سزاوار خلعت نگه کن که کیست (فردوسی)
یکی از سختی های ستون نویسی هفتگی پیدا کردن موضوعی است که پس از کار شدن، نویسنده احساس خشنودی کند نه به قول عرب ها احساس غبن.
بر این اساس امروز سنگ بنای این نوشته را بر پایه یکی از اصیل ترین کتاب های مدیریت ایران یعنی شاهنامه می گذاریم و از میان گفتارهای گوناگون این کتاب مدیریتی، گفتار خرد را در مدیریت انتخاب می کنیم.
شاید بتوان برای واژه خرد معادل پرکاربرد آن یعنی عقل و عقلانیت یا منطق را به کار برد که بسیار با آینده نگری ارتباط نزدیکی دارد و آن چیزی است که سبب می شود خرد بالاتر از دانش بایستد و صد البته چیزی است که در بدنه شرکت ها و سازمان های ایرانی به شدت به آن نیازمندیم و کم نیستند مدیران مکتب رفته آراسته به هزار زیور و زینت که هر چند سمت مدیریت دارند اما در رفتارشان از خرد نشانه ای نمی بینیم که هیچ، بلکه بیشتر تاثیر جوهرنمک را برای این واژه دارند.
خرد چیست – خردمند کیست
اما پرسش این است که خرد چیست و مدیر خردمند کیست؟
احمد رنجبر در پاسخ به این پرسش در کتاب پرارج خود، جاذبه های فکری فردوسی می نویسد: خرد با هوش و استعداد و چیزهایی دیگر از این نوع که در کتب روان شناسی از آن نام برده می شود فرق دارد و یک نیروی ذاتی است که می تواند دارنده اش را به عالی ترین درجات برساند.
عقل و خرد در نامه باستان بر همه چیز ترجیح داده شده و حکمت عملی که روش مملکت داری است در این کتاب زیاد نوشته و شرح داده شده است.
او در بخشی دیگر از این کتاب می نویسد: پیشرفت ها و پسرفت ها، غم ها و شادی ها، راحتی زندگی یا ناراحتی آن، همه و همه از بود و نبود خرد است. شخص خردمند چون برنامه زندگی بسیار مرتب و منظمی دارد همیشه در حال تکامل است پس مسئله ترقی با وجود خرد حل شده و غم و ناراحتی نیز محلی از اعراب ندارد.
بدو نیک بر ما همی بگذرد – نباشد دژم هر که دارد خرد
فردوسی برای تعریف خرد و اینکه مدیر خردمند چه ویژگی هایی دارد، می نویسد:
نخستین نشان خرد آن بود – که از بد همه ساله ترسان بود
هر آنکس که دارد روانش خرد – سر مایه کارها بنگرد
ستون خرد داد و بخشایش است – در بخشش او را چو آرایش است
هر آنکس که دارد روانش خرد – به چشم خرد کارها بنگرد
خردمند باید که باشد دبیر – همان بردبار و سخن یادگیر
شکیبا و با دانش و راستگوی – وفادار و پاکیزه و تازه روی
مگرد ایچ گونه به گرد بدی – به نیکی گرایی اگر بخردی
بزرگی و افزونی و راستی – همی گیرد از خوی بد کاستی
هر آنکس که او شاد شد از خرد – جهان را به کردار بد نسپرد
که ما را فزونی خرد داد و شرم – جوانمردی و داد و آواز نرم
ز شادی که فرجام او غم بود – خردمند را آرزوی کم بود
روان در سخن گفتن آژیر کن – کمان کن خرد را سخن تیر کن
چو فر و خرد دارد و دین و بخت – سزاوار تاج است و زیبای تخت
مدیر خردمند اندیشه سازنده ای دارد که به کمک آن مسیر زندگی را روشن و با انتخاب های بهتر راه ترقی را در پیش می گیرد و نداشتن خرد یعنی بی توجهی به واقعیت امور و بررسی نکردن اوضاع و احوال و تصمیم گیری های مضحک و یا دردآور که در بسیاری اوقات شاهد آنیم.
هر آنکس که جانش ندارد خرد – کم و بیشی کارها ننگرد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش – دلش گردد از کرده خویش ریش
و سرانجام اینکه:
کنون گر شوی آگه از روزگار – روان و خرد بادت آموزگار
منبع اصلی این نوشته کتاب پرارزش جاذبه های فکری فردوسی به کوشش احمد رنجبر از انتشارات امیرکبیر بود.
DBA با گرایش بازاردانی (مارکتینگ)