طی این همراهی که هشت بخش آن را سپری کرده ایم، با 12 استراتژی رونمایی آشنا شدیم که هرکدام در جایگاه خود می توانستند گزینه مناسبی برای رونمایی از محصولات باشند، همچنین با نقاط قوت و ضعف و باید و نباید های آنها آشنا شدیم. امید است مطالب قبلی مورد توجه فرهیختگان گرامی قرارگرفته باشد.
در ادامه قصد داریم به استراتژی بیگانگی که نگاهی به رویکرد تمایز شدید سازمان ها در تولید محصولات است، بپردازیم و با فرصت ها و تهدید های استفاده از این استراژی اثربخش آشنا شویم.
13- بیگانگی
شکستن پارادایم صنعت توسط رونمایی از یک بیگانه یا به عبارت دیگر ایجاد تمایز خاص و منحصربه فرد در ارائه و رونمایی از محصول تولید شده، به طوری که تصور محصول جدید بسیار دور از ذهن آن صنعت است و در حقیقت شکستن روال های متداول در ارائه محصول یا ارائه خدمات است و دقیقا رخدادی است که به ندرت اتفاق می افتد یا اصلا تصور وقوعش امکان پذیر و قابل پیش بینی نیست.
باید افزود سازمان های دانش محور و دارای برنامه ریزی و آینده نگر از این استراتژی بهره می برند، چرا که در طراحی و تولید محصولات مرزهای عمومی و باور های عام را می شکنند و این عامل باعث متمایز شدن آنها و ماندگار بودن شان می شود.
از این استراتژی زمانی می توان بهره برد که بازار بیش از حد اشباع شده و رقابت شدیدی در حال انجام است و شرکت ها و سازمان ها با محصولات مشابه و تقریبا یکسان عرصه را بر هم تنگ می کنند و ناخواسته در اقیانوس قرمزی که ایجاد شده به رقابت با یکدیگر می پردازند. علاوه بر این، برای دیده شدن بیشتر برند های چالشگر یا اصطلاحا برند های دوم هر حوزه که رقابت تنگاتنگی با رهبر بازار آن حوزه دارند از این استراتژی می توان استفاده کرد. این استراتژی همچنین در راستای گسترش محصول، بسیار کارآمد و اثربخش است.
از نقاط قوت این استراتژی می توان به ایجاد شکاف به واسطه برجسته بودن در صنعت یا حوزه فعالیت اشاره کرد که برند های چالشگر هر حوزه می توانند از این راهکار و استراتژی برای افزایش سهم بازار یا ایجاد تحول در جایگاه فعلی خود استفاده کنند. این استراتژی همراه با اتفاقات غیر متعارف در صنعت است و به این خاطر بسیار تاثیرگذار و اثربخش است و موجب می شود در ذهن مخاطبان اثرگذاری بسیار بالایی ایجاد کند.
در مقابل تمامی فاکتورهای مثبت و موثر در استفاده از این استراتژی، المان خطر هدف قرار دادن مخاطبان اشتباه نیز از مهم ترین فاکتور های اجرایی این راهبرد است که در زمان طرح ریزی این استراتژی باید توجه ویژه ای به این فاکتور داشت.
به عنوان مثال رونمایی گوگل از خودروی بدون راننده که موافقان و مخالفان خود را داشت، چرا که مخالفان و منتقدان بر این باورند که حس امنیت را از سرنشین گرفته و حس اعتماد به روبات هنوز فرهنگ غالب جوامع انسانی نشده است یا اینکه با رونمایی از خودرو های دنده اتومات، منتقدانی بر این باور بودند که لذت رانندگی کاسته شده ولی به مرور با نهادینه شدن این فرهنگ از تعداد این مخاطبان منتقد کاسته شد.
در پایان اگر بخواهیم مثال موفق دیگری از این استراتژی بیان کنیم می توان به شرکت فورد اشاره کرد که نخستین خودروی الکتریکی را در سال2010 ارائه کرد و تعجب همگان را در دوره ای که همه خودرو ها از سوخت های دیگر مثل بنزین و گاز بهره می بردند، با ارائه این محصول بر انگیخت.
مدرس و مشاور توسعه کسب و کار