شنبه, ۱۲ آبان(۸) ۱۴۰۳ / Sat, 2 Nov(11) 2024 /
           
فرصت امروز

چند وقتی است شعار عجیب «مطاسطاظ علیه متاستاز» روی در و دیوار شهر و در رسانه‌های مختلف خودنمایی می‌کند. شعار روی پوستری به رنگ سیاه و سفید و قرمز حک شده و تصویر دو سنجاق درهم‌گره‌خورده آن را همراهی می‌کند. این شعار حرف اصلی کمپین‌- تئاتری است که قرار است از همراهان بیماران سرطانی یا به قول ایده‌پردازان کمپین، «همپا»ها حرف بزند. حرف کمپین حرف تازه‌ای است و خوب هم شنیده شده؛از همان کمپین‌ها که آمده است تا بماند.

اینکه چطور «متاستاز» در میان انبوه کمپین‌های تبلیغاتی ناموفق یا با موفقیت‌های گذرا، این‌قدر در جامعه سروصدا کرده، دلیلی شد که سراغ ایده‌پرداز و تهیه‌کننده این کمپین‌- تئاتر برویم. آرش وفاداری، تهیه‌کننده این پروژه و علی‌اصغر دشتی، کارگردان متاستاز در ادامه درباره روند شکل‌گیری ایده خاصی می‌گویند که رمز اصلی موفقیت این کمپین متفاوت اجتماعی-هنری است.

کمی درباره نحوه شکل‌گیری متاستاز صحبت کنید. ایده این تئاتر- کمپین از کجا به ذهن شما رسید؟

دشتی: ایده متاستاز در ورک‌شاپی شکل گرفت که در آن با دانشجویانم درباره ارتباط عواطف معاصر و بدن و تاثیر رویدادهای قرن بیستم بر احساسات بشر صحبت می‌کردیم. دوستی به نام شیما مهدوی دارم که شش سال در هند روی موضوع یوگا کار می‌کرد و بسیار هم موفق شده بود اما به دلیل شنیدن خبر سرطان مادرش ناچار شده به ایران بازگردد و برای طی کردن دوران درمانش او را همراهی کند. در آن زمان ما در اواسط ورک‌شاپ بودیم.از او خواستم به ما بپیوندد و تجربه‌های خود در هندوستان را به ما منتقل کند.

در همین گیر و دار بود که یکی دیگر از اعضای ورک‌شاپ به نام ایلناز هم از خبر سرطان مادرش مطلع شد.به شکل اتفاقی مادر هر دوی این افراد به یک پزشک مراجعه کرده بودند و از یک نوع سرطان رنج می‌بردند و دوران درمانشان بسیار نزدیک به هم سپری می‌شد. همین مسئله توجه من را به اختلالاتی که این مسئله در زندگی و عواطف این دو نفر ایجاد کرده بود جلب کرد. در این دوران همه ما وقتی با این دو نفر حرف می‌زدیم، درباره وضعیت مادرهایشان صحبت می‌کردیم و از روند درمان می‌پرسیدیم. اما من به تاثیر این ماجرا روی بدن خود این دو نفر دقت می‌کردم.

همیشه بشر در دوردست دنبال جواب مسئله می‌گردد، در حالی که جواب بسیار به او نزدیک است. سلوکی که ما در این ورک‌شاپ تجربه کردیم، نوعی بازگشت به خودمان بود؛ همان وضعیتی که به ما بسیار نزدیک بود و هر روز با آن در تماس بودیم. پیش از این ورک‌شاپ هم من تجربه همراهی با نزدیکانی را داشتم که بیماری سرطان را تجربه کردند و از دست رفتند. تمام این مسائل کنار هم باعث شد در ششم آذر 93 از هشت دانشجوی حاضر در ورک‌شاپ بخواهم طی تک‌گویی‌هایی، نخستین نسبت و تماس خودشان را با سرطان یکی از عزیزانشان بیان کنند.

