یک عدهای هستند که در عالم مجموعهداری به آنها استوکر میگویند. مثلا متوجه میشوند که 100تومانی یا 50تومانی که در فلان تاریخ مشخص چاپ شده است، کم است. این افراد هم در بازار همه نمونههای موجود را خریداری میکنند و از بازار جمع میکنند.
بدین وسیله آن را نایاب کرده و ارزش مجموعهای به آن میبخشند. اما اینکه این افراد مشخص از چه طریقی متوجه این امر و نایاب یا کم بودن یک اسکناس یا سکه میشوند، دلایل جالبی دارد. باندهایی در این حوزه وجود دارد که آنها را در جریان قرار میدهد. مرکز اطلاعات هم که بانک مرکزی است. خود کسب اطلاعات و داشتن اطلاعات در این حوزه یک کار مهم است. افرادی هستند که منبع این اطلاعات هستند. تمبر هم همین داستان را دارد. ماشین هم همین داستان را دارد. ولی شکل استثنایی آن است.
ایرانیان نگاه سرمایهگذاری در این حوزه ندارند
نگاه به مجموعهداری در ایران به این صورت است که مجموعهداری نمیتواند یک نوع سرمایهگذاری باشد. درحالیکه در سطح جهان نهتنها این طور نیست بلکه مجموعهداری یک بیزینس سودآور است که افراد زیادی در بازار آن حضور دارند. در ایران بیشتر نگاه حسی و عاطفی و علاقه شخصی به مجموعه وجود دارد. شوق دیدار با اسکناسها، سکهها، آبگینهها و دستنویسهای قدیمی و نایاب به نوعی ارضای علاقهمندیهای درونی است تا نگاه پولی و سرمایهگذاری.
مدیریت مجموعهداری
بدون اینکه بخواهیم این امر را رد یا تایید کنیم باید دیدگاه عقلانیتری نسبت به مجموعهداری و مدیریت هزینهها و مدیریت ارزشگذاری آنها داشته باشیم. افرادی به صورت شخصی و با هزینه شخصی به گردآوری مجموعههایی از گوشههای فرهنگی یک مملکت میپردازند و این امر بهخودیخود باید مورد تحسین واقع شود. اگر مراکزی برای ارزشگذاری قانونی ایجاد شود و معیارهای روشنی برای حفظ و نگهداری مجموعهها مشخص شود، میتوان امیدوار بود که مجموعهها بعد از صاحبان آنها به ملت تعلق بگیرند و در چهارراههای معروف به تاراج حراجها نروند.