از دیدگاه جامعهشناسی فرهنگ درست مصرف کردن را باید بیاموزیم. ما با فرهنگ سنتی فئودالیته با ویژگیهای یک جامعه فئودالی که خودش تولید و مصرف میکند و در عینحال بسیار حسابگرانه خرج و تولید میکند رشد کردهایم. در جامعه فئودالیته و سنتی هیچچیز به دور ریخته نمیشود. اکنون ما از این فرهنگ وارد یک فرهنگ جدید و تکنوکراتی شدهایم. تکنوکراتی بدان معناست که حکومت جهانی از آن تکنیک است و کشورهای محدودی این تکنیک را در اختیار دارند.
مثلا کشورهایی مثل کره و ژاپن تکنولوژی ساخت موبایل را در اختیار دارند و کشورهای دیگر از جمله ایران را به خود وابسته کردهاند. تکنوکراسی، فرهنگ خاص خود را میطلبد که ما از آن بهعنوان تغییر عناصر فرهنگی یاد میکنیم. در مقابل آن یکسری عناصر خارجی وجود دارد که میخواهد به کشور ما وارد شود و طبیعتا عنصر داخلی ما نمیتواند مقاومت میکند. مثلا زمانی که شلوار جین وارد کشور شد جای شلوار پارچهای را گرفت یا زمانی که فستفود فراگیر شد افراد هنگام رانندگی، خوردن فستفود را به جای قیمه ترجیح دادند، زیرا آسانتر بود.
بدین ترتیب فرهنگ داخلی ما توان مقاومت را نداشت. ما از نظر فرهنگشناسی با دو فرهنگ روبهرو هستیم: 1- فرهنگ مادی یا تکنولوژی 2- فرهنگ معنوی یا ذهنی. شما میتوانید بهراحتی قاشق و چنگال نقره بخرید و دیگران نیز انتظار دارند در حد قاشق و چنگال نقره غذا بخورید اما میبینید که فرهنگ غذا خوردن شما پایینتر است و این ناشی از سرعت تکنولوژی است که ما همواره از آن عقب هستیم و نمیتوانیم فرهنگ خود را با تکنولوژی جدید منطبق کنیم. اکنون آب، برق، گاز و نفت به اندازه کافی در اختیار داریم، ولی فرهنگ استفاده از آن را نداریم و در نتیجه آنها را هدر میدهیم.به این پدیده تاخر فرهنگی میگویند.
هیچ انسانی همراه با تغییرات تکنولوژی فکرش عوض نمیشود مگر اینکه قبل از ورود تکنولوژی زمینههای لازم برای ورود آن در سطح جامعه ایجاد شود. یکی از دلایل تکمحصولی شدن اقتصاد ما نیز ناشی از همین مسئله است. اکنون که جامعه ما در حالگذار از جامعه سنتی به صنعتی است خود را رها کرده و امروزه کشاورزان ما نه سنتی هستند و نه صنعتی. همانطور که میبینیم تخممرغ و سبزی از شهر به روستا میرود درحالیکه در گذشته روستا منابع شهری را کنترل میکرد. ناکارآمدی مدیران در کشور باعث شده فرهنگ اصیل سنتی به فرهنگ فروریخته غربی تبدیل شود و به سمت اقتصاد تکمحصولی سوق پیدا کنیم.