همه بچه‌ها بسیار شاعرانه با موضوع برخورد کردند. در شب دیگری از آنها خواستم مسئله متاستاز به‌عنوان عنصری که در بدن تکثیر می‌شود و قوای فعال را از فعالیت ساقط می‌کند، در حوزه حرکت تجربه کنند. همین باعث شد این اجرا را با حرکت و تک‌گویی‌ها مستندسازی کنیم و شکل بدهیم. در جریان تک‌گویی‌ها همه ما متوجه شدیم وجهی از شیما و ایلناز برای ما ناشناخته بوده؛ ما همیشه احوال مادران آنها را می‌پرسیدیم و از احوالات خود آنها آگاه نبودیم.

این آگاهی به ما یک تلنگر جدی زد و همان شب مطمئن شدم می‌خواهم درباره سرطان پروژه‌ای کاری کنم اما نه درباره بیمار سرطانی، بلکه درباره کسی که بیمار را همراهی می‌کند. از طرف دیگر نباید این‌طور به نظر می‌رسید که ما درباره شیما و ایلناز تئاتر می‌سازیم، کار ما باید برای همه هم‌پاهای بیماران سرطانی طراحی می‌شد. شروع کردیم به شناسایی تعدادی از هم‌پاها از اقشار مختلف و با نسبت‌های مختلف. همه گوناگونی که ممکن بود وجود داشته باشد را بررسی کردیم. گفت‌وگوهای دسته‌جمعی را انجام دادیم که هرچه جلوتر می‌رفت، یقین‌مان نسبت به انتخاب‌مان بیشتر می‌شد و هم‌پاها بیشتر برایمان اهمیت پیدا می‌کردند.

چطور شد که این تئاتر به یک کمپین تبدیل شد؟

دشتی: تبدیل شدن ایده اجرای یک تئاتر به کمپین زمانی شکل گرفت که فهمیدیم موضوع در حین تمرین آنقدر بزرگ شده و اهمیت پیدا کرده که تئاتر به تنهایی نمی‌تواند انتقال‌دهنده مسئله باشد. در نتیجه مسئله باید از طریق رسانه‌های دیگر گسترش پیدا کند و برایش کمپینی تعریف شود. با توجه به گسترش بیماری سرطان، مسئله هم‌پا حالا باید برای یک جمعیت هفتاد و چند میلیونی تعریف شود. امیدواریم همه کسانی که مخاطب تئاتر - کمپین ما می‌شوند، خودشان تکثیرکننده موضوع باشند و آن را به وسعت کشور، بزرگ کنند.

تئاتر این قابلیت را دارد که از طریق مستندسازی زندگی چند هم‌پا، ما را در جریان رنج‌ها و تجربه‌های شگفت‌انگیز این آدم‌ها قرار دهد. اما این موضوع در نهایت باید خودش را از پوسته تئاتر جدا کند و آدم‌ها به شکلی با این مسئله روبه‌رو شوند که با شنیدن خبر اجرای این تئاتر به آنها تلنگر وارد شود. حتی الزامی به تماشای تئاتر نیست، همین مطلع شدن از مفهوم هم‌پا کفایت می‌کند. خوشحالم امروز لغت هم‌پا جا افتاده و آدم‌ها طوری از این لغت استفاده می‌کنند که انگار علی‌اکبر دهخدا این لغت را به وجود آورده است، در حالی که این لغت حاصل کمپین متاستاز است.

وفاداری: ناگهان به خودمان می‌آییم و می‌بینیم مسئله‌ای به دغدغه‌ای بزرگ‌تر از خودش بدل شده است. ما دوست داریم اسم این تئاتر - کمپین را تلنگر بگذاریم. مقوله سرطان مقوله جدیدی نیست اما ما با زاویه‌ای متفاوت به این موضوع نگاه کردیم تا به ایده خاص‌تری برسیم. ما محصول خاصی داشتیم که ارزش منحصربه فردی داشت و از چارچوب‌های ذهنی ما فراتر رفت. اینطور شد که تئاتر به یکی از ابزارهای انتقال این پیام تبدیل شد.

این کمپین در واقع عمل به مسئولیت اجتماعی توسط هنرمندان تئاتر بود. حالا دیگر هنر جایی نیست که فقط نیاز به کمک داشته باشد، بلکه دیگر خودش باید به ابزاری برای کمک کردن به باقی افراد جامعه تبدیل شود و تولیدکننده فکر باشد.

