چندی است که میان رسانههای مختلف، رسانه جدیدی با نام شبکهخانگی بین مردم اهمیت پیدا کرده است. رسانهای که پس از تجربههای مختلف حالا دست به سریالسازی زده است.
تجربهای که توانسته مؤثر واقع شود و سریالسازی را در مدیوم جدیدی ارائه کند. اما این رسانه جدید که به نوعی تولید بخش خصوصی محسوب میشود، فعالیتش بیمشکل و بیحاشیه نبوده است. بیتجربگی در حیطه شبکه خانگی و کمبود سرمایه سبب شده این رسانه فراز و فرودهایی را تجربه کند.
اما حالا انگار این رسانه وارد فاز جدیدی شده است و قصد دارد قدمهای بلند بردارد و شکلی حرفهایتر به خود بگیرد. اتفاقی که با کارهایی چون شهرزاد و دندون طلا سعی دارد مخاطبش را وامدار خویش کند. در مصاحبه با مهران برومند، تهیهکننده دندون طلا و شاهگوش سعی کردهایم فراز و فرودهایی را که شبکه خانگی پشت سر گذاشته، بررسی کنیم و ببینیم که آینده این رسانه خصوصی که به نوعی تولید و پخش آن در دست بخش خصوصی است به کجا خواهد انجامید.
در ابتدا سؤالی که مطرح میشود این است که چه نیازی به مدیوم شبکه خانگی است و چرا باید به سمت این مدیوم رفت؟
زمانی که آقای مدیری قهوه تلخ را در شبکه خانگی ارائه کرد، در اصل پتانسیلی را بروز داد. در حال حاضر، میبینیم که این رسانه در میان مردم جا افتاده است. در آینده این روند ادامه دارد و رسانههای جدیدی با شکل متفاوت و پیشرفته همین شبکه خانگی وارد زندگی مردم میشود. ما نیز تولیدکننده هستیم و تولیدکننده به دنبال بازار است. حال این بازار و مشتری در جرگه فرهنگ مخاطب نامیده میشود. به طور میانگین جمعیت 70 میلیونی ایران را اگر در نظر بگیریم در اصل 14 میلیون خانوار داریم. اگر 10 درصد این خانوارها در خانه دیویدی پلیر داشته باشند، شما در این بازار با یک مخاطب یک میلیون و 400 هزار نفری رو به رو هستید. این تعداد مخاطب چه برای کسی که به دنبال بازار است و چه برای کسی که به دنبال فرهنگسازی است پتانسیلی قوی است.
از جهت دیگر این مدیوم ویژگیهایی دارد که نسبت به تلویزیون و سینما مزیت آن محسوب میشود. در وهله اول ارزان بودن آن نسبت به سینما و دیگری ایجاد حق انتخابی که نسبت به تلویزیون و سینما برای مخاطب قائل میشود. سینما یعنی مکانی که در یک ساعت خاصی و در یک فضای خاصی بتوانیم فیلم ببینیم. تلویزیون نیز برای شما ساعت و زمان مشخصی برای دیدن سریال یا فیلم تعیین میکند. اما شبکه خانگی برای شما حق انتخاب قائل میشود. هر زمان که بخواهید میتوانید کار را ببینید و دیگر اینکه حتی میتوانید کار را نیمه رها کنید، به کارهای دیگرتان برسید و سپس دوباره ادامه آن را دنبال کنید. بنابراین با توجه به این جنبهها شبکهخانگی در قالب یک صنعت جذاب میشود.
هر چند این مزیتها و پتانسیلها قابل اعتنا هستند، اما آیا مخاطب 30 میلیونی تلویزیون با جمعیت یک میلیون و 400 مخاطب شبکه خانگی قابل قیاس است؟
قطعاً به لحاظ مخاطب تلویزیون برتری دارد. اما هیچ گاه هیچ رسانهای سبب از بین رفتن رسانه دیگر نشده و برعکس سبب رشد آن شده است. مثلاً در سینما کاری ساخته میشود که در تلویزیون امکان ساخت ندارد و درباره تلویزیون نیز این امر صدق میکند. یکسری کارها هم برای ارائه در شبکهخانگی شرایط بهتری نسبت به تلویزیون و سینما دارند. هم به لحاظ اقتصادی توانستیم در این موارد جذب سرمایه کنیم و هم به لحاظ موضوعی این نوع کارها موقعیت طرح در شبکه نمایش برایشان بهتر فراهم بود. مثلا کاری مانند دندون طلا را نمیشود در تلویزیون ساخت. به دلیل قوانین منطقی که وجود دارد. از جمله نشان ندادن ساز، یکی از این قوانین است که سبب میشود نتوان چنین کارهایی را در تلویزیون ارائه کرد و شبکه خانگی محمل خوبی است.
