میدان ولیعصر، محل تجمع کالاهای بسیاری است که موجب شده محل حضور چندین بورس باشد. از کالاهای دیجیتالی چون موبایل و کامپیوتر و وسایل جانبیشان گرفته که در چندین پاساژ ارائه میشوند تا مغازههایی که به عرضه کالاهایی چون پوشاک زنانه و مردانه و کیف و کفش میپردازند. مسیر گزارش امروزمان از حوالی سینما قدس واقع در ضلع جنوب غربی شروع شده و به سمت شمال میدان تا سر خیابان زرتشت امتداد دارد. در مسیر حرکتی که معرفی شد به مغازههای فروش جاجیم و گلیم و شال و روسری هم سر زدهایم.
همچنین دیداری با اغذیهفروشیهای میدان داشتیم و پاساژهایی چون کیش، مروارید و اهدا را دیدهایم. آنونسی هم از گیشههای قدس و آفریقا با اهالی سینما داشتهایم. میدان ولیعصر را خیلیها با عصرگاهیهایش و ظرفهای سیبزمینی سرخشده به یاد دارند. حداقل در مورد طیف وسیعی از جوانان این داستان صدق میکند. البته واقعشدن کافیشاپهای فراوان در محدوده میدان ولیعصر که عمدتا از چهارراه خیابانی با همین نام شروع شده و تا خیابان زرتشت ادامه مییابند، موجب شده تا جمعیت جوان زیادی در این محدوده تردد کنند. طیف متنوع کالاها هم دلیل دیگری برای رجوع مشتریان به این بازار بوده است. تصاویر مربوط به ازدحام خریداران در راسته شمالی–جنوبی میدان ولیعصر را هر کسی در تهران دیده است؛ جمعیتی که بعد از ساعات اداری و بعد از اتمام کلاسهای درس به این منطقه سرازیر میشدند که البته در حال حاضر این تصاویر کمرنگ شده و از تعداد این جمعیت کاسته شده است. اتفاقی که اهالی بازار این منطقه نسبت به آن معترض هستند .
کوچههای تجاری میدان
خصوصیت خاص این میدان این است که در کوچههای بیشمارش هم تجارت برقرار است و حتی رد چرخهای کسب وکار به کوچههای این میدان هم کشیده شده است. تا جایی که با ایستادن در ورودی هر کوچهای میتوان رگالهایی از انواع پوشاک را هم دید که انگار در شویی خیابانی و البته مجانی شرکت کردهاند و دست باد هم شده است مانکنهایی برای پرزنتکردنشان؛ تصاویری که شاید کمکم زیر سایه رفتو آمدهای کم این روزها جان میبازند؛ تصاویری که بهنوعی هویت کوچههای این میدان را میساختهاند. اما انگار دیگر رمقی برای خودنمایی ندارند و اگر هم داشته باشند، چشمهای کمتری برای دیدنشان میآیند. یکی دیگر از ویژگیهای چشمگیر این میدان حضور انواع اغذیهفروشیهاست. چنانکه در این میدان تا دلتان بخواهد اغذیهفروشی مستقر شده است. از انوع فستفود گرفته تا ورژنهای کهنهتری از محیطهای کوچک غذاخوری مانند جگرکیها. وجود دو سینمای مشهور در این میدان هم موجب شده تا خوراکی فروشها همچنان از کاسبان شاد این میدان باشند.
بیآرتی رونق بازار را گرفت
احساس میکنم نثری آرام همراه با واژههایی کمرمق به کار بردهام و حتما خواننده هم این حس را دارد که چرا سخن از بیرمقی و کمجانی شده است. اتفاقا این مسئله سوال خود من هم بوده است. به همین دلیل ضمن صحبتهایی که با کاسبان این میدان داشتم به اطلاعاتی دست یافتم که با شما هم در میان میگذارم. همیشه ایجاد خطوطی برای حملونقل و تسهیل رفتوآمد مردم رویهای مثبت در نظر گرفته میشود. اما در این میان همیشه نکتهای پنهان هم وجود دارد که مربوط میشود به تغییراتی که گاه این مسیرهای جدید در بافتهای قدیمی دارند. در این میان بازارهای قدیمی معمولا بیشترین ضربهها را میبینند، زیرا مسیرهای معهود خریداران عوض میشود و این یعنی کم شدن رغبت مشتریان به اینگونه بازارها. البته دلیلی فرهنگی هم در این میان وجود دارد که برمیگردد به رغبت کم مردم به استفاده از وسایل نقلیه عمومی. بههرحال دلایلی از این دست موجب شده تا راستههای تجاری سنتی کمرونق شوند.