تا به حال کمپین‌های متعددی در حمایت از بیماران سرطانی توسط برندها و افراد مختلف برگزار شده است.در نقاط دیگر دنیا از رسانه‌های متنوعی استفاده شده و با استفاده از قابلیت‌های مختلف کمپین‌های شبکه‌های اجتماعی و چریکی، ایده‌پردازی‌های خوبی انجام شده و در جلب حمایت نتایج قابل‌قبولی حاصل شده است. اما در ایران خلاقیت چندانی در زمینه ایده‌پردازی در این زمینه مشاهده نشده و معمولا به چند پوستر و تبلیغات محیطی بسنده شده است؛ چه شد که شما موانع را پشت سر گذاشتید و یک ایده خلاقانه را در این حوزه اجرا کردید؟

وفاداری: برای ما این‌طور نبوده که ایده‌ای به ذهن‌مان برسد و بعد بخواهیم با استفاده از امکانات رسانه‌های مختلف، آن را بزرگ کنیم. موضوع برای ما خیلی طبیعی و در عین حال واقعی اتفاق افتاد. در واقع ناخودآگاه بستری ایجاد شد که حرکت روی آن آسان بود.

برای موفقیت کمپین‌های دهان به دهان باید مخاطب آمادگی پذیرش موضوع را داشته باشد یا اگر ندارد، موضوع باید آنقدر جدید باشد که بین هزار پیام دیگر شنیده شود. ما نباید کار خودمان را با کمپین‌های حرفه‌ای که روی موضوعاتی از این دست کار می‌کنند مقایسه کنیم. کار ما با یک ایده اولیه به‌صورت خودجوش شکل گرفت و جلو رفت و هیچ برنامه‌ از پیش تعیین شده‌ای برای توسعه کمپین وجود نداشت.

پس شما از همان ابتدا دغدغه اجتماعی داشتید، نه انجام یک کار هنری متفاوت؟

دشتی: غیرضروری‌ترین کار جهان در این مقطع برای من این بود که یک تئاتر متفاوت درباره موضوع سرطان روی صحنه ببرم. با صراحت می‌گویم که لغت تاثیر برایم از همه چیز مهم‌تر بود. کمپین- تئاتر ترکیب علمی‌ای نیست و ما خودمان آن را به وجود آوردیم تا بیشترین تاثیر را بگذاریم. در واقع تئاتر و کمپین در حال تغذیه کردن از هم هستند و به هم معنا می‌دهند.

جناب وفاداری! شما در حوزه مارکتینگ و روابط عمومی فعالیت می‌کنید، چطور شد به این کمپین پیوستید و برای معرفی آن چه برنامه‌هایی داشتید؟

وفاداری: ما ایده‌ای داشتیم که درباره آن تحقیق کردیم و آن را به محصول تبدیل کردیم. این محصول خوشبختانه برخلاف خیلی از محصولات دیگر از کانال‌های ارتباطی فراوانی بهره برد. دلیل حمایت من از تولید این محصول، دغدغه‌های شخصی و پیشینه خانوادگی‌ام بود و مشارکتم در این کمپین به حوزه کاری‌ام مربوط نمی‌شد. دلیل دیگر من برای همراهی با این کمپین این بود خودم در 20 سالگی بیماری سرطان را تجربه کردم و مادرم هم‌پایم بود.

زمانی که ایده با من مطرح شد، تحقیقات لازم انجام شده بود و تلاش من این بود طبق تخصصی که در حوزه مارکتینگ دارم، کمی موضوع را چارچوب‌بندی و قابل اجرا کنم. از اتاق فکر ما دو سنجاق بیرون آمده بود که به شکل ضربدری کنار هم قرار می‌گرفت و قرار بود نماد دو نفری باشد که کنار هم هستند و درد مشترک دارند. ما از این نماد استفاده کردیم که واقعی‌تر و دردناک‌تر و تیزتر بود. همین که این المان درآمده بود و اسم هم‌پا تعیین شده بود، کار ما را برای طراحی برنامه‌های ارتباطی آسان‌تر کرد.

