ایران در شرایط خشکسالی به سر میبرد و دولت تاکید دارد که جز با همراهی مردم امکان خروج از این بحران وجود ندارد. در نگاه نخست تصور میشود که تمرکز بر همراهی مردم به مفهوم صرفهجویی در بخش شرب است. بسیاری از منتقدان عملکرد وزارت نیرو تاکید دارند که بخش شرب فقط 6 درصد مصرف آب کشور را به خود اختصاص میدهد، در نتیجه تاکید به صرفهجویی در این بخش درحالیکه کشاورزی بیش از 90 درصد آب کشور را مصرف میکند، بیمعنی است. اما از آنجا که آب شرب از نظر کیفی شرایط خاصی داشته و منابع آبی که دارای این استانداردها باشند، روزبهروز در حال کاهش است،
همچنین تولید این آب به ازای هر مترمکعب 1000 تومان برای کشور هزینه دارد-درحالیکه آب کشاورزی واجد چنین شرایطی نیست - صرفهجویی در مصرف آب شرب با وجود سهم کم این بخش در کل آب مصرفی کشور، یک ضرورت جدی است. در حال حاضر سرانه مصرف آب شرب توسط هر ایرانی دو برابر متوسط جهانی است. بنابراین دولت باید با برنامهریزی مناسب سرانه مصرف را به میانگین جهانی نزدیک کند. از سوی دیگر با اصلاح شبکه انتقال آب، هدررفت داخلی شبکه توزیع را به استانداردهای جهانی نزدیک کند.
همراهی مردم در کاهش مصرف آب به بخش شرب ختم نمیشود. این مردم هستند که در بخش صنعت و کشاورزی مشغول به فعالیت بوده و آب مصرف میکنند. اگر مردم بحران آب را درک نکنند، دیگر هیچ صنعتگری به اصلاح ساختار واحد تولیدی خود اقدام نخواهد کرد. کشاورزان هم به دنبال راهکاری برای کاهش مصرف آب در اراضی خود نخواهند بود. در نتیجه بحران آب در ایران بهبود نمییابد. متاسفانه فرهنگ صرفهجویی در مصرف آب طی دهههای اخیر در بین ایرانیان تغییر یافته و مردم مصرفگرا شدهاند. به نظر میرسد بحران خشکسالی زمینهای باشد برای بازگشتت مردم به سوی فرهنگی که چندین هزار سال در این خاک ریشه دارد.