بسیار اتفاق میافتد مدیرانی که دارای تجربه کاری هستند در پاسخ به پیشنهاد بهکارگیری و میدان دادن به کارمندان جوانتر و تازهکارتر میگویند تجربه کاری ندارند و تجربه را بزرگترین سرمایه میدانند. شاید این نظر مصداق کامل «تجربه پدر علم است» باشد و هرچند که در برخی موارد تجربه، کلیدی گره گشاست اما در عصر کنونی که عصر ارتباطات است، تکنولوژیهای نوین ارتباطی همه چیز را تغییر داده و مسائل انسانی و کاری نیز از این تغییرات مصون نمانده و روندشان را تسریع بخشیده است و در سایه این رشد سریع، تجربههای بهویژه کاری نیز به سرعت رنگ میبازند، از اعتبار میافتند و بهنوعی کهنه و بلااستفاده میشوند. بهطوریکه حتی کارمندان باتجربه و دارای سابقه کاری بالا نیز باید سعی کنند تجارب خود را بهنوعی بهروز کنند و خود را با شرایط جدید هماهنگ کنند و هم از این روی است که در اکثر کارها، تجربه، گزینهای شاخص برای رد یا قبول کارمندان نیست و بسا کارمندان تازهکار نیز همزمان با افراد مجرب در حال تجربه کردن و کارآموزی شوند.
البته در این مجال کوتاه قصد ندارم منکر اثرات مثبت تجربه کاری شوم اما مسئله این است که تجربه نباید ایستا شود و سابقه کاری بالا نباید دلیلی برای متوقف شدن و مغرور شدن افراد شود. در واقع تجربه واقعی این است که بیاموزیم هرگز نمیتوان و نباید تجربه را همانند گنجی گرانبها در جایی مدفون کنیم بلکه اگر این تجربیات بهروز نشوند و با نمونههای مربوطه، جایگزین یا اصلاح نشوند، بهجای موفقیت، میتوانند سبب ورشکستگی نیز شوند.
اما متاسفانه همچنان بسیاری از مدیران ترجیح میدهند با افراد مجرب کار کنند تا جوانان صاحب مدارج علمی و دانشگاهی که تجربه عملی ندارند. اینگونه مدیران از ایدههای نوین کارمندان جوانتر، کمتر استقبال میکنند درحالیکه اگر همان پیشنهاد از سوی یک فرد باتجربه ارائه شود حاضرند با صرف وقت، آن را بررسی کنند غافل از اینکه کمسابقهها، به دلیل تازه نفس بودن و کمتر عجین بودن با کار، اشکالات احتمالی را بهتر میبینند و دیدگاهها و ایدههای بهتر و انگیزه بیشتری میتوانند داشته باشند. بهنوعی میتوان گفت مدیرانی که به تجربه بیشتر بها میدهند بهراحتی انگیزه جوانان را میگیرند.
بهعنوان یک مدیر، تصمیمات اساسی را که در این اواخر گرفتهاید بررسی کنید. بررسی کنید چقدر از این مسائل مشابه مسائل سالهای گذشته و چقدر از آنها تکراری نبودهاند. اگر این تصمیمات را براساس تجربیات گذشتهتان گرفتهاید، اگر باتجربهها را بیشتر به کار گرفتهاید و از نظرات آنان بیشتر استقبال کردهاید و اگر برای دو مسئله متفاوت یک راهحل ارائه دادهاید باید گفت شما هم طرفدار مجربها هستید و ادامه این روش میتواند مدیریتتان را دچار مشکل کند.
برای اجتناب از این اشتباه چه باید کرد؟
آنچنان که لوئیس پاول در یکی از سخنرانیهایش میگوید: «مدیرانی که بتوانند خود را از قید و بند تجربههای گذشته آزاد کنند قادر خواهند بود به اندیشه خود پروبال دهند و آن را از درون قفس به پرواز درآورند.» سعی کنید تجارب تازه را بهطور مداوم جایگزین تجربیاتی کنید که تاریخ مصرف آنها سر آمده است. ارزش و اعتبار تجربههای گذشته به این است که تا چه میزان میتوانید آنها را در قالب شرایط فعلی ارائه و تعمیم دهید. بنابراین بهتر است با بررسی مداوم تجربیات، بخشی را که در شرایط امروزی قابل استفاده نیست رها کنید و تجربههای جدید را جایگزین آنها کنید.
بهطورکلی استفاده توأم از تجربه و علم و نیز افراد تازهکار در کنار مجربها، ایده خوبی برای به روز شدن مدیریت تان است. به خاطر داشته باشید به همه کارمندانتان اهمیت بدهید. نه طوری رفتار نکنید که مجربها احساس کنند کنار گذاشته شدهاند و به درد نخورند و نه بهگونهای که جوانترها نیز بیانگیزه شوند. کارمندان تازه وارد به راهنمایی شما احتیاج بیشتری دارند، به تدریج که در کار خود مهارت پیدا کردند میتوانید شیوه خود را تعدیل کنید، انعطاف بیشتری نشان دهید و با دادن کار بیشتر به آنها، اعتماد خود را به آنان نشان دهید. با این کار انگیزه بیشتری برای خلاقیت و شکوفایی پیدا میکنند.
فراموش نکنید افراد مسنتر بسیار دیرتر از جوانان با تغییرات کنار میآیند و در اکثر اوقات مایل به تغییر نیستند. اما اگر کارتان بهگونهای است که واقعا تجربه حرف اول و آخر را در آن میزند بهتر است به فکر جانشین پروری باشید و از مدتها قبل از بازنشستگی افراد مجرب، جوانترها را در کنار آنان قرار دهید تا تجارب لازم را کسب کنند. این شیوه عملکرد در واقع یک سرمایهگذاری بلندمدت برای اداره شما محسوب میشود.