلا اگر کالای این طرف سال به فروش نرود، این خطر وجود دارد که روی دستمان بماند. اینها را یکی از فروشندگان مرکز بورس فروش تلویزیون خیابان جمهوری در حالی میگوید که صدای پیامهای دریافتیاش از یکی از شبکههای مشهور اجتماعی حسابی سر ذوقش میآورد و این را از انبساط و انقباض ماهیچههای صورتش میتوان فهمید و در عین حال که میخواهد مودب باشد، پاسخ مشتریان نصفهونیمهاش را هم نصفه و نیمه میدهد.
اما از حق هم که نخواهیم بگذریم و با همه خبرهایی که در جریانشان هستیم، نمیشود جمهوری رفت و سری به علاءالدینش نزد. مکانی که همین چند وقت پیش حسابی روی بورس بود و با تخریب یک طبقهاش افراد زیادی بلاتکلیف شدند. اما به نظر نمیرسد، همه این حوادث در رجوع مشتریان به این مرکز خرید موبایل تاثیری نهاده باشد. با چند نفر از فروشندهها که صحبت میکنم، همگی بر این حرف اتفاق نظر دارند که تخریب یک طبقه به دیگر فروشگاهها ارتباطی ندارد. اینجا مشتریان ثابت خودش را دارد. از تعداد مشتریان هم میتوان این موضوع را فهمید بهویژه در طبقه همکف که به زور باید از میان تنههای مداومی که از همشهریان عزیز نوش جان میکنی، رد بشوی. تازه اگر خیلی شانس بیاوری، سالم!