براساس بودجه و منطق اهداف در نظرگرفته شده برای کمپین، روی شبکه‌های اجتماعی و اینستاگرام تمرکز کردیم و ناگهان با استقبال گسترده مردم مواجه شدیم. من در طول دوران کاری‌ام کمتر چیزی را مثل کمپین متاستاز تجربه کرده‌ام و این را فقط مدیون خاص بودن ایده و به‌کارگیری المان‌های درست و دلیل وجودی باورپذیری می‌دانم.

ما اهداف خاصی را دنبال می‌کردیم و به دنبال آن نبودیم که NGO بسازیم یا کار علمی کنیم، خیریه هم نیستیم، فقط می‌خواهیم یک تلنگر بزنیم و به آدم‌ها بگوییم اگر کسی را دارید که همپاست، حال خودش را بپرس، او را به یک کافه و رستوران ببر و با او وقت بگذران. به تدریج هنرمندان و افراد مشهور با ما همراه شدند و کمپین بزرگ‌تر از آنی شد که تصور می‌کردیم.

هنوز 20 روز هم از شروع کمپین نمی‌گذشت که حدود 6هزار نفر در شبکه‌های اجتماعی به ما پیوستند.کم‌کم در شبکه‌های اجتماعی صفحه‌های دیگر هم درباره ما حرف می‌زدند. بعد از شروع اجراها، تقدیرنامه خیریه محک به دستمان رسید و از ما به دلیل تاکید بر مفهوم «همپا» تشکر شد.

این کمپین تا کجا قرار است پیش برود؟

دشتی: می‌خواهیم در فازهای بعدی کمپین را به سمتی هدایت کنیم که افراد به شکل داوطلبانه در آن مشارکت کنند. در نتیجه نمی‌توانیم برای پایان آن نقطه‌گذاری کنیم. تا یکم اسفند اجراهای تئاتر ما ادامه دارد و به موازات آن کمپین ادامه پیدا می‌کند. می‌خواهیم کمپین را در جامعه رها کنیم تا جامعه خود به گسترش آن کمک کند.

امیدواریم بتوانیم حمایت‌های دولتی و خصوصی را جلب کنیم تا یک تور بزرگ سراسری را در سال 95 برای پروژه «متاستاز» طراحی کنیم و متاستاز را در شهرهای سرطان‌خیز روی صحنه ببریم و از همپاهای بومی آن شهرها با لهجه‌های محلی استفاده کنیم تا شاید بتوانیم تغییری مثبت را در نگاه به همپایان بیماران سرطانی ایجاد کنیم.

لینک کوتاه صفحه : www.forsatnet.ir/u/AEU7Nx1s
به اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
نظرات :
قیمت های روز
پیشنهاد سردبیر
آخرین مطالب
محبوب ترین ها
وبگردی
آزمایشگاه تجهیزات اعلام حریق آریاکخرید فالوورقیمت ورق گالوانیزهخرید از چینخرید فالوور فیکدوره رایگان Network+MEXCتبلیغات در گوگلقصه صوتیریل جرثقیلخرید لایک اینستاگرامواردات و صادرات تجارتگرامچاپ فوری کاتالوگ حرفه ای و ارزانکمک به خیریهسریال ازازیللوازم یدکی تویوتاخرید کتاب استخدامیخدمات پرداخت ارزی نوین پرداختتخت خواب دو نفرهگالری مانتوریفرال مارکتینگ چیست؟محاسبه قیمت طلاماشین ظرفشویی بوشآژانس تبلیغاتیتعمیرگاه فیکس تکنیکتور سنگاپورتولید کننده پالت پلاستیکیهارد باکستالار ختمبهترین آزمون ساز آنلایننرم افزار ارسال صورتحساب الکترونیکیقرص لاغری پلاتینirspeedyیاراپلاس پلتفرم تبلیغات در تلگرام و اینستاگرامگیفت کارت استیم اوکراینمحصول ارگانیکبهترین وکیل شیرازخرید سی پی کالاف دیوتی موبایلقیمت ملک در قبرس شمالیچوب پلاست
تبلیغات
  • تبلیغات بنری : 09031706847 (واتس آپ)
  • رپرتاژ و بک لینک: 09945612833

كلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است و هرگونه بهره ‌برداری غیرتجاری از مطالب و تصاویر با ذكر نام و لینک منبع، آزاد است. © 1393/2014
بازگشت به بالای صفحه