به همین دلایل هم هست که کاسبان میدان ولیعصر این محدوده را از رونق افتاده توصیف میکنند و در توضیح این نظرشان چنین استدلال میکنند که احداث خطوط بیآرتی و یک طرفه شدن این خیابان و ایجاد طرحهای ترافیکی مساوی بوده با این مسئله که حجم زیادی از مشتریان نتوانند در این خیابان تردد کنند و مثلا عبور و مرور با وسیله شخصی آن هم از سمت تجریش به سمت راهآهن مسدود شود و همه این مسائل باعث شده تا اغلب مشتریانی که به طور معمول آخر هفته را با ماشین شخصی در خیابانها ظاهر میشوند، از این خیابان رانده شوند و همین امر موجب شده تا خیابان رونق خود را از دست بدهد.
رقابت نابرابر سنتیها و امروزیها
فروشنده پوشاکی در جواب این سوالم که اوضاع بازار به چه صورت است میگوید: دیگر جواب نمیدهد و منظورش از جواب ندادن را اینگونه توضیح میدهد: ببینید تا همین چند سال پیش مشتریانی از خیابانهای دور از این میدان هم برای خرید میآمدند. از پیروزی، از تهرانپارس و نقاط دیگر شهر. چون اینجا بورس بود، معتبر بود و افراد باسابقهای که اینجا حضور داشتند دلیل خوبی بود تا خریداران راه زیادی را تا این بازار طی کنند، اما طی شش ، هفت سال اخیر ساختوسازهایی که در حوزه ساخت مراکز تجاری رخ داده موجب شده تا راستههای قدیمی و بازارهای سنتی دیگر جواب ندهند. چون زمستان که باشد، هوا سرد است و تابستان هوا گرم است. بنابراین دیگر مشتری دوست ندارد در آب و هوایی اینچنینی برای خرید اقدام کند. چون مشتری ترجیح میدهد در فضای خنک و خوش نور مراکز تجاری قدم بزند و خریدش را انجام دهد.
اینها تنها حرفهای این فروشنده نیست. فروشنده دیگری هم که اغذیهفروشی دارد همین نظر را دارد. میگوید در این میدان تنها اغذیهفروشیها هستند که تا حدود زیادی فروش خود را حفظ کردهاند. دلیلش هم وجود آموزشگاههای زیادی است که در این منطقه واقع شدهاند. از آموزشگاههای زبان گرفته تا موسسههای فرهنگی که تابستان پررونقی را هم پیش چشم خود میبینند. این فروشنده که به نظر میرسد دیگر باید پایش را آن طرف 38 هم گذاشته باشد اضافه میکند که این همه مغازه پوشاک و کیف و کفش؛ ولی دیگر نشانی از شور خریدوفروش نیست و تکرار میکند که مشتریان امروزی دیگر زیر آفتاب و باران خرید نمیکنند. چانهاش گرم شده و تختهگاز ادامه میدهد که ببینید از سر میدان تا انتهای این راسته همه فروشگاهها حراج زدهاند! این زمان از سال که وقت حراج نیست؛ حراجهای بیموقع و زود به زود نشان از نبود خریدار دارد. با کمی دقت در اوضاع بصری میدان تا حدود زیادی حرفهایشان تایید میشود. خریداران یا عابران پیاده میدان که خیلی هم خریدار نمیتوان به حسابشان آورد فقط نگاه میکنند. یک نوع نگاه مات و البته بدون انتخاب. گاهی روی بساط دستفروشی خم میشوند. شالی یا روسری و حتی کفشی را برانداز میکنند، کمی با بغلدستیشان حرف میزنند و چینهای دور لبشان بیش از حد معمول میشود و این یعنی اینکه نه! خریدی در کار نخواهد بود.
