احتمالا شنیدهاید وقتی میخواهند از یک مدیر کاربلد تعریف کنند میگویند فلانی واقعا مدیر به دنیا آمده و مدیری بالفطره است. اما بهواقع هیچکس ذاتا مدیر به دنیا نمیآید و این مطلب، به جنبه هنری مدیریت و شم خاص آن اشاره دارد تا دانش مدیریت. بنابراین اصلا فکر نکنید که مدیریت آموختنی نیست و هم از این روی است که مانند همه پدیدههای انسانی، مدیریت نیز قابل تکامل و تکمیل است و به برکت آموزش و دانش میتوان آن را بهتر و موثرتر کرد. در همین راستاست که غفلت از یکسری اصول و نکات ساده و به ظاهر پیش پاافتاده میتواند شما را به مدیری ناموفق بدل کند.
یک دسته از مدیران تمایل دارند تمام کارها را خودشان به تنهایی انجام دهند. نفس این کار - فارغ از انگیزه اصلی آن اعم از اعتماد نکردن به کارکنان یا توانمند نشان دادن خود یا هر دو- با روح کار جمعی مغایرت دارد و اتفاقا چهره مدیر را در نظر کارمندان مخدوش و او را به مدیری ناموفق تبدیل میکند.
اگر شما هم جزو این دسته از مدیران هستید که خود را در همه زمینهها صاحب نظر و تخصص محدود خود را بزرگترین سرمایه میدانید و بیتوجه به اصل تقسیم کار سعی میکنید در هر کاری – از پیشپاافتادهترین کارها تا تصمیمهای مهم و سرنوشتساز- شخصا دخالت کنید و به دیگران اجازه اظهار نظر و مشارکت نمیدهید و در یک کلام خودتان را همهکاره و به اصطلاح آچار فرانسه اداره میدانید که هیچ کس دیگر به هیچوجه قادر به انجام کارها با دقت شما نیست، باید بگویم به نوعی نیاز به «مداوا» دارید و بهتر است در روش خود تجدید نظر کنید.
مدیران همهکاره معمولا افراد زیردست خود را هیچکاره میدانند و تنها پست سازمانی خود را میبینند و ردههای پایینتر را دستکم میگیرند. اگرچه اغلب مدیران، افرادی هستند که به سبب آنکه در کار خود سرآمد بودهاند به این پست رسیدهاند اما این بدین معنا نیست که راه موفقیت را کاملا آموختهاند بلکه مسلما هنوز چیزهای بسیار دیگری را باید بیاموزند تا بتوانند موفق عمل کنند. البته مدیرانی که بدون دانش کافی و به طور تصادفی یا احیانا سفارشی به مدیریت رسیدهاند حکایت دیگری دارند که قطعا کار مدیریت برایشان پرهزینه و پرزحمت و شاید غیرقابل تحمل باشد.
برای اجتناب از این اشتباه چه باید کرد؟
بهعنوان یک مدیر بهتر است همه پرسنلتان را خلاق در نظر بگیرید و کاری کنید تا ایدههای خود را ارائه دهند. یکی از کارهای پیشنهادی این است که همکارانتان را جمع کنید و برایشان توضیح دهید تا چه حد به عقاید و ایدههای جدیدشان علاقهمندید، به این ترتیب همه کارکنان را در کارها دخالت و اجازه دهید با تبادل نظر با آنان و صرف وقت، آنها نیز در سطوح مختلف با شما مشارکت کنند.
تا حد ممکن بهتر است رئیسمآب نباشید و کارمندانتان را تحقیر نکنید بلکه آنها را ترغیب کنید تا نظرات و ایدههای خود را بنویسند و به شما بدهند. به آنان اطمینان دهید همه پیشنهادها را مطالعه میکنید حتی پیشنهادهای ساده و پیش پاافتاده را و به خاطر این پیشنهادها آنان را مورد انتقاد و بازخواست قرار نمیدهید. به نظر من بهتر است که هیچ پیشنهادی را رد نکنید بلکه تا حد ممکن آنها را جرح و تعدیل کرده و پرورش دهید.
سعی کنید با تفویض کارها، کارمندانتان را در کارها سهیم کنید و در حد معینی به آنان آزادی عمل دهید و خودتان از بالا اوضاع را کنترل کنید. برای پرسنلتان مشخص کنید وقتی که نیستید چه کسی مسئول انجام چه کاری است و با واگذاری بخشی از کار به افراد، مدیران مستعد را ارزیابی و شناسایی و از انجام کار نیز اطمینان حاصل کنید.
در نظر داشته باشید با این شیوه مدیریت، هم جایگاه مدیریتیتان در نظر کارمندان ارتقا مییابد هم با سهیم کردن افراد، چهرهای مردمیتر به کارکنانتان نشان میدهید و از همه مهمتر اینکه عملکرد سازمان بهبود چشمگیری پیدا میکند. فراموش نکنید مدیریت هم مثل هر هنر دیگری نیاز به تمرین دارد تا اشتباهات گذشته را تکرار نکنید و از آنها درس بگیرید.