در این شماره از ستون تبلیغاتچی های دیوانه به نقد و بررسی قسمت هفتم از فصل سوم سریال مدمن با نام Seven Twenty Three می پردازم که برای نخستین بار در تاریخ بیست وهفتم سپتامبر سال 2009 میلادی و با کارگردانی دیزی مایر (Daisy Von Scherler Mayer) از کانال AMC پخش شد.
همانطور که در شماره قبل اشاره شد آقای کنراد هیلتون (Conrad Hilton)، هتلدار معروف و صاحب هتل های زنجیره ای هیلتون در یک مهمانی دان دریپر را ملاقات کرد و به او علاقه مند و چند روز بعد متوجه شد که آقای دریپر در زمینه تبلیغات فعالیت می کند و چون در همان زمان هیلتون درگیر یک کمپین تبلیغاتی بود در یک قرار ملاقات برنامه ریزی نشده از دان درخواست کرد تا نظرش را راجع به تبلیغات ساخته شده برای مجموعه هتل هایش بداند.
نکته جالب اینکه دان دریپر تحت تاثیر طبقه اجتماعی و ثروت کنراد هیلتون قرار نگرفت و به صراحت گفت که از این راه کسب درآمد می کند و نمی تواند به او مشاوره بدهد و در مقابل اصرار زیاد هیلتون، با اشاره به طرح های تبلیغاتی که در آن از نماد موش استفاده شده بود گفت که شاید استفاده از این کاراکتر برای مشتریان هتل خوشایند نباشد.
این نوع برخورد دان دریپر با مشتری یکی از نکاتی است که تبلیغاتچی ها باید به آن توجه کنند. امتیاز دادن افراطی به مشتریان برای جذب آنها شاید در کوتاه مدت نتیجه بخش باشد ولی در نهایت نه به نفع آژانس تبلیغاتی است و نه به نفع مشتری.
متاسفانه شاهد هستیم که شرکت های تبلیغاتی ایرانی ساخت تبلیغات به صورت رایگان را همواره به عنوان یکی از امتیازات مهم به مشتریان پیشنهاد می دهند تا با جذب مشتری و فروش رسانه های تبلیغاتی کسب درآمد کنند، هرچند این شیوه در کشورهای توسعه یافته نیز تا حدودی رواج دارد، اما استفاده افراطی از این راهکار توسط شرکت های آژانس های تبلیغاتی ایران باعث تولید کارهای تبلیغاتی ضعیف شده است.
در هر صورت پس از مذاکره کوتاه بین کنراد هیلتون و دان دریپر، صاحب مجموعه هتل های هیلتون علاقه مند به همکاری با شرکت استرلینگ-کوپر و این مسئله باعث خوشحالی سایر مدیران شرکت استرلینگ-کوپر می شود، اما در مسیر همکاری مسئله ای وجود دارد که مانع از عقد قرارداد میان طرفین می شود.
از آنجا که دان دریپر بدون قرارداد با استرلینگ-کوپر همکاری می کند وکلای آقای هیلتون همکاری با این شرکت را دارای ریسک زیاد می دانند و این موضوع را به مدیران شرکت تبلیغاتی منعکس می کنند. آنها هم که به شدت علاقه مند به شروع این همکاری هستند دان دریپر را تحت فشار قرار می دهند تا با امضای قرارداد زمینه را برای همکاری با هتل هیلتون آغاز کند، اما دان دریپر حاضر به عقد قرارداد نیست به همین خاطر به توصیه ها و درخواست های مدیران شرکت توجهی ندارد به همین دلیل راجر استرلینگ با بتی هافستد همسر دان تماس می گیرد و از او می خواهد که با دان صحبت کند تا رضایت دهد، اما این مسئله نه تنها موثر واقع نمی شود حتی موجبات ناراحتی مدیر خلاقیت شرکت استرلینگ-کوپر را نیز فراهم می کند.
در نهایت تهدید آقای کوپر به افشای گذشته نامعلوم دان دریپر باعث تن دادن او به امضای قرارداد می شود و او با نارضایتی این قرارداد را امضا می کند. ما چقدر برای شروع همکاری با مشتریان مهم همکاران مان را تحت فشار قرار می دهیم؟ چقدر به اخلاق پایبندیم؟ ادامه دارد...
ارتباط با نویسنده: alijah. ir
مشاور تبلیغات و برندسازی