کالاهای چینی و ترک و گاه ایرانی
میدان ولیعصر باوجود همه حرفهایی که زدیم و به کمی رونق این روزهایش اشاره کردیم اما به لحاظ تنوع کالایی که در فروشگاههایش عرضه میشود، یکی از متنوعترین بازارها را دارد؛ بازاری که هم پردههای خانگی مختلف در آن عرضه میشود، هم انواع لوازم آرایشی و بهداشتی و هم کالای خواب. پوشاک مردانه و زنانه، کیف و کفش دیگر کالاهای این میدان هستند. گبه و گلیم و جاجیم هم هستند تا دست بازار حسابی پر باشد. صنایعدستی هم چند فروشگاه در این میدان و پایینتر از سینما قدس به خود اختصاص داده است تا جایشان خالی نباشد. خلاصه هر کسی به این میدان برود خریدار هم که نباشد چیزکی خواهد خرید و من با همین دیدگاه بود که وارد فروشگاه جاجیم و گلیم شدم. فروشنده بیحال و بیرمقی ایستاده بود و قیافهاش داد میزد که چرا باید زندگیاش را دور از هوای خوش تبریز و در تشبادهای این روزهای تهران سپری کند؟! جلو آمد که مثلا خواسته باشد قالیچهای با طرح دیار ترکمانان را معرفی کند. گفتم گبه شیراز هم دارید اما او بیتوجه به پرسش من اصرار داشت که ترکمن خوب است. قیمتی هم ندارد، دو در یک و نیممتر است و 800هزار تومان است. گفتم موضوع هزینه نیست طرح شیراز داری یا نه و خب اصلا شناختی از کالاهای مغازهاش نداشت طفلکی و تابلویی را گرفت جلویم که حراج است و تنها 300هزار تومان.
گوشه دیگری از مغازهاش تابلویی بود با تصویری خوشایند به رنگ خاکستری یعنی جالبترین رنگ دنیا. مرد میانسالی دستی در گردن الاغی انداخته بود و انگار توبرهاش را پر میکرد. چشمهای درشت، هوشیار و سپاسگزار الاغ این را میگفت. پشتسرشان هم تا چشم کار میکرد دشت یکدستی بود با آسمانی خاکستری. زیبا و دلانگیز و بیبرنامه قبلی خرید، خرید شد. در ادامه فروشگاهگردیها به مغازه پوشاکی میرسم و جوانک بهشدت لاغر کردهای که برخلاف جو بازار رونق کسب وکارش را خوب توصیف میکند. میگوید رونق بازار کم شده اما ما مشتریان قدیمیمان را داریم. مشتریانی خیلی قدیمی که هر کجای شهر که باشند به مغازهمان میآیند. به همین دلیل هم دلنگرانی نداریم. جنسهایش را ترک معرفی میکند. در میان هر پنج کلمهای که به کار میبرد یکیاش کیفیت است. کیفیتی که به دلیل ترکبودن کالا است.
زنانه و مردانههایی که هنوز جاذبه دارند
اما یکی از دلایلی که هنوز هم بانوانی را به میدان ولیعصر میکشاند، انواع مانتو است و فروشگاههای زیادی که به عرضه این کالای بانوانه میپردازند. ایرانی بودن پارچه و دوخت و خلاصه تمام و کمال وطنی بودن این کالا موجب شده که قیمتها هم کاملا طبیعی و حتی کمتر از حد انتظار خریدار باشند. تنوع رنگ و طرح دلیل دیگری است که میتواند خریدارانی را که به دنبال مانتوهایی با قیمت متوسط هستند، به این منطقه بکشاند. متوسط قیمت مانتوها بین 30هزار تا 120هزار تومان است. پوشاک مردانه هم در این بازار نمود پررنگی دارد. خریدارانی هم کماکان عبور و مروری دارند اما همچنان نغمه نبود مشتری بر زبان قاطبه فروشندگان جاری است. در مغازهای یکی از فروشندگان میگوید این تیشرت من 60رنگ مختلف دارد. هر کدام فقط 50هزار تومان. جنسش عالی است. نخ است و خلاصه اینقدر میگوید تا مشتری را راضی کند.
البته مشتری خریدار است و رنگ ملایم یاسی را انتخاب میکند. چک و چانهای هم نمیزند که انگار به مذاق فروشنده خوش مینشیند که از خریدش تشکر میکند. چیزی که در مراودات خریدوفروش در بازارهای ایران که هنوز رنگ وبوی کشورهای مدرن را ندارد و هنوز انگار وظیفه خریدار خرید است و پرداخت پول کمرنگ است. به همین دلیل در مواقع بسیار خریدار به چشم تراولی یا دسته پولی دیده میشود که یکبار برای همیشه باید خریدی بکند. فروشنده میانسال لباسهای مجلسی زنانه در همین راسته در جواب این گونه حرفهایم میگوید: من جلوی شما بلند شدم. این یعنی احترام به خریدار. احترام به کسی که وارد فروشگاه میشود. هر کسی دیگری هم بیاید با هر سن و سالی، رفتار من همین خواهد بود. میگوید 20سال است که در این میدان کارش همین است و هیچگاه نشده که کسی ناراضی از مغازهاش برود. میگوید هنوز هم بازار روی کاکل مشتریان آموخته شده و قدیمی بازار میچرخد. خب رسیدیم سر زرتشت. زرتشت بله درست خواندهاید زرتشت. عوض هم نشده. تازه هم شرقی دارد و هم غربی.
