نوع جذب سرمایهگذار در تلویزیون ایران تاکنون به این صورت بوده که برندهایی از بخشخصوصی هزینه بخشی از ساخت یک سریال یا همه هزینهها را تقبل کردهاند و تنها در مدت زمان حضور روی آنتن از تبلیغ محصول خود انتفاع بردهاند. در این حوزه میتوان به برند تاژ برای ساخت سریال پایتخت اشاره کرد. یا بعضی از برنامهها چون «دستپختهای خودمانی» که برندی از حوزه تولید ماکارونی آن را حمایت میکند. اما مسئله مهم این است که سرمایهگذاران بخشخصوصی که خود به نوعی دستی در هنر دارند، میتوانند در مقام تهیهکننده حضور داشته باشند و در مقابل بخشی از سود بازپخش یا توزیع توسط سروش سیما و شبکه نمایش خانگی را هم بهدست بیاورند، بلکه تلویزیون تاکنون چنین امتیازی نداده است، بلکه حق مالکیت را تماما در اختیار دارد و تنها درصدی از سهم سود را برای مشارکت در نظر میگیرد که همین امر مانعی برای جذب سرمایهگذار است.
عدم استقبال از سرمایهگذاری که حقوقی چون حق مولف را هم طلب میکند موجب شده تا این رسانه کماکان به هزینهسازی بپردازد و در این میان یا برای گرفتن بودجه به دولت فشار میآورد یا به بازپخش سریالهای سالهای دور خود میپردازد.
تلویزیون از افراد استقبال میکندنه طرحهای خوب
مسعود فرخندهطینت، تهیهکننده تلویزیون با اشاره به حداقل سرمایه لازم برای سریالسازی به «فرصت امروز» میگوید: هزینههای تولید سریالها بستگی به ژانر و درجه کیفیت آن دارد اما یک سریال اجتماعی که در داخل شهر تصویربرداری شود، برای هر دقیقه به 2میلیون و ۷۰۰هزار تومان تا ۳میلیون تومان سرمایه نیاز دارد. حالا اگر دارای ۱۳قسمت ۴۰دقیقهای و ۵۲۰ دقیقه جمعا باشد نیازمند بودجهای حدود 1.5 میلیارد تومان است.
امروزه دیگر ساخت سریالهای ۱۳قسمتی برای تلویزیون بهصرفه نیست، چرا که اگر همین نوع سریال در ۲۶قسمت تولید شود هزینهای 2.5 میلیاردی نیاز دارد و اگر قسمتها برای مثال به ۵۰قسمت افزایش یابد شاید بتوان با 4میلیارد تومان سریال را تولید کرد. در واقع هرچه تعداد قسمتها افزایش یابد ضمن برنامهریزی درست و برقراری نظم در کار، هزینههای تولید کم میشود. وی بیشترین هزینه لازم را برای یک ساخت یک سریال در شرایط فعلی به دستمزدهای بازیگران مربوط دانسته و میافزاید: تلویزیون و سینمای ایران در مقطعی کارگردانمحور بود.
بعدها تهیهکنندهمحور شد و فرد تهیهکننده هم در پروژه تعیینکننده بود. امروزه کارهای نمایشی بازیگر محور شدهاند و بازیگران دستمزدهای خیلی بیشتری نسبت به سایر عوامل دریافت میکنند. دستمزد هر بازیگر شناخته شده میتواند بین ۳۰ تا ۶۰میلیون یا بیشتر در ماه باشد و این گاهی از حقوق کارگردان بیشتر است، از این رو لازم است برای بازیگران یک نظام تعریف شود. بیشترین هزینه در تولید یک سریال در مراحل بعد صرف بیبرنامگی میشود. درحالیکه میتوان با داشتن فیلمنامهای کامل، پروسه تولید را تعریف و بهتر برنامهریزی کرد و از این طریق هزینهها را کاهش داد.
در این شرایط یک اثر ۲۶قسمتی در سه یا چهارماه تولید میشود. برای مثال یک سریال تاریخی با عظمت «سربداران» به دلیل وجود همین نظم و برنامهریزی درست در ۱۸ماه تولید شده است. درحالیکه امروزه زمان تولید سریالها طولانیتر شده است و این بعضا یک افتخار هم برای سازندگان محسوب میشود!
از طرفی در تاریخ سریالهای ایرانی نمونههایی مانند «ساعت خوش» را دیدهایم که در مقطعی بازیگران جدیدی را مطرح و معرفی کردند اما در حال حاضر به تربیت بازیگر در تلویزیون توجه نمیشود و در دور تکرار بازیگرانی افتادهایم که خود را در حاشیه امنیت میبینند، در سریالهای مختلف حضور دارند و دستمزدشان تصاعدی افزایش مییابد.
نظم تولید در گروی آماده بودن فیلمنامه است
وی در پاسخ به این سوال که تعداد مرسوم تولید نمایشی تلویزیون در سال چقدر است، بیان میکند: تلویزیون ذائقه مردم را پیوسته تغییر میدهد. تا مدتها تنها دو شبکه تلویزیونی داشتیم که هرکدام هفتهای یک سریال پخش میکردند اما تعدد شبکهها، تعداد سریالها را زیاد و پخششان را هر شبی کرد. از طرفی سریالسازی برای مناسبتها رواج یافت و سریالها در ضربالاجل تولید افتادهاند.
تهیهکننده سریال «سیگنال موجود نیست» ادامه میدهد: اگر در نظر بگیریم هر شبکه در طول یک سال تقریباً در بازههای زمانی شنبه تا چهارشنبه هر هفته سریال پخش کند و هر سریال ۳۰قسمت داشته باشد یک شبکه ۸سریال پخش خواهد کرد و اگر چهار یا پنج شبکه به تولید سریال بپردازند، نزدیک به ۴۰سریال در طول سال و از طریق تلویزیون باید ساخته شود.
این موضوع مستلزم آن است که هر یک از اینها با فیلمنامهای آماده کلید بخورند و همچنین تنوع سلایق مختلف از طریق همکاری با بازیگران و کارگردانها و تیمهای تولید متفاوت دیده شود، درحالیکه امروزه به طرحهای خوب در تلویزیون راه نمیدهند بلکه به افراد و در واقع به نامها کار میدهند.