سؤالی که مطرح میشود گرفتن مجوز از ارشاد است که آیا روند گرفتن مجوز برای شبکه خانگی آسانتر است؟
به هر حال، حساسیتها نسبت به شبکه خانگی کمتر است و به همین دلیل است که تلویزیون مخاطب وسیعی دارد و قشرهای مختلف فرهنگی مخاطب آن هستند، مدیران مجبورند که برای ارائه کارها حساسیتهایی داشته باشند. حتی در تلویزیون نیز در شبکههای مختلف به دلیل مخاطبان متفاوت حساسیتها نیز متفاوت است.
آیا در حوزه توزیع شبکه خانگی محدودیتی وجود دارد؟
نه تفاوتی ندارد. کارها در سراسر کشور توزیع میشود. حتی ما به دنبال بازارهای جدید نیز هستیم. فارسی زبانان خارج از کشور نیز علاقهمندی خود را نشان دادهاند. البته مشکل توزیع در شبکهخانگی به این دلیل که هنوز به صنعت تبدیل نشده است، نقاط ضعف زیادی دارد. با همه زحماتی که افراد در حوزه توزیع میکشند، هنوز راه بسیاری تا رسیدن به حوزه توزیع مد نظر داریم.
در بحث شبکه خانگی بحثی که مطرح میشود، مقوله رقابت پذیری است، اما با وجود این فضا کیفیت کارها نشان میدهد که مقوله رقابت چندان اهمیتی ندارد، چرا به این مبحث در حوزه شبکه خانگی اعتنایی نمیشود؟
شبکه خانگی خیلی جوان است. هنوز چندسالی از تولد این رسانه نگذشته است. تازه نظرات و نگاهها در حال جذب شدن هستند. از این به بعد بیشک مقوله رقابت تاثیر مثبتی بر این رسانه خواهد گذاشت. در حوزه سریالسازی اکنون تنها در شبکه خانگی دو مؤسسه فعال هستند. خود این رقابت، رقابت مفیدی است و قطعا در آینده تبدیل به ارتقای کیفیت میشود. قبلا شبکه خانگی تنها مفری بود برای کارهایی که در جای دیگر امکان ارائه نداشتند. افرادی که میخواستند، سریع به پول برسند و ارزان نیز کارشان را بسازند. به تازگی برنامه و استراتژی وارد این شبکه شده و تلاش میشود که این پتانسیل از بین نرود و بتوان آن را به ارزش افزوده تبدیل کرد.
آیا هزینهای که برای ساخت کارهای شبکه خانگی میشود هزینه پایینتری نسبت به تلویزیون و سینماست؟!
ما چنین کاری نکردهایم. ولی در گذشته تله فیلمهایی ساخته شد که به کارهای شونه تخممرغی معروف بودند. کارهایی که امکان ساخت در بدنه حرفهای سینما نداشتند، در تلویزون نیز راه به جایی نبرده بودند، بنابراین با بودجه کم و زمان محدود کار را میساختند و در شبکه خانگی ارائه میکردند. این روند به شبکه خانگی لطمه زد.
کیفیت کارها به دلیل بودجه پایین بد بود یا آنکه از آنجا که نگاه به این کارها شونه تخممرغی بود با کیفیت نازل ارائه میشد؟!
مجموعه عوامل سبب نازل بودن کارها بود. برای بررسی باید مجموعه عوامل دیده شود. هنرمند اول باید یک رسانه را بپذیرد و با حضورش به آن اعتبار دهد. خیلی طول کشید تا این اعتبار در شبکه خانگی اتفاق بیفتد. هنوز هم نگاه ما به شبکه خانگی توام با اعتبار نیست. وقتی ما بپذیریم که این رسانه با حضور مای کار بلد و چهره، تبدیل به یک رسانه معتبر میشود میتوانیم امید به افزایش اعتبار آن داشته باشیم.
