اکثر مردم، زمانی که از فراگیری یا تعلیم بحث به میان میآید، طفره میروند و آن را بهعنوان فعالیتی کسلکننده قلمداد میکنند و از بقیه زندگی روزمره خود جدا می سازند. شما نیز چنین تفکری دارید؟ با این وجود، اکثریت ما بخش قابل توجهی از سالهای ابتدایی زندگی خود را صبح زود از خواب بیدار و از خانه خارج میشدیم تا به مدرسه برویم.
چند نفر در دبیرستان شما در آخرین روز به دلیل عدمتمایل به ترک مدرسه به اجبار روی زمین کشیده شدند؟
تناقض اینجاست که من هیچ بازاریاب یا کسبوکار موفقی را نمیشناسم که نسبت به آموزش و فراگیری رویکرد بخشی نگری داشته باشند. ما زندگی روزمره خود را با تمام موفقیتها، ناکامیها و فرصتهایی میبینیم که منابع ارزشمندی برای آموزش و فراگیری و نیز خلاقیت الهامبخش هستند.
بهعنوان مثال، اگر به سایت YouTube.com مراجعه کنم و به دنبال توصیه و پیشنهادی در مورد موضوع خاصی باشم یا حتی ویدئوی جدیدی را ببینم که شخصی با مشاهده آن را به من توصیه کرده است، هیچگاه دست خالی برنمیگردم.
حتی زمانی که آگهیهای بازرگانی تلویزیون را میبینم اگر به واژگان و تصاویری که یک صنعت با صرف میلیاردها دلار در جهت تحقیق و بررسی در مورد انتخاب بهترین کلمات و تصاویر استفاده کرده دقت کنم، میتوانم نکات و اطلاعات فراوان و ارزشمندی را در مورد تبلیغات و بازاریابی کسب کنم.
هنگامی که تبدیل به یک بازاریاب موفق میشوید، ارزشمندترین ثروت شما خلاقیت شماست. خلاقترین افرادی که من میشناسم، کسانی هستند که پیوسته روشهای جدیدی مییابند تا اطراف خود را با محتوای جذاب، افرادی که همواره با آنها موافق نیستند و ایدههایی که ناشی از جهانبینی است که متفاوت با جهانبینی و نگرش آنهاست پر کنند.