نرخ
در میدان ولیعصر و در حدفاصلی که ما برای گزارشمان انتخاب کردیم حدودا 300مغازه مستقر است. این رقم با احتساب مغازههایی که در طبقات دوم واقع شدهاند، به دست آمده است. متراژ مغازهها بین 30 متر تا 60 متر است. اگر کسی به دنبال خرید مغازه باشد باید آب پاکی را بریزم روی دستتان که فروشی در کار نیست. اغلب فروشگاه داران مالک هستند و فروش ملک در این روزگار نابهسامان هم که با هیچ عقلی جور درنمیآید. حتی برای رهن و اجاره هم کار راحتی در پیش ندارید. اما به طور کلی هزینههای مربوط به این موضوع از این قرار است؛ در این بازار کمتر کسی پیدا میشود که پولی بابت رهن دریافت کند. همه میخواهند اجاره بگیرند. اجارههایی که بین 8 تا 15میلیون تومان بسته به محل قرارگیری و متراژ مغازهها در نوسان است.
***
مراکز تجاری وجه مدرن بازارهای سنتی
همانطور که در گزارش اصلی این صفحه ذکر شده است، هستند افرادی که وجود مراکز تجاری و احداث روزافزون اینگونه از ورژنهای جدید بازارها را زنگ خطری برای بازارها و راستههای سنتی میدانند. تا جایی که کم شدن خریدوفروش در بعضی از راستههای قدیمی شهر را به وجود مراکز خرید در محلههای زندگی مشتریان مربوط میدانند. در این رابطه با محمدرضا هدایتی، کارشناس راهاندازی مرکز خرید و مشاور ترمیم بازارهای سنتی گفتوگویی داشتهایم که در این گزارش میخوانید.
هدایتی در قزوین سه مرکز تجاری را راهاندازی کرده است و در عین حال برنامههایی برای ترمیم و بازسازی بازارهای سنتی بهویژه در شهر قزوین پیادهسازی کرده است، اما ایجاد مراکز خرید را نافی رونق راستههای سنتی نمیداند، بلکه دیدگاههای دیگری در این زمینه ارائه میدهد: در اکثر شهرهای کشور بازارهای سنتی به دلیل اینکه در مرکز شهر قرار گرفتهاند و توسعه شهرها هم عمدتا در جهت شمالی-جنوبی بوده است، دسترسی راحت به این مراکز سنتی کم و سخت شده است. بنابراین اینگونه مراکز در حاشیه قرار گرفتهاند. نداشتن امکانات رفاهی که مراکز تجاری مدرن از آنها برخوردار هستند نیز از جمله دلایلی است که بازارهای سنتی رونق خود را کم شده میبینند. همچنین سبک زندگی مردم تغییر کرده است. مردم به دنبال خرید از برندها و نامهای تجاری مشهور هستند که معمولاً در مراکز تجاری مدرن باید به دنبالشان باشند. همچنین شکل مدرن تجارت در دنیای امروز بازارهای سنتی را به حاشیه رانده است. اما راهکارهایی باید اتخاذ شود که سنتیها همگام با نیازهای روز مشتریان حرکت کنند.
بازارهای سنتی
ارزشهای میراثی و فرهنگی
مراکز خرید وجه مدرن بازارهای سنتی هستند به این دلیل که اگر دقت کنید میبینید که بازارهای سنتی هم درست مانند مراکز خرید مدرن امروزی سعی در برطرف کردن نیازهای مشتریان خود داشتهاند و انواع خدمات را به مشتریان ارائه میدادهاند. قرارگیری حمام، مدرسه، مسجد، کاروانسرا و سقاخانه در مجموعه بازارهای سنتی نشان از این امر دارد. همچنین باید این نکته را یادآور شوم که در گذشته هر کسی که میخواست وارد بازار شود باید در مدرسه علمیه واقع در محل بازار دوره مکاسب را میگذراند که بهنوعی یادگیری علم مشتریمداری، رعایت حقوق مصرفکننده و شیوههای برخورد با خریدار بود. حتی در کنار سقاخانهها مرکزی برای گمشدگان تعبیه شده بود که نقش مرکز سکیوریتی یا محافظتی در مراکز تجاری امروزی را بر عهده داشته است. حمام و کاروانسراها نیز نقشهایی از این دست را بر عهده داشتهاند. حتی مسقف بودن اینگونه بازارها دلیلی بر ایجاد رفاه و آسایش برای مشتریان در فصلهای سرد و گرم بوده است. در حقیقت بازارهای فلت سنتی در ورژن جدید خود به بازارهای مرتفع یعنی مراکز تجاری تبدیل شدهاند.
