اخلاق و اخلاقمداری، به قدری واژههای مطلوب و محبوبی هستند که کمتر کسی را میتوان در جامعه یافت که خود را به دور از آنها معرفی کند. قریب به اتفاق افراد جامعه که شاید بتوان با کمی ارفاق کل اجتماع را در نظر گرفت، خود را انسانهایی اخلاقمدار و مبادی آداب اخلاقی میدانند. اما تناقضی که به وجود میآید این است که هر روز در وجب به وجب زمین و آسمان این جامعه، شاهد صدها و هزاران مورد نقض صریح اخلاق هستیم. حال سوال اینجاست که آیا بیاخلاقها، مردمان فضایی هستند که در آنی به زمین میرسند، دست به کاری غیراخلاقی میزنند و بلافاصله زمین را ترک میکنند؟ خیر دوست من! آنانی که اخلاق را دانسته و ندانسته زیر پای میگذارند، من و شمایی هستیم که اجتماع را تشکیل میدهیم. من و شمای مدعی، من و شمایی که حتی احتمال هم نمیدهیم که ماییم منشأ چنین ناهنجاریهایی در اجتماع.
از آنجایی که نه در حد و اندازههایش هستم و نه فرصت اجازه میدهد، قصد پرداختن به چنین موضوع وسیعی را ندارم که بسیار روانشناسان و جامعهشناسان در این خصوص آب در هاون کوبیدهاند و صدها هزار برگ بیزبان در قالب پایاننامهها و مقالات در این حوزه به چاپ رسیده است. قصد من از این نوشتار، پرداختن به دیدگاهی کاملا خصوصی به اخلاق در حوزه کسبوکار و زندگی حرفهای است. هرگز مدعی نیستم این دیدگاه درست است و کسی را به تبعیت از آنچه در پایان به دست میآورد فرانمیخوانم. تنها یک درد دل است و بس. بد نیست در گام نخست، دیدگاهمان در خصوص کلمه اخلاق را تا حدودی یکسان کنیم.
از نظر ویلیام گلسر، بنیانگذار فقید تئوری انتخاب و واقعیت درمانی، رفتاری اخلاقی است که شخص دست به آن میزند و اگر چنانچه همین رفتار در اجتماع تسری یافته و همه گیر شود، از زندگی کردن در آن اجتماع لذت برده و احساس رضایت میکند. حال خودتان بهعنوان یک مثال بررسی کنید که آیا از نظر شما عبور از چراغ قرمز، رفتاری اخلاقی است یا خیر. نکته جالبی که در این تعریف به غایت ساده و درکپذیر وجود دارد، این است که تعریف از اخلاق نسبی است. به این معنا که هرکسی به اندازه دیدگاه خود، رفتاری را اخلاقی یا غیراخلاقی میداند.
به این ترتیب است که برای ساماندهی به این واژه وسیع و نسبی، مقولهای به نام «عرف» وارد ادبیات اجتماعی شده است. به نظر، هر آنچه را که اکثریت قریب به اتفاق یک اجتماع، اخلاقی میدانند، عرفی است نانوشته که در همان اجتماع جاری و ساری است و میتواند در اجتماعی دیگر چنین منوالی را تجربه نکند. بعد از این مقدمه طولانی، اگر هنوز به خواندن دوام میکنید، میتوانم به اصل درد دلم بپردازم. در ادامه این نوشته، هیچ آدابی و ترتیبی نجستهام و آنچه دل تنگم خواسته، گفتهام!
* مشاور، مدرس و سخنران کسب و کار و برندینگ