در کشور ما ظرفیتهای مالیاتی بالایی وجود دارد؛ ظرفیتهایی که در مقولاتی چون فرار مالیاتی و معافیتهای خاص از بین رفته است. در بحث نظام مالیاتی باید بازنگری انجام شود، در مورد افرادی که مشمول معافیت مالیاتی هستند بازنگری صورت نمیگیرد و یک معافیت سالها برای یک صنف یا صنعت اعمال میشود. در حالیکه هدف این معافیت حمایت مقطعی بوده است و اکنون که آن صنعت رشد کرده و به سود مناسبی رسیده دیگر نیازی به حمایت و معافیت مالیاتی ندارد که دولت باید در این حوزه بازنگری کند و معافیتهایی را که دیگر لزومی به اعمالشان نیست حذف کند. در حوزه فرار مالیاتی نیز برخی اصناف و مشاغل با عدم تهیه دفترهای حسابرسی، حساب سازی، اصنافی که فروش علی الحساب دارند، اما با وجود بازگشت سرمایه سریع یکبار فقط در سال پرداخت مالیاتی دارند وارد حوزه فرار مالیاتی میشوند و مانع دستیابی دولت به درآمد حقه میشوند.
از سوی دیگر پایه مالیاتی براساس میزان درآمد مشمول است که براساس افزایش قیمتها بالا میرود. در همین زمینه گفته میشود که 25 درصد اقتصاد کشور، اقتصاد زیرزمینی است. یعنی 25 درصد افراد در حالیکه کسب درآمد میکنند، مالیاتی پرداخت نمیکنند. اگر دولت این درآمدهای زیرزمینی را شناسایی کند؛ فقط در همین یک مورد 25 درصد میتواند به درآمدهای مالیاتی اش بیفزاید. این اقتصاد زیر زمینی درباره افرادی صادق است که به شکل واسطهای کسب درآمد میکنند. مانند خریدوفروش موبایل و خانه که اینها جایی ثبت نمیشود. یا درآمد معاملات بنگاههای ماشین مشخص نیست که اینها از جمله درآمدهای زیر زمینی محسوب میشوند. اساسا به مشاغلی که حجره ندارند و تحت پروانه دیگری فعالیت میکنند، اقتصاد زیرزمینی گفته میشود که شناسایی این مشاغل و دریافت مالیات از آنها مقوله ساده ای است، که بیدلیل مسکوت مانده است.
مهمترین نکته که تاکنون سبب شده دولت نتواند به درآمد حقه مالیاتی خود دسترسی داشته باشد، عدم اراده سازمان امور مالیاتی است. سالها به این سازمان بخشنامه شده که متمرکزسازی کند، نظام جامع مالیاتی را پیاده کند و مالیات بر مجموع درآمد بگیرد که متاسفانه با وجود بخشنامه شدن، سازمان امور مالیاتی نسبت به این داستان جدی عمل نکرده است. تنها مالیاتی که به شکل مستقیم کسر میشود و در زمره درآمدهای دولت قرار میگیرد، مالیات افراد حقوق بگیر است که مستقیم از حقوق آنان کسر میشود.
تاکنون دیده نشده اعلام شود که یک فقره پول شویی یا یک فرار مالیاتی شناسایی شده است. بنابراین ارادهای نیست، وگرنه هم سازوکارهای دریافت مالیات تعریف شده است و هم در دنیا نمونههای بسیاری برای الگوبرداری وجود دارد تا بتوان از آنها الگو گرفت و نظام مالیاتی موجود را قوت بخشید. علاوه بر آن ممیزیهای سازمان نیز باید با نگاه کارشناسانه و جدی پرداختهای مالیاتی را شناسایی کنند. برخی جوری حسابهایشان را مینویسند که مالیات کمتری بپردازند، برخی بیدلیل پرداخت مالیاتشان قسطبندی میشود در حالیکه یک کارمند ساده باید مستقیم در لحظه دریافت حقوق مالیات بپردازد. برخی مالیاتها معوق میشود و مشمول بخشیدگی میشود که همه اینها در کنار هم دولت را از رسیدن به درآمدهای مالیاتی به حقه محروم میکند.
اغلب گفته میشود که تنها افراد حقوق بگیر هستند که مالیات واقعی خود را میپردازند و افرادی که ثروت بالایی دارند پرداخت مالیاتی انجام نمیدهند. این طبیعی است، ثروتمندان هم ابزار فرار مالیاتی دارند و هم انگیزه بیشتری برای عدم پرداخت مالیات که درصورتیکه دولت برای دریافت مالیات جدی باشد این بحث فرار مالیاتی مشاغل پردرآمد نیز حل میشود و با یک فرهنگسازی مناسب کسی به دنبال فرار مالیاتی نمیرود و عایدی دولت رقمهای قابل توجهی خواهد بود. دولت تنها با جدیت و قدرت اجرایی مناسب میتواند به درآمدهای مالیاتیاش دست پیدا کند و تا حد زیادی حجم درآمدش را بالا ببرد.
* مدرس دانشگاه و اقتصاددان