مشکل دوم بحث سرمایهگذاری است. در همه بخشهای تولیدی، با این مشکل رو به رو هستیم، حالا در حوزه فرهنگ این مشکل خیلی بیشتر است. اگر بتوانیم در این حوزه کارهای خوب بسازیم و در تیراژ بالا ارائه کنیم، خود به خود جذب سرمایه اتفاق افتد. سرمایهگذار به دنبال جای امن است، وقتی احساس کند سرمایهاش را یک میلیون مخاطب میبیند، با طیب خاطر بیشتری در این حوزه سرمایهگذاری میکند. البته آمارها در حال افزایش است و این رسانه را به جهت تعداد مخاطب همتراز با تلویزیون میکند. بنابراین عوامل متعددی سبب شده که تاکنون این شبکه جایگاه لازم را پیدا نکند. عواملی چون کیفیت پایین کارها، مشکل سیستم توزیع، عمل نکردن به تعهدات نسبت به مخاطب و نبودن تضمین سبب شده این شبکه در جایگاهی که پتانسیل آن را دارد قرار نگیرد.
به هر حال اگر از ابتدا به روند ارائه کارهای شبکه خانگی نگاه کنیم، شاهد هستیم که بازار وجود دارد. یعنی مردم از ابتدا کارهایی که در شبکه خانگی ارائه شده را تهیه کردهاند. به نظر میآید که هنرمندان و اهالی عرصه رسانه این مدیوم را جدی نگرفتهاند و بازار را در نتیجه آن از دست دادهاند؟!
در ابتدای امر هر چند پتانسیل وجود دارد، اما باید بازار را تولید کرد. این اتفاق در ایران افتاد، جرقه اولیه زده شد، اما متأسفانه این بازار خراب شد. در قدم اول در بازار باید اعتمادسازی کرد. زمانی که پتانسیلی وجود دارد، به معنای آن نیست که اعتماد هم هست. این پتانسیل با اعتمادسازی به فعل درمیآید. اعتمادسازی هم یکدفعه اتفاق نمیافتد و باید قدم به قدم به سمت آن رفت.
اساسا گویی همه تهیهکنندگان در این عرصه با ترس و لرز آمدهاند. انگار این رسانه را با دست پس میزنند با پا پیش میکشند. مثلاً قهوه تلخ آمد، همه خریدند، اصلش را هم خریدند و تا آخر هم پای کپی نکردنش ایستادند. اساساً در این حوزه یک اقدام جمعی اتفاق افتاد. با اینکه قسمت آخرش هم نیامد، اما مردم در کارهای بعدی باز هم اعتماد کردند و کارهای بعدی را هم تهیه کردند. اما تهیهکننده ما از سرمایهگذاری میترسد!
ترس نیست، اساسا سرمایهای وجود ندارد. من علاقهمندم سریال سلمان فارسی را در شبکه خانگی بسازم، اما این سرمایه مهیا نیست. کار بعدی که ما میسازیم نیز کار سنگینی است. ما دندون طلا را ساختیم که سرمایهگذار بیاید و ببیند کار سنگینی نیست و سرمایهگذاری کند. در این شبکه حد توانی وجود دارد، هر بار میتوان سه قدم از حد توان، قدم فراتر گذاشت.
درست است که شبکه خانگی پتانسیل است و هنوز به فعل درنیامده؛ اما همین کیفیت میتواند ظرفیت بالایی بسازد. به هر حال یک بازار چند میلیونی وجود دارد که بازار قابل اعتنایی است، صنایع نیز به دنبال تبلیغات کارهایشان از طریق رسانه هستند. اتفاقی که شاهد هستیم در شبکههای ماهوارهای میافتد. یک برند داخلی یک رقم غیرقابل تصور را به یک سریال ترک میپردازد تا برندش در آن فیلم مکرر تبلیغ شود و حتی نام فیلم به نام آن برند یا کالا تغییر داده شده است. چرا هماهنگی بین صنایع و رسانه ما وجود ندارد که صنایع ما ترجیح میدهند رسانه کمارزشی مانند سریالسازی ترک را محمل تبلیغات خود کنند؟
آینده این شبکه همین است. در ایران اجازه شبکه کابلی یا خصوصی وجود ندارد. هدف ما از آمدن به شبکه خانگی پر کردن این خلأ است. ما معتقدیم صداوسیما باید خصوصی شود، اما برای این اتفاق خلأ قانونی وجود دارد بنابراین ما شبکه خانگی را فضایی برای بخش خصوصی قرار دادهایم. این روند بلندمدتی است و یک شبه اتفاق نمیافتد. ما در ابتدا باید این پتانسیل را به صنایع ثابت کنیم؛ اینکه ما ثابت کنیم واقعاً 2میلیون خانوار یا به عبارتی 25 میلیون نفر بیننده داریم تا صاحبان صنایع، این رسانه برایشان اهمیت پیدا کند و آن را فضایی برای سرمایهگذاری و معرفی برند خود ببینند.
