تماشای اینکه برخی مردم در دنیا چگونه با فقر دستوپنجه نرم میکنند و زندگی میگذرانند، تفریح تازهای است که طبقات فرادست در نیم قرن اخیر برای خود ساختهاند. در این پدیده که «زاغهگردی» نام گرفته، گردشگران برای ساعتی هیجان گام در سرزمینهایی ناشناخته میگذارند که در آن مردمی در شرایط «غیر ممکن» یا به قول آنها «غیر انسانی» زندگی میکنند. زاغهگردان بدون آنکه وارد تعامل اجتماعی با ساکنان مقصد گردشگری شوند، تنها به اینسو و آنسو نگاه میکنند، به مردمی که اغلب دوست نمیدارند در این حال دیده شوند، از زاغهنشینان عکس و فیلم میگیرند و در شبکههای اجتماعیشان منتشر میکنند، در خود قدری احساس شجاعت میکنند که به سرزمینی چنین ناشناخته گام گذاشتهاند و ممکن است برای آنکه با احساس بهتری آنجا را ترک کنند، دست در جیب ببرند و کمکی به یک کودک زاغهنشین یا یک زن سالخورده کنند؛ درحالیکه در خود تردید دارند که آیا واقعا او نیازمند بود یا نبود؟
موافقان زاغهگردی معتقدند که تجربه مستقیم «نداری» تاثیری سازنده روی وجدان گردشگران دارد؛ تجربهای که چشم و گوش طبقه فرادست را به روی فرودستان خواهد گشود. معتقدان این رویکرد البته در تحلیل ادراک قدری به خطا رفتهاند زیرا تجربه مستقیم، با تماشای مستقیم متفاوت است و برای ادراک درد، مثلا برای درک درد دندان نمیتوان به تماشای کسی ایستاد که دندان درد دارد، بلکه برای درک درد دندان باید دندان درد را چشید و راه دیگری وجود ندارد. آنها گمان میکنند که فرقی میان سفر به هالیوود و تماشای حسرتآلود ثروت و مکنت ساکنان بورلی هیلز و تماشای کنجکاوانه و حداکثر ترحمآلود سبک زندگی زاغهنشینها وجود ندارد اما از نظر کسانی که در فقر و رنج و آلودگی مشاهده میشوند و حتی آنها که بهعنوان ستاره سینما در معرض چشمچرانی گردشگران قرار میگیرند، این تفاوت کاملا روشن، محسوس و معنادار است.
آنها حتی این نوع گردشگری را کمک به معیشت زاغهنشینان میدانند درحالیکه زاغهگردان میتوانند به جای معامله کرامت انسانی ساکنان زاغهها با ساعتی تجربه منحصربهفرد خود، بدون آنکه خود را به زحمت یک گردش هیجانانگیز میان موجودات عجیب و غریب دعوت کنند، با یک دهم مبلغ پول بلیت و هزینههای سفر خود گامی در جهت ارتقای زندگی زاغهنشینان بردارند.
یک پژوهش آماری در دانشگاه پنسیلوانیا در سال 2010 میلادی از گردشگران مناطق زاغهنشین بمبئی نشان میدهد که زاغهگردان بخشی از انگیزه سفر خود را کمک به رفاه ساکنان زاغهها اعلام کردهاند درحالیکه اکثریت قریببهاتفاق آنها بدون کمک قابل توجهی به اقتصاد، فرهنگ و معیشت زاغهنشینان، مقصد سفر خود را ترک میکنند. براساس همین پژوهش، عمدهترین هدفهای زاغهگردی کنجکاوی و سردرآوردن از تفاوتهای اجتماعی موجود در زندگی زاغهنشینی است. همچنین یکپنجم از زاغهگردها اظهار کردهاند که از گردش خود متحیر شدهاند و آن را تجربهای تازه و منحصربهفرد دانستهاند.این مطالعه همچنین نشان میدهد که پرترافیکترین زمانهای تورهای زاغهگردی، تعطیلات سال نو میلادی و همچنین ولنتاین است و اغلب این سفرها بدون خانواده انجام میشود. براساس اطلاعاتی که از ساکنان مناطق زاغهنشین به دست آمده، اغلب این افراد نسبت به سفر گردشگران احساس بیتفاوتی دارند. به گفته آنها، حضور زاغهگردها شرایط مناطق زاغهنشین را بهتر نمیکند و برای زاغهنشینها چیزی جز احساس خجالت و ناامنی به بار نمیآورد.
زاغهگردی با همین سبک و نام رایج، معنایی ضمنی در خود نهفته دارد و آن تداوم زندگی زاغهنشینی برای تماشای طبقات فرادست است. اما این پدیده میتواند درصورتیکه ارزشی افزوده در فرهنگ، اقتصاد و شأن اجتماعی ساکنان مقصد همراه داشته باشد، تغییر نام و ماهیت دهد؛ چنان که یکی از مناطق فقیرنشین شهر بوزان در کره جنوبی آن را تجربه کرده است. رشد سریع اقتصادی کره جنوبی در چنددهه اخیر سبب شده که بخش بزرگی از این کشور مبدل به جنگل سیمان و بتن شود؛ جنگلی که به سرعت مناطق زاغهنشین را در فاصله چند کیلومتری خود ایجاد کرده است. یکی از این مناطق شهر بوزان است که به شهر کلبههای فقیر یا گامشوئون شهرت دارد. معماران و شهرسازان کرهای طرحهایی را در این منطقه اجرا کردهاند که علاوه بر حفاظت از بافت قدیمی شهر، سبکهای نوین توسعه شهری و عناصر هنری جذاب نیز در این منطقه وارد شود. با اجرای این طرحها، کلبههای فقیر تبدیل به یک مرکز هنری عمومی و جاذبه گردشگری شده که تنها در سال 2014 بیش از 100 هزار توریست را جذب کرده است.
* کارشناس ارشد حفاظت از آثار تاریخی و فرهنگی