بنابراین با تأیید ارزشمندی چنین مکانهایی که عمدتا در زمره میراثفرهنگی کشور هم قرار گرفتهاند بیش از پیش به ارزششان پی میبریم. اما نکتهای که باید در این میان مورد توجه قرار گیرد، بازسازی و احیای راستههای سنتی است. تغییر کاربری این بازارها هم باید مدنظر باشد. مثلاً از نقشی صرفاً تجاری به دارابودن وجه سهگانه فرهنگی، گردشگری و اقتصادی ارتقا یابند. کما اینکه این امر را در مورد بازارهای سنتی قزوین انجام دادهایم و مثلاً مجموعه سنتی سعدالسلطنه را دوباره احیا کردهایم. اگر میخواهیم فضاهای تجاری سنتی را از دست ندهیم باید آنها را به فضاهای جدیدی تبدیل کنیم که خدمات جدید ارائه کنند، امنیت خوبی داشته باشند و با مرمتشان فضایی نو به آنها ببخشیم. از طرفی مرمت به معنای درست کردن یک وجه قضیه است و احیا یعنی چیز درست شده را به بهرهبرداری رساندن، وجه دیگر آن است. بنابراین صرفا تعمیر و مرمت بازارهای سنتی نمیتواند موجب رونقشان شود.
مرمت و احیای بازارهای سنتی
مشکلی که در این میان وجود دارد این است که کسبه قدیمی بازار به سختی زیر بار مرمت و احیا میروند. همچنین هزینه مرمت فضاهای میراثفرهنگی بسیار بالاست و نیاز به کمکهای دولتی دارد. هدایتی در این رابطه میگوید: هزینه مرمت 500متر فضای میراثفرهنگی از خرید یک واحد فروشگاهی در یک مرکز خرید مدرن بسیار بیشتر است، زیرا مرمت آثار مربوط به میراثفرهنگی یک کار فنی و مهندسی است که هزینههای زیادی در بر دارد. اما از آنجا که خرید امروزه یک تفریح هم هست و جزو الزامات زندگی به شمار میرود و نفس خرید به بهانهای برای گشت وگذار و تفریح بدل شده است، استفاده از مراکز سنتی خرید و بازارهای سنتی میتواند راهکاری برای کشاندن مشتریان به این مکانها باشد.
***
سانتافه، اما مرکز خریدش
مرکز تجاری 4طبقه سانتافه در شهر بوگوتای کشور کلمبیا واقع شده است. این مرکز خرید غولپیکر پنجمین مرکز خرید در آمریکای لاتین به شمار میرود و در تاریخ سیزدهم ماه مه در سال 2006 افتتاح شده و زیربنایش 250هزار مترمربع است. 485 فروشگاه دارد و 26 رستوران هم در آن مستقر است که جمعا 1500 نفر ظرفیت دارند. کی اف سی، برگر کینگ و مکدونالد از این جملهاند.
همچنین از جمله امکانات فرهنگی این مرکز خرید میتوان به 10سینما و یک تالار کنفرانس اشاره کرد. وجود 3هزار و 200 پارکینگ در این مرکز تجاری رفتوآمد را برای مشتریان تسهیل کرده است تا بابت پارک اتومبیلشان هیچ نگرانی نداشته باشند. همچنین واقع شدن این مرکز خرید در کنار بزرگراه شمالی شهر، دسترسی با وسایل نقلیه عمومی از جمله اتوبوس را هم برای مشتریان آسان کرده است. حتی شهرداری اتوبوسهایی را برای عبور و مرور مشتریانی که از شهرستانهای اطراف برای خرید مراجعه میکنند، تعیین کرده است که از همین بزرگراه برای رفتوآمد استفاده میکنند. در واقع قرارگیری این مرکز خرید در کنار بزرگراه به همین دلیل بوده است که افراد بیشتری با تنوع فرهنگی و مالی مختلف بتوانند به این مرکز دسترسی داشته باشند. این مرکز خرید به شش میدان تقسیم شده است: میدانهایی با نامهای ونزوئلا، اکوادور، پرو، فرانسه و ایتالیا که بهنوعی تنوع فرهنگی این کشور را هم نشان میدهند و بهنوعی همنشینی تنوع فرهنگی در کنار تنوع کالایی به شمار میرود.