اینکه کارهایی که در شبکه خانگی ارائه میشود نازل است از کجا نشات میگیرد؟ آیا تصور بر این است که کار باکیفیت پورشه است و مردم توان خریدش را ندارند و باید مثلاً پراید ساخت؟!
کسانی که کارهای نازل میسازند اینگونه فکر میکنند که من نمیتوانم پورشه بسازم، زیرا مردم توان خرید آن را ندارند، اتفاقی که در سینما افتاده است. تهیهکننده میگوید ما 100سالن داریم، پر پر برود فروش ما 8 میلیارد میشود. 30 درصد آن به من سرمایهگذار و تهیهکننده برمیگردد پس کاری که میسازم باید یک میلیارد بیشتر هزینه نداشته باشد. این هزینه نتیجهاش فیلمهای نازلی میشود که در حال حاضر در سینما ساخته میشود. کسی میتواند بازار را تغییر دهد که در این بازار ریسک کند. ما در کارهایی که انجام دادهایم ریسک کرده ایم. مثلاً به ما گفتند پتانسیل بازار 200هزار است، اما ما تیراژمان را روی 300هزار تا بردیم. این ریسک است. در اصل ما با این کار در بازارمان ظرفیت میسازیم. این سرمایهگذاری درازمدت است. شما در هر کاری باید در ابتدا ریسک کنی. حتی کسی که رستوران میزند انتظار ندارد در سال اول به سود برسد. ما معتقدیم تنها راهی که مخاطب میسازد کیفیت است. راههای دیگر نتیجه ندارد. مثلاً عدهای فکر کردند که با ستاره میتوانند جذب مخاطب کنند اما اینطور نشد. کیفیت، به وعده عمل کردن و منظم پخش کردن است که رسانه را رسانه میکند.
آیا شما در کارهایتان این ریسک را پذیرفته اید. این ریسک به چه شکلی بوده است؟!
مسیر ما و آقای میرباقری را نگاه کنید. شاهگوش این ماموریت و نیاز شبکه خانگی را فراهم کرد. ما همه 28 قسمت را سر موعد ارائه کردیم. هیچ پروژهای تا پیش از آن منظم پخش نشده است. این اتفاق چون شرایط مهیا نبود فشارهایی برای ما ایجاد کرد و سبب شد که شاهگوش با پایان مطلوبی ارائه نشود. سلیقه کارگردان آن بود که شاهگوش آنگونه تمام شود و مردم هم آن پایان را نپسندیدند. در ابتدای انتشار دندان طلا تیراژ ما 80 هزار بود اما در انتها این تیراژ به 250 هزار تا رسید. این باعث میشود سریال بعدی که کار آقای فتحی -شهرزاد- ، در محیط امنتری نمایش داده شود، زیرا با اعتمادسازی که شده، سه برابر ظرفیت بازار افزایش پیدا کرده است.
در کنار کیفیت، به هر حال تبلیغات نیز اهمیت دارد. اما احساس میشود تبلیغات در شبکه خانگی چندان جدی گرفته نشده است!
تبلیغات ما به اندازه زورمان است. تلویزیون کارهای شبکه خانگی را تبلیغ نمیکند، زیرا این شبکه را رقیب خود میداند. تلویزیون هویت سریال را فقط مختص تلویزیون میداند و نمیتواند بپذیرد که رسانه دیگری سریال ارائه کند. بنابراین شبکه خانگی مهمترین بخش تبلیغات را در دست ندارد. با همه تلاشهایی که شد همچنان شبکه خانگی نتوانسته تبلیغ تلویزیونی بگیرد. بنابراین تنها تبلیغات ما همین تبلیغ شهری بوده است.
میزان بیلبوردهای ما اکنون از شاهگوش بیشتر است، اما چرا شاهگوش بیش از دندون طلا مورد توجه قرار گرفت؟ به این خاطر که شاهگوش بولد خبری شد. محسن تنابنده در این کار به شکل خوانندهای لسآنجلسی گریم شده بود و خود آن بازتاب وسیعی برای ما داشت. در افتتاحیه هم رئیس بنیاد باران آمد که اینها همه در کنار هم شاهگوش را مطرح کردند و تبلیغی برای آن شدند. در آن کار ما کار کمدی داشتیم. بر شخصیت تنابنده کار را استوار کردیم، اما در دندون طلا تنها تکیه بر داستان بود.